روزنامه شرق در استانه ۲۸مرداد، سالروز کودتای ننگین ارتجاع و استعمار علیه مصدق کبیر به سراغ یکی از کارشناسان رژیم که همیشه در خدمت رژیم بوده است رفته و مصاحبه ای در این زمینه با یرواند آبراهامیان درباره معماران کودتای 28 مرداد انجام داده است که قسمت زیر در مورد اشاره وی به رابط مستقیم ایه الشیطان، کاشانی با سفیر امریکا در زمان مصدق به نام “هندرسون” جالب است.
شما در مصاحبهای درباره کودتای 28 مرداد، به دیدگاه ملیگرایان ایران نزدیک میشوید و به گفتههای مصدق درباره اینکه انگلیسیها حاضر نبودند تمام و کمال به ملیشدن صنعت نفت ایران تن بدهند، اشاره و آن را تأیید میکنید و معتقدید حق با مصدق بوده که به انگلیسیها اعتماد نداشته، چراکه انگلیسیها با ملیشدن صنعت نفت بهصورت کلی مشکلی نداشتند، اما در اجرا و جزئیات مایل بودند کار به دست آنها پیش برود. آیا گروههای دیگر همچون حزب توده و جریان آیتالله کاشانی به این رویکرد آگاهی نداشتند؟ و اگر آگاه بودند چرا به مصدق نزدیک نشدند، یا خودشان اقدامی خودانگیخته انجام ندادند؟
دکتر مصدق بهخوبی میدانست که پیشنهاد غربیها، چه انگلیسیها و چه آمریکاییها، پذیرش توخالی ملیکردن در انظار عموم است که به موجب آن ایران در ظاهر بر صنعت نفت خود «حاکمیت» خواهد داشت اما ادارۀ واقعی تأسیسات بهطور جدی در دست کمپانیهای نفتی غرب باقی میماند. از اسناد معلوم نیست که آیا کاشانی یا حزب توده نیز همین آگاهی را داشتند یا نه.
اختلافات کاشانی با مصدق بر سر مسائل دیگری بود؛ عمدتا بر سر انتصابات کابینه و انتخابات مجلس. کاشانی در این ماههای پایانی با هندرسون (سفیر امریکا در تهران) گفتوگوهای منظم و خصوصی داشت. سخنگویان او در مجلس، از مصدق به دلیل تمایل به پرداخت «غرامت» به شرکت نفت ایران و انگلیس انتقاد میکردند، اما خود او در خلوت به هندرسون اطمینان داد که روابط با ایالات متحده باید عادی شود.
.
در بازخوانی کودتای 28 مرداد، شما به اسناد رسمی و خاطرات بسیاری از سیاستمداران داخلی و خارجی آن دوران استناد میکنید و از نقشِ پررنگ انگلیسیها در وابستهسازی نیروهای داخلی و جنگ اعصاب علیه مصدق و دولت ملی میگویید. آیا میتوان گفت طراحِ اصلی کودتا انگلیسیها بودند و آمریکاییها مجری این طرح؟ یا کودتای 28 مرداد چنانکه مشهور است یک کودتای آمریکایی بوده چنانکه بعدها با افشای اسناد سیا، آمریکا بهطور تلویحی آن را گردن گرفت؟
اسناد ایالاتمتحده بیتردید نشان میدهد که کودتا بدون مشارکت سیا و امآی6 موفق نمیشد. در واقع، گزارش دونالد ویلبر از کودتا تصدیق میکند که امآی6 نقش اساسی ایفا کرده است، حتی اگر ویلبر تلاش میکند اعتبار بیشتر را به سیا بدهد. من نتیجه میگیرم که سیا به امآی۶ نیاز داشت، امآی۶ به سیا نیاز داشت و هر دو به یکدیگر نیاز داشتند. من اطمینان دارم اگر سیاستمداران وایتهال اجازه میدادند، امآی۶ مایل بود «اعتباری» برای خود فراهم کند. نورمن داربیشایر حتی بیش از ویلبر چیزهایی برای افشاکردن داشت.