یکی از شاگردان هانا آرنت فیلسوف آلمانی بنام «الیزابت مینیچ» در کتابی بنام «شرارت ابتذال»، با جابجا کردن عبارت استاد خود آرنت، ( ابتذال شر) مفهوم شرارتی که حاصل عدم توانایی تفکر صحیح و ارزیابی عقلانی شرایط آدمی است را توضیح می دهد. از نظر مینیچ، انسان عصر ما به مراتب بیشتر در معرض ابتذال است. رسانه های جمعی و اکنون مجازی، بیش از هر عصر دیگری ابتذال (بی مایگی و نادانی و سطحی نگری ) را ساختارمند، جذاب، قابل انتشار و بازنشر نموده اند.
درلغت نامه های فارسی ذیل واژه «ابتذال» طیفِ معانیِ « بی ارزشی، نزول کیفیت، پستی، بازاری، عوام پسند و…. » آورده اند. با مقوله ابتذال در تولید محتوای عرصه هنر وفرهنگ ( فیلم و موسیقی و شعر وکتاب و…) بیشتر آشنا هستیم. اما روزگار غریب حکومت آخوندی را بنگرید که جامعه ما را به چه سطحی از ابتذال خود آلوده است که عالیترین مصالح یک خلق یعنی «انقلاب» و «تغییر اجتماعی» هم از شرارت ابتذال آن ها نیز در امان نمانده است. این یکی ابتذال در جهان سیاست حقیقتا نوبر است! ماجرا از ماموریت همزمان برای نشر دو خط توییت یکسان استارت زده شد! هدف، ساختن کشتی ائتلاف برای راندن بر موج خون های جاری در خیابان های میهن است! چند سلبریتی ویک شاهزاده از خاندان سلطنتی پیشین که حالا یک رقیب هم از قاجار پیدا کرده است!(۱) و یک خانم مسیح نام و یک آقای مسیح چهره! که خود را یک نویسنده نانجیب! (۲) می خواند با سرمایه دادخواهی خانواده قربانی اش بازیگرانی هستند که ایفای نقش می کنند. به این ترکیب چند تلویزیون فارسی زبان با بودجه بیگانه را هم به عنوان ابزارکار اضافه کنید. شاخص اصلی که با آن به عمل وهدفشان مشروعیت مردمی! می دهند تعداد «فالورهای» آنها در فضای مجازی است! بعد از این توییت، همان سلبریتی های توییت کننده این بار با مادر منتظر السلطنه با پوشیدن لباسی یک شکل از سیاست به سالن های مد ومانکن های نمایش لباس تونل زده ومدرنیته گرایی خود را هم به نمایش گذاشتند! در همین چند خط اگر بوی ابتذال را حس نمی کنید لطفا دوباره بخوانید! وبعد از خواندن، به عنوان ناظر، به استعمار برای این صحنه پردازی ونقش آفرینی ها چه نمره ایی می دهید؟ من با خون دل وتلخی بسیار، آن را قابل نمره دادن نمی بینم بل نمایش شرارت یک ابتذال در مسند انقلاب می نامم! ابتذال را نقد می کنند ولی با شرارت ابتذال باید مبارزه کرد. در ادامه بیشتر ازاین ابتذال گفته خواهد شد. اما قبل از آن اجازه دهید در پرانتزی به چند مفهوم از این بحث اشاره ایی بشود و سپس به موضوع اصلی که کاوش بیشتر در این شرارت ابتذال است باز می گردیم.
دموکراسی با انقلاب فرانسه واز قرن نوزدهم به بعد در اروپا نهادینه شد. همگان انقلاب فرانسه را خاستگاه دموکراسی می دانند که شعارهای اصلی آن «آزادی، برابری وبرادری» بود. خاستگاه دوم دموکراسی نوین، ایالات متحدة امریکا وانقلاب آن بود که شعار معروف «حکومت مردم به وسیلة مردم وبرای مردمِ» آبراهام لینکلن ریشه در آن دارد. رأی گیری عمومی که مظهر دموکراسی عملی وتجربی می باشد، بعد از جنگ جهانی اول در فرانسه، امریکا وانگلستان باب شده است. در عین حال در همین زمان اندک، دموکراسی مفهومی به مراتب گسترده تر یافته است.
از سپیده دم دموکراسی مدرن وبعد از عصر روشنگری، وجود دموکراسی بدون سازمان متصور نبوده است. سازمان وتشکل تنها وسیله ایی بوده که می تواند یک خواست یا هدف جمعی را محقق کند. از این رو ماکس وبرجامعه شناس معروف، تشکیلات و سازمان یافتگی و مشخصا حزب را فرزند دموکراسی در غرب می داند.
به هم پیوستن احزاب نیز قدم بعدی این مسیراست که نام ائتلاف به خودش گرفته است.
