«عینیت فاسد شده» «ذهنیت فاسد شده»(۱) تولید می کند
شناخت را در ساده ترین و کلی ترین بیان« انعکاس عین درذهن» تعریف کرده اند. البته این انعکاس با آنچه در آینه رخ میدهد متفاوت است. تفاوتش در این است که آینه پردازش نمیکند اما عین در ذهن افراد بعد از انعکاس پردازش می شود و در نهایت طی پروسه ایی تبدیل به شناخت و آگاهی هر فرد میشود. همه با جریان وسیع تبلیغات دروغ و شانتاژ از جانب رژیم در این بیش از ۴۰ سال آشنا هستیم. برآیند تبلیغات دروغ و شیطان سازی رژیم علیه مقاومت ایران و مخالفان واقعی، و نیز اشتراک نظر و هم نوایی حامیان سلطنت با این شیطان سازی و نشر آن توسط مافیای رسانه، فضایی آلوده را ساخته که به آن«عینیت فاسدشده» می گویند. مطابق همان تعریف ساده از شناخت که در بالا آمد این عینیت فاسد شده، «ذهنیت فاسد شده» تولید می کند. در شرایطی که ذهنیت فاسد بخشی از افکار عمومی را در نوردید راه برای ورود ابتذال و پذیرش آن در صحنه سیاسی جامعه باز می شود. ابتذال ابتدا با یک نمود بروز میکند اما استمرار و تکرار آگاهانه و عمدی در اشکال مختلف آن تاثیر مستقیم در افکار عمومی خواهد داشت. نتیجه اش در صحنه سیاسی و مبارزه؛ در نهایت جایگزین شدن شعارها و راه کارهایی است که نه فقط فرهنگ مبارزه را بی محتوی میکند و پایین میکشد، بلکه در عمل و در مقابله با حاکم ستمگر راه به جایی نمی برد و نهایتا حاکم ستمگر از آن سود می برد. این روزها نمودهای بیشتری از« ابتذال» در صحنه سیاسی دامنگیر مبارزه و انقلاب شده است، بارکش این شرارت مبتذل، طبق معمول خاندان سلطنت پیشین است که برای بازگرداندن و تحمیل مجدد سلطنت به تاریخ ایران در زمین استعمار و ارتجاع حاکم بازی میکند. برای درامان ماندن از شرارت های این ابتذال نیاز است کمی آن را واکاوی کنیم و منشا آن را بدانیم.
نظام سلطنت نه در ایران و نه در هیچ کجای جهان گزینه اختیاری نبوده و هرگز گفتمان یا راه حلی مبتنی بر یک گفتمان و انتخاب نبوده و نداشته است. سلطنت همانند مال و اموال، ارث پدر برای پسر بوده است. تاریخ جهان تا همین امروز داستانها و وقایع بیشماری را در اوراق خود از لشکرکشی و جنگ وکشتار و توطئه های خونین و رنگارنگ خاندان سلطنتی و عوامل درباری علیه یکدیگر برای رسیدن به این ارث خونین ثبت کرده است . بنابر این همیشه و همیشه گفتمان محدود کردن و به نظم درآوردن قدرت پادشاه از بیرون به آنها تحمیل شده است. تا وقتی کار به خود آنها بوده از انحصار قدرت و دیکتاتوری ذره ایی کوتاه نیامده اند. خرد انسان از ۳۰۰ سال پیش تا کنون بارها این پوستین کهنه سلطنت را رفوع کرده ولی هر بار از جای دیگری جر خورده است و لذا ناچار به عبواز آن شده است. پوستین باقی مانده و وصله پینه ایی همین چند نظام سلطنتی که دراروپا است، نتیجه فشار از بیرون و تزریق عناصر قانون و دموکراسی به آن در تعادل قوای برتر مردم بعد از انقلاب انگلستان و انقلاب فرانسه بوده است و نه از پویایی ماهیت خود این نظام ها . آنها که مشغول تئوریزه و نظریه پردازی الگوی سلطنت برای ایران هستند و می خواهند آن را با قانون و دموکراسی جوش دهند و برایش نظریه پردازی میکنند، اوج ناشیگری وآماتور بودن خود را در این رابطه به نمایش گذاشته اند. به همین دلیل است که نمی توان به الگوی سلطنت بدون تکیه بر استعمار اندیشید. تکیه به استعمار بخصوص در جهان سوم جایگزین مشروعیت نداشته مردمی بوده است.
رضا پهلوی و حامیانش متوجه این نقص ماهوی و مادرزادی در گفتمان خود هستند . لذا برای رفع این نقصان، شبه اتاق فکری را راه اندازی کرده است که در آن با انتشار فصلنامه فریدون به آبدیت اقدامات پدر و پدر بزرگش برای امروزی کردن آن پرداخته است. آنها تلفیقی از فاشیسم پان ایرانی و لیبرالیسم اقتصادی غارتگر را با اولویت در توسعه اقتصادی نظریه پردازی میکنند. آنها آزادی را در اولویت بعد گذاشته اند. در نظریه پردازی های منتشر در این فصلنامه، دیگر دم خروس فاشیسم رضا خانی را هم پنهان نمی کنند و جابجا در نوشته هایشان با تجزیه طلب خواندن اقوام و ملیت ها و تروریست خواندن مجاهدین و چریک های فدایی چنگ و دندان دیکتاتوری را نشان می دهند.
