نعمت فیروزی
مقاومت و پتک تحریم سگ زرد را از صندوق بیرون آورد!
در تحلیل مسائل سیاسی و اجتماعی، گاهی با موقعیتهایی مواجه میشویم که انتخابهای موجود همه به نظر نامطلوب و نادرست میآیند. در چنین مواقعی، ممکن است به نظر برسد که باید بین “بد” و “بدتر” یکی را انتخاب کنیم، اما همیشه گزینه سومی وجود دارد که یا ما از آن آگاه نیستیم یا دیکتاتوری و استبداد اجازه نمی دهد انتخاب آزاد داشته باشیم. در این صورت راه سوم به هم ریختن میز این بازی دوگانه است. دو گانه بد و بدتر، روش جاری معمول دیکتاتورها برای ایجاد هیجان کاذب و فریب مردم برای مشارکت بیشتر در انتخابات بوده است. این استدلال اول بار توسط جان مورتون اسقف اعظم کانتربری باجگیر و مأمور مالیاتی هنری هفتم در قرن پانزدهم میلادی بکار برده شد. استدلال «چنگال مورتون» در واقع یک دلیما ( دوراهی) است که در آن هر دو انتخاب منجر به نتیجهای نامطلوب میشود. او با این استدلالی باجگیرانه برای جمعآوری مالیات برای پادشاه، سود می جست. او به ثروتمندان میگفت که چون در رفاه هستند، قادر به پرداخت مالیات بیشتری هستند و به فقرا میگفت که چون بهطور ساده زندگی میکنند، پس باید پول زیادی پسانداز کرده باشند! و بنابراین همه قادر به پرداخت مالیات بیشتر هستند! (مالیات را هم «پرداخت خیر خواهی» می نامید!) این استدلال، که یک سفسطه زورگویانه! است، یک نتیجه گیری را به روش های مختلف که با یکدیگر در تضاد هستند، اثبات می کند. از آن همچنین برای منطقی جلوه دادن یک انتخاب نادرست استفاده می شود، و هر دو گزینه آن هم ناعادلانه است.
انتخابات میان بد و بدتر!
تئوری انتخاب میان «بد و بدتر» یک سفسطه منطقی! است که یک نتیجه از آن حاصل می شود. هرکدام انتخاب شوند برنده دیکتاتور است. از این رو در همه انتخابات لا اقل سه دهه اخیر، دستاویز فاشیسم آخوندی برای رونق بخشیدن به انتخابات استفاده شده است. خط امام فشنگ تمام کرده سبز شده و چپ خط امامی مانند «فداییان اکثریت» فرخ نگهدار و شرکا با کمک حامیان استعماری مماشات، با فریب بخشی از قشر خاکستری، برای رژیم حداقل ۳۰ سال طول عمر خریدند. در قیام ۹۶ پادزهر این تئوری با شعار اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمامه ماجرا، از دل قشر آگاه جامعه در دانشگاهها بیرون آمد. از آن زمان تا کنون همه نمایشات انتخابات رژیم با تحریم قاطع مردم ایران روبرو شده است و منحنی مشارکت مردم روبه افول بوده تا به تک رقمی رسیده است. در نمایش انتخابات اخیر ریاست جمهوری، بار دیگر خواستند چنگال بد و بدتر را با محدود کردن گزینهها و کنترل شدید بر فرایند انتخابات، بر تن وروان جامعه فرو کنند، اما با شکست فضاحت باری مواجه شدند. بطوری که خامنه ایی مجبور شد موقتا عقب بنشند. در سنوات قبل این تعادل قوای درونی رژیم بود که مشخص می کرد چه کسی از صندوق بیرون بیاید اما این بار مهندسی از آغاز در دست خود خامنه ایی بود. در این انتخابات به توصیه علی خامنهای، شورای نگهبان اجازه داد تنها یک کاندیدای غیر اصولگرا، یعنی پزشکیان، در نمایش رقابت بماند. و دیگر کاندیداهای اصلی اصلاحطلب و حتی میانه را رد صلاحیت کردند. و از سوی دیگر، چهار کاندیدای اصولگرا تأیید شدند.
چرا خامنه ایی سگ زرد را از صندوق بیرون آورد؟
کلان ضربه مرگ رئیسی، آرزوهای خامنهای برای تعیین جانشین و بستن شکاف در راس را بر باد داد. زیرا مرگ رئیسی شکاف هایی را باز کرد ( مثلا سهم خواهی باندهای مختلف). و این می تواند سوخت شعله ور شدن قیامی دیگر بشود. لذا ناچار شد دوباره از صفر سازوکار دستگاهش را بچیند. در چیدن ساز و کار جدید، او مجددا باید دو الویت مهم را لحاظ کند.