اکنون سوال این است که حزب وانتلاف احزاب به چه کاری می آید؟ از کاربردهای حزب وتشکیلات یکی هم برای ایجاد «تغییر اجتماعی» است. چگونه یک تغییراجتماعی محقق می شود؟ یا به عبارتی چگونه یک انقلاب موفق رخ می دهد وعامل اصلی آن چیست؟ در فیزیک برای تغییر وجابجایی هر چیزی یا شیئی به نیرونیاز است. در سیاست این نیرونام «قدرت» به خودش می گیرد. تاریخ به ما می گوید قدرت علت محقق شدن پیروزی ها است ونداشتن آن مبین شکست ها وناکامی ها است. ما نیز در مبارزه برای به زیرکشیدن حاکم ستمگر نیاز به قدرت داریم. هدف ازائتلاف نیز نمادینه وسمبلیزه کردن قدرت مردم است یعنی اینکه طیف وسیع تری از مردم را نمایندگی کند. ممزوج واژه سیاست با قدرت به مثابه آسمان خراش و ستون های آن است. ازچگونگی برقراری رابطه قدرت وسیاست، می توان به فهمی نسبی از تغییر وتحول در تاریخ دست یافت. برای سیاست وقدرت تعاریف مختلفی بیان شده است: «سیاست را علم تعادل قوا» یا «علم بکارگیری قدرت» یا «مدیریت قدرت هم نامیده اند». از آنجا که همه تعاریف به رابطه قدرت وسیاست بطور مستقیم وغیرمستقیم اشاره دارند نیاز است که در واژه «قدرت» نیزکمی واکاوی شود.
قدرت ومنابع آن
فرهنگهاى زبان فارسى، واژه قدرت را در مفاهیم «توانستن»، «توانایى داشتن» به کار بردهاند (علىاکبر دهخدا، لغتنامه). این واژه در أصل از زبان عربى به فارسى انتقال یافته است. در فرهنگ عربى، از ماده «قدر» به معناى «ظرفیت واقعی وحدّ نهایى وکامل هر چیز» گرفته شده است. در فرهنگ سیاسى OXFORD واژههایى مثل Power و Authorite معادل کلمه «قدرت» به کار رفته است.
قدرت درعرصه های مختلف حد وحدود دارد. قدرتی که نامحدود واستفاده از آن به شیوه مستبدانه است و عدم اطاعت از آن مجازات مرگ را درپی داشته است، ارسطو آن را«جباریت» نامیده است. برای قرن ها جباریت سرشت حکومت ها بوده است. ازعصرروشنگری به این سوبشر «جباریت» را به چالش کشیده است. وقتی که سیاست درروند علمی شدن ازتمایلات خودخواهانه سلاطین و روسا دور شده است، قدرت نیز بر اساس اصول و قواعد حاکم بر روابط سیاسی قانونمند شده است. اکنون می دانیم سیاست با اهرم قدرت یا اتخاذ می شود ویا تغییر می کند وتغییر می دهد. لذا باید دید که چگونه تولید می شود؟ نظریه پردازان، منبع قدرت را نزد «مردم» می دانند که با چند مولفه دیگر ومهمترین آنها یعنی: سرزمین، منابع وذخایر زیر زمینی ودانش، تکمیل می شود. از آنچه گفته شد این نتیجه را می توانیم بگیریم که برای تغییر وانقلاب اجتماعی به قدرت نیاز است. وقدرت نیز در میان مردم منتشر ودرسیلان است. اما قدرت منتشره درمیان مردم یک قدرت خام شبیه خمیراست قابل استفاده نیست وباید پخته واستخراج، تا قابل استفاده وضربه علیه دشمن شود. برای تجمیع قدرت ومادی کردن آن باید در میان مردم احزاب وتشکل ها بوجود آید. ازبه هم پیوستن قدرت های کوچک، قدرت بزرگتر، ودر نتیجه ائتلاف شکل می گیرد. اینچنین به بیان سیاسی در تعادل قوا دست بالا می توان داشت. اما ائتلاف چگونه شکل می گیرد؟ آیا خلق الساعه می تواند شکل بگیرد؟ تجربه علمی همه جنبش ها وکسانی که دستی درآتش مبارزه داشته اند بیانگراین است که هر ائتلاف برای شکل گیری علاوه بر رهبری و کادرهای میدانی به عنوان اهرم های پیش برنده، نیازبه مشخص کردن هدف ، استراتژی یا راهبرد، تاکتیک یاروش های کوتاه مدت پیشبرد استراتژی و برنامه نیاز دارد. بدون حل این موضوعات ائتلاف شکل نخواهد گرفت،اگر هم شکل بگیرد بسیار آبکی و درسطح باقی میماند و پس از اندک مدت ازهم پاشیده میشود.
در بالا گفتیم که ائتلاف برای قویتر شدن است. اما آیا هرائتلافی وهراتحادی باعث قویترشدن ما می شود؟
در اینجا پرانتزرا می بندم و به موضوع اصلی برمی گردیم .