اشراف به آنچه که در بالا آمد پر واضح است که سلطنت در محتوی با هیچ یک از مقولات انقلاب مانند فداکاری و هزینه کردن و آزادیخواهی سنخیتی ندارد و نمی تواند به هیچ نوع رادیکالیزم در شعار و تاکتیک و استراتژی انقلابی نزدیک شود. اما چون در معرض تغییر اجتماعی جامعه قرار گرفته است آب زیر پوستش دویده و باید به ضرورت هایی پاسخ دهد تا بتواند بر موج سوار شود. از این رو راه کارهایش بنا به ماهیت، کاریکاتوری و مبتذل می شود. همین می شود که رضا پهلوی شده است!! رهنمود سوت زدن جوانان در کف خیابان به جای آتش بیشتر، توییت یکسان نشردادن در فضای مجازی و تلقی ائتلاف از آن، تعداد فالور در فضای مجازی را نشانه مشروعیت مردمی جلوه دادن، همه و همه نشانه خط زرد همان ابتذال سیاسی است که واقعیت صحنه سیاسی را آلوده میکند به بیان دیگر «عینیت فاسدشده ایی« را تشکیل می دهدکه در قدم بعد «ذهنیت فاسد شده» تولید میکند .
جدیدترین نمود شرارت ابتذال، پروژه «من به رضا پهلوی وکالت می دهم» ازطریق فضای مجازی است، که ارتش روباهای سایبری رژیم درابعاد چند ده هزار درآن پرسه می زنند و سربزنگاه گله ایی و حیدرگویان برای شکست دشمن اصلی به کمکش می آیند. واقعیت این است که خاندان تاریخ گذشته سلطنت وقتی تمامی پروژه های قبلی برای دوباره تحمیل کردن خود به تاریخ ایران به شکست انجامید، سرانجام به الگوی وکیل الرعایایی کریم خان زند در عهد فئودالیته روی آورده است.یکی از تعلیمات خاندان سلطنت بخصوص برای فرزند ذکور اول! یادگیری تاریخ سرنوشت سلاطین وشاهان گذشته است. نگارنده نمی داند که آن ارباب ناجلوسیده! برتخت چه میزان ازاین تعلیمات را آموخته و البته مفروض می گیریم که تعلیمات را از سر گذرانده است. اواگر تاریخ خوانده باشد باید بداند همان وکیل الرعایایی کریم خان زندهم با مفت خوری وبا مدد ارتش سایبری آخوندها درفضای مجازی بدست نیامد برای آن جنگید و قیمت داد تا شایستگی وکالت رعایای خود را بدست آورد! اما اگر تاریخ هم نخوانده باشد آیا او درعصراینترنت و پسا مدرنیسم درهمان محل زندگی خود ندیده است که همه انسان ها شهروند برابرمحسوب می شوند؟ ونگاه ارباب رعیتی به مردم ایران همچنان که نگاه مقلدی به آنان دراین عصر منسوخ شده است؟ واقعیت هم این است که سرشت رابطه سلطنت با مردم همان ارباب ورعیتی متعلق به عصر فئودالی است و با عصرامروز سنخیتی ندارد.
اگر خوب به آکت ها و پروژه هایی که حامیان نظم و نظام سلطنت پیشین دراین مدت بکار بسته اند نگاه کنید دوویژگی برجسته و مشترک را در آن می بینید: یکم، بی هزینگی و دوم، بی برنامگی وبرجسته و پررنگ کردن شاهزادگی! به جای تکیه برجمع وبرنامه مشخص و یا تاکتیک هایی ضربه زننده به دشمن که نیازبه زحمت وهزینه دارد. چرا؟ برای اینکه با سرشت سلطنت که بزرگ کردن قدرت فردی است همخوانی دارد. بدلیل درد بی درمان ابتری درارائه گفتمانی مشخص و نداشتن سازوکارحزبی و برنامه درعمل، اصالتا نمی تواند جبهه سوم را تشکیل دهد و لذا درطی مدت قیام با نشان دادن چشم انداز غیر واقعی عملا به توهم پراکنی درصف مردم مشغول است. نتیجه این رفتار، به مخدوش کردن مرزهای انقلاب و رژیم انجامیده و درجبهه حفظ وضع موجود(رژیم) عمل کرده اند ونه حتی به نفع حامیان نظم غارتگر پیشین.تا آنجا که رژیم افرادش را تحت عنوان بریده ازحکومت به ماموریت حمایت ازرضا پهلوی به خارج از کشور می فرستد. با قاطعیت می توان گفت که درهیچ جنبش وانقلابی درتاریخ معاصر فضای سیاسی این میزان آلوده و متاثرازابتذال سیاسی عوامل سلطنت ونظام ستمگر حاکم نبوده است. انقلاب سازو کارتغییربنیادی درجامعه است. و قوانین خود را دارد وبا ابتذال سنخیت ندارد.خمیر مایه مولکول های سازنده انقلاب بویژه در مقابل دشمنی مانند رژیم سفاک آخوندی نمی تواند بدون فداکاری ساخته شود.هوشیار و منطقی وسنجیده با تکیه برآلترناتیودیرپای شورای ملی مقاومت و تشکیلات دیرپاتروفداکار مجاهدین به پیش بتازیم. بی تردید دراین بهاراستراتژی گل های آزادی و پیروزی خواهد رویید.
نعمت فیروزی
(۱)عینیت و ذهنیت دو اصطلاح است که در اواخر قرن نوزده توسط جامعه شناسان بکار گرفته شد. عینیت فاسد عطف به موضوعات سیاسی و فضای سیاسی است که رژیم های ستمگر در آن و برای تاثیر گذاری کنش و واکنش دارند.