۴۰ تا ۵۰درصد روستاهای سیستان و بلوچستان در حال تخلیه هستند

مصیبتهای مردم سیستان و بلوچستان تاریخی است و. گویا مردمان این منطقه همیشه باید در سختی و فقر زندگی کنند.خشکسالی و بی‌آبی در روستاهای سیستان و بلوچستان بیداد میکند و به گفته نماینده رژیم در مجلس: .۴۰ تا ۵۰ درصد روستاهای استان در حال تخلیه هستند. در گزارشی در این زمینه به نوشته همشهری امده است:

زمین خشک است، آسمان خشک است، مانند دهان کودکان، زنان و مردان سیستانی و بلوچ. گلوی مردم را می‌فشارد. . قایق‌ها به خشکی نشسته‌اند در اطراف صحرای دریا رها شده‌اند.

حاجی بابا ۷۸ساله میگوید: «۲۰ روز است پسرم با زن و بچه‌اش رفته تهران. توی یک گاوداری جا گرفته و مثلا قرار بود همانجا کار کند. شیر بدوشد و نظافت کند، اما تا الان بیکار بوده است. من پول قرض می‌کنم و برایش می‌فرستم تا وقتی کار گیرش بیفتد. واقعا زندگی مشکل است. نه می‌شود صیادی کرد، نه کشاورزی. آب نیست و زمین‌ها همه خشک شده‌اند. با بیکاری و بدبختی با زن و بچه روزگار می‌گذرانیم. در سیستان زندگی واقعا مشکل است. آب هم به ما نمی‌دهند. لوله‎‌کشی کرده‌اند، اما آب نیست. زمین‌های کشاورزی‌مان کامل خشک شده، واقعا مشکل است.

کلثوم میگوید: شوهر من هم فکری شده برویم تهران یا زاهدان. از قوم خویش ما خیلی‌ها رفتند. به‌نظرم ۳۰نفری شده‌اند. اینجا مگر چند نفر جمعیت دارد. ما هم پوست کلفتی کردیم ماندیم. اما حداقل اینجا یک خانه خرابه داریم. می‌ترسم برویم غربت و حتی جای خواب هم گیرمان نیاید.»

کاسه چشم‌های عبدالله غرق خون است، شاید شبیه دلش؛ «حاصل کار یک‌ساله‌ام را ببین.» «کشاورزی به کل از بین رفت و ماهیگیری هم که دیگر ممکن نیست. بیشتر روستایی‌ها دارند کوچ می‌کنند. نمونه‌اش پسرعموی خودم. توی خرج روزانه‌اش مانده بود. چندماه است که با زن و دو بچه رفته تهران، یکی دیگر از همسایه‌هایمان رفته یزد. روستاها دارند خالی می‌شوند. بمانند اینجا شرمنده شکم خالی زن و بچه‌شان بشوند؟ اینجا نه کارخانه‌ای داریم که مشغول شویم، نه مرزی باز است که برویم دنبال کار.

بی‌آبی و بیکاری، جمعیت زیادی از روستاهای سیستان و بلوچستان را راهی شهرهای دورکرده است. به قول محلی‌ها هر روز جوان‌های بیست، ‌سی‌ساله کوچ می‌کنند و در غربت برای همین جوان‌ها هم به‌زحمت کار پیدا می‌شود، چه رسد به سن و سال‌دارها.

فاطمه ۲۵ ساله است، اهل شهر علی‌اکبر در شهرستان هامون، در نزدیکی کوه خواجه. یک ماهی می‌شود که با دختر سه‌ ساله و شوهر سی‌ ساله‌اش به تهران آمده‌اند؛ «توی شهر خودمان خانه و زندگی داشتیم، شوهرم ماهیگیر بود، اما هامون که خشک شد چه کار می‌کردیم؟ خشکسالی وضعیت ماهیگیری را افتضاح کرد. وضعیت آب و هوایی سیستان هم اصلا خوب نیست. خیلی وقت بود شوهرم بیکار شده بود، برای همین مجبور شدیم بیاییم شهر غریب.»

«فکر می‌کردیم بیاییم اینجا وضعمان بهتر می‌شود. اما اینجا هم باید به‌سختی کار پیدا کنیم. وسیله هم نمی‌توانستیم با خودمان بیاوریم، خیلی سخت زندگی می‌کنیم. فاطمه می‌گوید حالا که آمده‌اند تهران، ولوله افتاده در شهرشان و تمام جوان‌های فامیل هم هر روز زنگ می‌زنند و پرس‌وجو می‌کنند که اگر کار هست، آنها هم زمین‌های آباء و اجدادی‌شان را رها کنند و راهی پایتخت شوند؛ «آنجا همه بیکارند. آب نبود و فقط توفان گرد و خاک بود.»

شهبخش گرگیج، نماینده رژیم از استان سیستان و بلوچستان در شورای‌عالی استان‌ها هم می‌گوید که از چندی پیش، مهاجرت از شمال استان سیستان و بلوچستان شروع شده است؛ «روستاها هنوز صددرصد تخلیه نشده‌اند اما اغلب جمعیت روستا مهاجرت کرده‌اند. مهاجرت‌ها به‌صورت مستمر است. روستایی که ۱۰۰ خانوار داشته، الان ۴۰ خانوارش باقی مانده و بقیه مهاجرت کرده‌اند. ۴۰ تا ۵۰ درصد روستاها در حال تخلیه هستند. بدون حل مشکلات مبدا این مهاجرت‌ها نمی‌توان جلوی این پدیده را گرفت. “