جمشید پیمان: من از سرما نمی ترسم، فراوان دیده ام بهمن
الا ای پُرخورِ کمدو، که حالت سخت بحرانیستدر این وضعی که تو داری،کجا وقتِ دُراَفشانیست؟ اگر هیچات امیدی نیست، که چیزی میکند تغییرخموشی پیشه کن زاینپس، که گفتارت پریشانیست شبانگاهات به نالیدن، سرآمد ای سرودت یأسبرو سر نِه به بالینات، که صبحات غرقِ ویرانیست دو دل هستی در این عرصه،ادامه