جمشید پیمان: نیست رهتوشهات از عشق،به جایی نرسی
شب اگر تیره،اگر سرد،اگر هولانگیزمن به امُید تو تاصبح شدم همدم ماهراه اگر سخت،دراین وادیِ پُرخوف و خَطَرمن به تبیین نگاهِ تو شدم پا در راه بر لبم نیست کلامی ز همه خاطره هابجز از چشم تو و وُسعتِ عالَمگیرشچشم بستی و دلم غُلغُله زد در شبِ تلخدیده بگشای وُادامه