جمشید پیمان: یابد این شهر خسته بهبودی
خسته گشته گلوله از تکراردر خشابی که میشود خالیباتوم بینواست شرمندهدر میان غرور پوشالی شهر پُر گشته از عفونتِ شرعنَبُوَد شهر، گشته گَندآبادعرصه را تنگ کرده بر پاکیاین ولیِّ فقیهِ بی بنیاد غُرغُری میکُنَد ولیِّ فقیهدر دلِ خود که از هراس پُر استگیج وُ مَنگ است وُ میزند غوطهدر سکوتشادامه