یکم. تعیین جانشین رهبری (آینده نظام)
دوم.جلوگیری از قیامی که نظام را تهدید می کند.(حفظ نظام)
از آنجا که در انتخابت دو ماه پیش مجلس دریافته بود که انتخابات با تحریم جدی مردم روبرو است، و اگر کاندید جناح هار مثل جلیلی یا قالیباف را از صندوق بیرون بیاورد با آرای بسیار پایین و تحریم گسترده مردم روبرو می شود که معنی آن از بین رفتن مشروعیت رژیمش است. و اگر با کلان تقلب و آرای بالا بیرون بیاورد بیم انفجار اجتماعی بسیار رادیکالتر از ۸۸ را خواهد داشت. لذا جای اولویت ها عوض شد و تعیین رهبری در درجه دوم قرار گرفت و جلوگیری از یک انفجار اجتماعی و قیام در اولویت درجه یک قرار گرفت. به بیان دیگر مهندسی بیرون آوردن جلیلی از صندوق برابر با یک قیام فوری بود که قیمت سنگینی برای «شرایط حال» نظام داشت. چه بسا در «شرایط دیگری» خامنه ای از پرداخت قیمت بیرون آمدن جلیلی دریغ نکند! ( بحث «شرایط حال» رژیم فرصت جدا گانه ای میطلبد) . از این نقطه تصمیم گرفت با مهندسی آرا کسی را از صندوق بیرون بیاورد که هم گاو پیشانی سیاه و از جناح هار اصولگرا نباشد و هم به او اعتماد کامل داشته باشد. علاوه بر این، در میان افراد کاندید شده شخصیتی بسیار ضعیف تر از بقیه داشته باشد. فی المثل در مقایسه حتی با حسن روحانی بسا ضعیف تر باشد. قدم بعد ایجاد جو دو قطبی، برای بالا بردن هیجان انتخابات، که نهایتا مشارکت بالا حاصل شود. برای این هدف همه کاندیداهای غیر اصولگرا را حذف کرد و فقط یک نفر را باقی گذارد و آن کسی جز پزشکیان نبود. کسی که در دوران تبلیغ انتخاباتی اعلام کرد ذوب در رهبری است. و بعد از انتخابات هم گفت: اگر تدبیر مقام رهبری نبود من از صندوق بیرون نمی آمدم! در حقیقت ترس از قیام موجب شد که او تصمیم بگیرد تا گزینهای کمتر تحریککننده مثل پزشکیان را از صندوق بیرون بیاورد که مهار اوضاع را از دست ندهد. خبر منتشره از سوی رویترز همین موضوع را افشا کرده است:
رویترز: پزشکیان برآمد مهندسی انتخابات از سوی خامنهای است . رویترز به نقل از پنج منبع مطلع از داخل ایران مینویسد که خامنهای پس از دریافت گزارش مقامات اطلاعاتی مبنی بر موج سنگین تحریم و مشارکت ۱۳درصدی، در صدد برگزاری یک انتخابات مهندسی شده برآمد و مسعود پزشکیان نتیجه آن است. (نقل از سایت دویچه وله 18.7.2024)
مفهوم واقعی خبر رویترز یعنی شکست خامنه ای در پیشبرد خط خالص سازی که با رئیسی شروع کرد. او در این مرحله با ضربه پتک تحریم مجبور به عقبنشینی و تغییر تاکتیک شده است. این شکست در برنامهریزی میتواند نشاندهنده ضعفها و محدودیتهای قدرت او در کنترل کامل اوضاع باشد. و بدین معنی است که اگر چه صاحب قدرت مطلقه است اما توان اینکه هر کاری که تمایلش باشد را ندارد. برغم همه مهندسی ها اما تشدید شقه و شکاف و افزایش جنگ گرگها در بالا خارج از کنترل خامنه ای است . نگاهی به نشریات و روزنامه های خود رژیم نشان می دهد که همان نشریات که تا دیروز برای دولت رئیسی به به و چهچه می گفتند، هنوز پزشکیان بر کرسی ننشسته موج حملات به او از جانب آتش به اختیاران مطبوعاتی و بویژه بازجو شریعتمدار در کیهان آغاز گشته است.
میشل فوکو، فیلسوف فرانسوی، در کتاب تاریخ جنسیت به نقش قدرت و مقاومت در جامعه پرداخته و تأکید میکند که: «حتی در نظامهای سرکوبگر، قدرت همیشه با مقاومت مواجه میشود.» تحریم انتخابات به عنوان شکلی از مقاومت است، که دیکتاتورها را وادار به واکنش و مانور میکند. این حضور مقاومت و خشم و قهر است که در افکار عمومی و سپهر جامعه نمایان می شود و نقش اصلی را در تحریم ایفا می کند. بخش زیادی از آنان که به نفع دیکتاتور، مقاومت قهر آمیز را با مارک خشونت به رژیم هدیه می کنند، زیر چتر خشونت پرهیزی، وادادگی را به بی هزینگی تئوریزه میکنند. و البته خروجی چند باره آن، بازی «دوگانه بد و بدتر» است آنها در کنار دیکتاتور و فاشیسم دینی قرار گرفته اند. واقعیت تجربه شده این است که دیکتاتور ها هر چه به پایان نزدیک می شوند، ظرفیت مانورشان هم پایین می آید. جامعه ای که مقاومت و قهر در آن بر سر هر موضوعی امکان جرقه و شعله ور شدن دارد، تا از زیر پوست شهر به روی پوست و به خیابان سرازیر شود، قطعا در دل خود قدم بعدی مقاومت را دارد. افکار عمومی یک کالای توهمی نیست. تلاش برای سمت و سو دادن آن هم، تغییر را آشکار می کند. بنا بر این خامنه ای از هر طرف که بچرخد در محاصره مقاومت سترگ میهنی است و بازنده نهایی و استراتژیک است: همچنانکه در پیام ۱۶ تیر رهبر مقاومت مسعود رجوی آمده: «خامنهای بازنده استراتژیک انتخابات خودساخته از ترس تحریم گسترده و فراگیر است، تعادل و فصل جدید در حاکمیت ولایت فقیه به اثبات رسید.»