در آخرین نمایش انتخابات رژیم، جملگی باندهای آن، در دستیابی به اهداف خویش شکست خوردند.
باند به اصطلاح اصلاح طلب به پدر خواندگی رفسنجانی که با اخراج از صحنه تئاتر انتخابات سرشکسته تر از گذشته، نه راه پیش دارد و نه پس. رفسنجانی برای همیشه به بایگانی تاریخ پیوست. این باند یکپارچگی نیم بند گذشته را از دست داده و دیگر متحد نخواهد شد. روحانی نیز پیش از انتخابات با ارسال نامه ایی سرسپردگی کامل خویش به ولایت فقیه را اعلام کرده بود.
باند حاکم با سرکردگی خامنه ایی، پس از شکست جا انداختن کاندیداهای رنگارنگ خویش نیز، ضعیف تر از سابق بجا مانده است. حتی کاندیدهای نزدیک و مشاوران خامنه ایی در نمایشهای تلویزیونی از وی فاصله گرفتند. شقه شدن باند خامنه ایی در کنار نرفتن کاندیدها بسود دیگری با عدم انتخابشان زین پس تعمیق خواهد یافت.
در مجموع هر دو باند رژیم، علیرغم ضعف مفرط ، چاره را بر ادامه ره طی شده بر ریل بمب اتمی و صدور تروریسم و در داخل بر سیاست سرکوب و اعدام یافته و بر آن همچنان پامیفشارند. در همان حال بیگمان اعضای هر دو باند در جستجوی مقصر، در شورش علیه خامنه ایی در آینده نزدیک متحد خواهند شد. باند سوم احمدی نژاد-مشایی نیز، هرجا که بتواند در ضربه زدن علیه یکی با دیگری متحد خواهد شد. با وزن بیشتر علیه باند خامنه ایی.
تا آنجا که به ملت ایران بازمیگردد، رژیم در بحران تحریمهای بین المللی و تهدید جنگ خارجی از یک سو، و در بعد داخلی با بحران بیکاری و گرانی و تورم و ناراضایتی فزاینده، ضعیفتر از گذشته، روبروست.
شوربختانه در آستانه شوی انتخابات رژیم، آنهم در سالگرد سربرآوردن ارتجاع، پانزده نحس خرداد، دو تن از یاران شورا، جدا شدند. حقیر برخلاف بیانیه شورا و برخی از مبارزان آن، این گام را خیانت نمیپندارم. نه در فرم و نه در انتخاب آن. ولی همروزی جدایی با این روز شوم، بر دامن آنان همواره خواهد ماند. آقایان در بیانیه ترک شورا، برای پنهان ساختن دلیل واقعی جدایی، به نکاتی پرداختند که صرفا تبلیغی و برای شلوغ کردن آمده بود. عدم صداقت در جدایی و وصل این دو به مصداقی تشنه قدرت و مقام و دروغگویی بی شرم، بسی جای تاسف دارد. تازه آنکه، ایندو بخاطر همگامی و همراهی سالیان با شورا، چند سروگردن از او و دیگر علفهای هرز بر دور درخت تنومند مقاومت ایرانیان علیه فاشیزم مذهبی، بالاتر بودند. جدا شدن از شورا حق این آقایان بوده و هست. ولی همراهی با فردی که بیشرمانه ترین اتهامهای رژیم را گردآوری و منتشر کرده، تنها رقت برانگیز است. پیوستن به آنانی که در تخمین اشتباه از توانمندی این شورا و سازمان بسر برده و گمان میکنند که در زمان موشکباران لیبرتی میتوانند جایگاهی برای خود دست و پا کنند، نشان از بی خردی سیاسی این دو تن دارد. هم این سازمان و هم این شورا، دشمنانی بس بزرگتر دارد که آرزوی نابودی این دو را به گورستان تاریخ خواهد برد. چرا که اگر مبارزه علیه فاشیزم دینی مشروع است، رفیعترین جایگاه آن، علیرغم همه ایرادها و انتقادهای صادقانه و نه بزدلانه و نفرت برانگیز و دشمنانه، شکست ناپذیر بوده و خواهد ماند. آقایان قصیم و روحانی، بزودی به اشتباه محاسبه سیاسی-بازرگانی خویش پی خواهند برد.
به خود رژیم برگردیم. سرنوشت همه دیکتاتورهای همین است که در فاز آخر، به خوردن اجزای خویش پرداخته و ذره ایی شکاف و انعطاف نمیپذیرد. فراموش نشود که اینهمه به یمن مبارزه بی امان افرادی است که با فدیه جان و مال، اندیشه ایی برآمده از تاریکخانه تاریخ که آمده بود برای چند سده حکم براند، اینچنین بی آینده و ابتر کردند. به گمان حقیر، روزها و ماههای سرنوشت سازی در پیش خود داریم.
به امید آزادی میهن