سالهای قبل از خروج من از ایران، همان سالهای خوشی که هنوز حکومت آخوندی مستقر نشده بود. توی کوچه ما اولهای کوچه خانه یکی از رفقا بود. این رفیق ما یک سگ داشت که هر وقت از در آن خانه رد میشدی بدون وقفه ,واق واق میکرد. ما نامش را گذاشته بودیم سگ معترض چون بجز واق واق کردن که یک نوع اعتراض و خود نمایی بود، خاصیت دیگری نداشت! همه اهالی کوچه هم میدانستند که این سگ بیخاصیت است، فقط واق واق میکند و مچ پا نمیگیرد!
شنیدن و دیدن آسید علی آقا این اواخر و این واق واق کردن او که این روزها در ارتباط با مذاکرات اتمی شروع کرده چیزی است شبیه به همان واق واق کردن سگ معترض کوچه ما، یعنی فقط برای خودنمایی است و بی خاصیت و یقین بدانید که مچ پای کسی را نمیگیرد.
این خودنمایی هم برای همانها ست که به دیدارش میآورند، بسیجی های احمقی که شعور چندانی ندارند. اگر بسیجیها شعور داشتند باید از این سگ معترض میپرسیدند: خوب پدر سگ، مگر تو رهبر بلامنازع حکومت آخوندی نیستی! پس چرا بجای واق واق کردن مچ پای دولت دست نشانده را نمیگیری و بجای این واق واق کردنهای بی خاصیت جلو آبدارچی را نمیگیری تا سبیل ات را در دنیا دود ندهد!
یکی نیست از این سگ معترض بپرسد این پیچ و تابها هم جزیی است از همان نرمش قهرمانانه است یا نه!؟
خلاصه اینکه زیاد این سگ بی خاصیت را جدی نگیرید. او دیگر بی خطر شده و این واق واق کردنها و دم تکان دادنهای برای مصرف داخلی است و تحمیق آن ساندیس خورهایی است که به ملاقات ملوکانه آورده میشوند.
در ضمن او میخواهد با این واق واق کردنها خود را بیمه کند، تا اگر فردا کسی پرسید چرا مصالحه کردی؟ بگوید من مخالف بودم! دولت منتخب مردم مصالحه کرد!
به این میگویند آخوند حیله گر و شارلاتان