جمشید پیمان:هزار اشرف برآرد سر به شادی
تَـبَـربازان تبرها تیز کردند بهارعاشقان،پاییز کردند تبربازان تبر با نام الـلّـه زدند از کینه بر رخساره ی ماهپُراز غم گشت جان دشت و بستاننشد تابان فروغی در گلستانصراط المستقیم آنجا تبر بودجهانِ خفته از آن بی خبر بودز هر سو نا امیدی سر برون کرددل پیر و جوان غرقه به خون کرددر آنادامه