آنچه که با نشر توییت چند سلبریتی و …در روز اول ژانویه استارت خورد آیا حرکتی درجهت برپایی یک ائتلاف است؟ آیا مسیر تشکیل یک ائتلاف سیاسی علیه نظام ستمگر آخوندی از توییت می گذرد؟ نفس انتخاب توییت برای آغازاین راه چه معنا وپیامی دارد؟
مطابق الزامات یک ائتلاف که در بالا آمد نشریک توئیت مشترک توسط چند نفرنه اتحاد است ونه ائتلاف مبارزاتی! قبل از هرچیز به بیان معکوس، حاکی از خالی بودن چنته سیاسی، عدم درک علمی از سیاست واصول مبارزه ومبتذل کردن الزامات یک مبارزه حقیقی ومشروع وکاریکاتوریزه کردن عنصر همبستگی ملی است. ماگزیمم اسمی که می شود روی آن نهاد، تمرین روی ایده ایجاد یک شرکت سهامی وابسته به استعماربرای آینده است! نفس توییت کردن یعنی به چند دلیل به بلوغ گفتگوی حضوری بر اساس برنامه وپلنی نرسیده اند. یعنی جدیتی برای پذیرش مسئولیت پیش برد این امرخطیر راندارد. فراترازآن هنوزتصویری ازچگونگی سرنگونی ندارند. در توییت می توان آرزو کرد ولی إلزام آوروتعهدی درآن نیست. هدفش پروپاگاندا است. نه اقدام عملی. آنقدر فضیحت بالا گرفت که در برابرواکنش مردمی وهمان فالوورها! ناچار شدند عقب نشینی کنند واسمش راهم صدایی بنامند. اما حقیقت این است که محافل شناخته شده از چندی قبل به دنبال هوا کردن فیل ائتلاف با مرز سرخ مجاهدین بوده وهستند اما کوه موش زایید! واقعیت این است که در مقابل ائتلاف مستحکم و دیرپای ۴۱ ساله شورای ملی مقاومت با تنی خونین که چون پلنگی درعرضه سیاسی ایران قدرت نمایی می کند، این دورهمی ها ونه ائتلاف، به کارتن پلنگ صورتی می ماند که ادای پلنگ واقعی را در می آورد! برابردانستن فالور با پایگاه مردمی علاوه بر ابتذال، مضحک است. داشتن فالور همانقدراصالت دارد و می تواند به عنوان پایگاه توده ایی تلقی شود که پیروزی در یک بازی کامپیوتری جنگی اصالت دارد و می توان آن راهمپایه پیروزی دریک جنگ واقعی دانست. آنها که فالوررا معیار سنجش پایگاه توده ایی قرارمی دهند هم دستشان در میدان مبارزه خالی است و هم شیاد هستند. زیرا مصداق همان آخوند شیادی را دارند که به جای کلمه مار، شکل مار را به عوام نشان می دهند. در این منطق می توان تتلو راهم به عنوان رهبر انقلاب در پله ایی بالاترازخودشان بنشانند! بگذریم که بخش أعظم فالورها همان ارتش سایبری رژیم هستند که علاوه بر لجن پراکنی ماکرووشیطان سازی علیه مجاهدین، حلیم سلطنت را هم می زنند!
از روی این نسخه مبتذل که نوه رضا خان مجری آن است، می توانید به نسخه سناریوی کودتا علیه قاجاروعلیه مصدق هم پل زد وقضاوت نمود که آنجا نیز استعماربا بازیگری آن پدرو پسر به چه سناریوی مبتذلی دست یازیده است! تاریخ ایران پر ازشواهد واسناد ومدارک شرارت های ابتذالی است که استعمارخزیده در دربارهای سلطنت، به کار بسته اند.
پروفسوریووال نوح حراوی در کتاب انسانخداگونه می نویسد: برای برپايی يک انقلاب شمار انسان ها شرط کـافی نيسـت. انقلابهـا، نـه توسـط توده ها، بلکه معمولا توسـط شـبکه کـوچکی از مبلغين انقلاب بـه راه انداختـه شـده اند. اگـر می خواهيد انقلابی برپا کنيد، از خود سؤال نکنيد، »چه تعـداد از مـردم از نظـرات من پشتيبانی می کنند؟« بلکه سؤال کنيد، »چه تعداد از پشتيبانان من قــابليت همکــاری مؤثر را دارند؟«
وسال ها پیش نیز مهاتما گاندی بزرگ تجربه خودرا درجملات زیر خلاصه کرده بود:”اول شما را نادیده می گیرند، سپس به شما می خندند، سپس با شما می جنگند وسپس شما پیروز می شوید.”
با اشراف به همه این صحنه پردازی های مبتذل با قاطعیت تمام می توان گفت: کف خیابان وآتش دم افزون قیام همان پاسخ نهایی مسئله امروزایران است. با هوشیاری، وتلاش وتقویت کانون های شورش، منطقی وسنجیده با عزمی راسخ تر درپشت سر تنها آلترناتیو واقعی وگرده دار شورای ملی مقاومت به پیش می تازیم.
نعمت فیروزی
۱بابک میرزا قاجاردر مصاحبه ایی عنوان کرده ازرضا پهلوی شایسته تراست!
۲خود اسماعیلیون این اصطلاح را برای خودش بکار برده است.