بیش از چهل روز از قیام مردم ما می گذرد, قیامی که با جان دادن ژینا امینی بدست گشت سرکوبگر ارشاد, کلید خورد و به سرعت برق و باد بغض فروخورده خلق ها فوران زد و امروز یک انقلاب در ابعاد وسیع در ایران در جریان است.
در فضای مجازی و در فضای غیر مجازی اخیرا شاهد فضای واکنشی تند و شدیدی در بین ایرانیان هستیم که هر کسی در مورد شخصیت های مطرح و بحث برانگیز چیزی بگوید و یا سئوال و ابهامی مطرح کند با واکنش تند و گاها همراه با اتهام و برچسب های نا شایست مواجه می شود.
یکی از این چهره های جدید و جنجالی آقای حامد اسماعیلیون است.
من شخصا به هیج وجه علیه آقای اسماعیلیون نیستم, لیکن من این واکنش ها را از این نظر نگران کننده می دانم و آنها را در دستگاه و کاتاگوری محدود کردن آزادی بیان از یک سو, و از سوی دیگر در دستگاه کیش شخصیت و فردپرستی و دادن چهره قدسی به فرد و افراد می بینم.
از نگاه من این پدیده بغایت نگران کننده, و برای انقلاب و حرکت جمعی ما تهدید جدی به شمار می رود, قاعدتا ما پس از تجربه دیدن عکس خمینی در ماه, باید از تقدیس هر شخصیت سیاسی و اجتماعی درس عبرت گرفته باشیم, لیکن واقعیت های عملی در صحنه می گویند چنین نیست, و ما هم چنان از این انحراف و نقیصه جدی درس های لازم را نگرفته, و در برابر این ویروس خطرناک و کشنده واکسینه نشدیم.
مثلا هرگاه سئوالات مطرح و بسیار طبیعی در باره سوابق و پیشینه آقای حامد اسماعیلیون طرح می شود که مگر این اقا کیست و چه کرده؟
یا در برابر این سئوال که آیا مگر کم هستند کسانی که عضو و یا اعضایی از خانواده شان (نه در هواپیمای مسافربری اوکراینی) بلکه در زندان های مخوف و قرون وسطایی اوین, قصر, قزل حصار, عادل آباد شیراز, زندان کارون اهواز, زندان مرکزی ارومیه, زندان مرکزی زاهدان, زندان دیزل آباد کرمانشاه, زندان وکیل آباد مشهد…و هزاران زندان و بازداشتگاه های مخفی دیگر جان در راه آزادی نهادند و در گورهای جمعی بدون نام و نشان شبانه به طور مخفیانه, بدون اطلاع خانواده به خاک سپرده شدند؟ با خشم و تهاجم بی سابقه روبرو می شوند که هیس…الان وقت این حرف ها نیست, الان وقت اتحاد است…
چرا در سر بزنگاه همیشه عده ای پبدا می شوند که از موضع نصیحت گر و مصلح, آزادی بیان را می خواهند به بند بکشند و محدود کنند؟ و تا کسی اشکال, کمبود و انحرافی را مطرح می کند همه به پرسشگر تهاجم می کنند که: هیس …الان وقت این حرف ها نیست, اختلاف نینداز!!!
این فضا من را به یاد خاطره تلخی در انقلاب 57 می اندازد که من را خیلی غمگین و نگران می کند, گویی که زمان برای ما ایرانیان متوقف شده و ما حافظه تاریخی نداریم…
من دقیقا شبیه همین فضا را در انقلاب 57 شاهد بودم که یک باره در وسط شعار: “استقلال, آزادی” که به طور معمول ما در تظاهرات ها می دادیم, یک روز دیدیم عده ای در درون صفوف تظاهرات کنندگان به شعار همیشگی ما (استقلال, آزادی) کلمه جمهوری اسلامی را هم اضافه کردند و ما تا آمدیم اعتراض کنیم که این “جمهوری اسلامی”چیست؟ و از کجا آمده؟ و چرا این را اضافه کردید؟ عده ای به ما که جوان تر بودیم توپیدند و گفتند هیس…الان زمان وحدت کلمه و وحدت است, زمان اختلاف انداحتن نیست !!!
و این چنین ملغمه ای بنام جمهوری اسلامی را به ملت ما تحمیل کردند که تا همین امروز از آن می نالیم و رنج می بریم.
به قطع و یقین این شماتت گران و مصلحان, مزاحمان واقعی حرکت و انقلاب ما هستند, باید قاطعانه آن ها را افشاء و طرد کرد, ما هیچ نیازی به ایفای نقش مصلح و نصیحت گر نداریم.
هیچ کس و هیچ چیز آن قدر مقدس نیست که نتوان آن را به نقد کشید, بگذارید فرهنگ پرسشگری رواج پیدا کند و هر کس بدون ترس از ملامت و شماتت نظرش را آزادانه بیان کند.
هیچ انقلابی با شماتت و خفه کردن آزادی بیان به پیروزی و به سر منزل مقصود نرسیده است.
هیچ انقلابی مصون از انحراف نیست, موج سواران حرفه ای بمثابه آفت انقلاب و هر حرکت اجتماعی برای انقلاب و تغییر همواره درکمین نشسته اند و چه بسا برخی از همین مصلحان شماتت گر, پیشقراولان آن ها باشند…
چیزی که امروز بیش از هر زمان دیگری به آن نیاز داریم, بیش از “وحدت صوری” و “همه با هم“ فضا و جو دمکراتیک, ضد دیکتاتوری و تمامیت خواهی است.
اگر کسی صادق و در پی جاه و مقام نباشد, قطعا نگرانی های مشروع مردم را هم خواهد فهمید و درک می کند, اگر هم کسی عجله دارد که سریعا بر روی موج انقلاب مردم سوار شود, همان بهتر که پی کار حودش برود. امروز هیچ انقلاب اصیلی به فرد و افراد قائم نیست, فراموش نکنیم جمع اصالت دارد, نه فرد.
لحظه ای درنگ کنیم و از خودمان بپرسیم که راستی رهبر انقلاب تونس چه کسی بود؟ هیچکس…, چون دوران رهبری فردی خیلی وقت است سپری شده.
در این باره باز هم با شما سخن خواهم گفت.
کاوه آل حمودی