پاسخ فردوسی به روحانی که در اجلاس سازمان ملل (UN) بیتی از شاهنامه در نطقش گنجانید.
—————–
شنیدم فریدون صاحب کلید
به تالار (یو.ان) بیامد پدید
بچسباند بر هم در و تخته را
به هسته هلو زد زغال اخته را
سخن گفت از صلح و نیز از ترور
که این یک چطور است و آن یک چطور
پس آنگه بیان را به اوجش رساند
یکی بیت زیبای شهنامه خواند
«بکوشید نیکی به کار آورید – چو دیدید سرما بهار آورید»
———————————
من اول ز کارش شدم شادمان
ز نام فریدون دلم شد جوان
ولی بعد دیدم که آن، پوشش است
به امنیتی کاریش کوشش است
پس اینک بگویم که روحانیا
تورو حضرتعباس کوتاه بیا
مخوان شعر فردوسی پاکزاد
بتو هیچکس این اجازه نداد
ترا من فریدون نه بشناختم
چه شد آن فریدون که من ساختم
فریدون من ضد ضحاک بود
نه در خدمتش مثل دلاک بود
فریدون من با بدی بود بد
نه همدست بودی به بشار اسد
تو حالا برای فریب عوام
پس از آنهمه کشتن و قتل عام
دم از نیکی و مردمی میزنی
بنازم به گوزت که خوش باسنی
کلام تو گوز است ای پهلوان
رها گشته در مارکت مسگران*
تو ای یکه آخوند امنیتی
کجا باشدت جز بدی نیتی
تو بیچاره نیکی چه دانی که چیست
در انبان تو جز بدی هیچ نیست
اگر یادت آید ز کشتار شصت
تو هم داشتی در جنایات دست
تو با آن امام جنایت شعار
تو با رهبر ناقص نابکار
تو با هاشمی، خاتمی، موسوی
نمودید باند جنایت قوی
کنون گر رسیدی به کاخ ملل
وز آنجا اگر بگذری تا زحل
مپندار گشتی عوض ای حسن
ببین تا چه گفتم به شهنامه من:
«درختی که تلخ است وی را سرشت»
«گرش برنشانی به باغ بهشت»
«ور از جوی خلدش به هنگام آب»
«به بیخ، انگبین ریزی و شهد ناب»
«سرانجام گوهر بکار آورد»
«همان میوهٔ تلخ بار آورد»
پس اکنون تو ای جانی نابکار
غلط کن، بزن جا، درش را بذار
———————-
* اشاره به ضرب المثل «لاف در غریبی، گوز در بازار مسگران» (که هچکدامش لو نمیرود.)