امپراتوری شیطان و ”کودکان اشرف”  دروغ هم تاکتیک و هم استراتژی

 نعمت فیروزی 

شیطان سازی افراطی‌ترین شکل انسان‌زدایی از دیگری است وریشه در مسیحیت دارد. کلیسا در اواخر قرون وسطا، در تفسیر جدیدی پیروان ادیان دیگر بویژه یهودیان وجادوگران را، تسخیر شده وتجسم شیطان تعریف کرد. اهریمن سازی نقش مهمی در یهودی ستیزی قرون وسطی ایفا کرد: یهودیان متهم به گسترش طاعون، ارتکاب قتل های آیینی، استفاده از خون کودکان مسیحی برای مناسک خود وبه طور کلی عاملان شیطان بودند. این اتهامات توسط همه مؤمنان! مشترک بود وبارها خشونت جمعی علیه یهودیان را مشروعیت بخشیده بود. در آلمان نازی هم یهودیان متهم به همه جرائم ومنشا همه مشکلات آلمان معرفی می شدند، تا بتوانند کوره های آدم سوزی را برپا کنند. امروزه نیز عمدتاً یک کارکرد سیاسی دارد. زمانیکه دوگانه خودی ودشمن شکل میگیرد، از اهریمن سازی به عنوان یک تکنیک لفاظی وایدئولوژیک برای دروغ پراکنی یا تحریف حقایق استفاده می شود. بد خواندن دیگری به معنای خدایی شدن دیدگاه خود است. به عنوان یک قاعده، شیطان سازی با انسانیت زدایی همراه است. در حقیقت برای نفی حق حقوق بشر دیگری، ابتدا باید انسانیت او، وکرامت انسانی اورا نفی کرد! ودر قدم بعد می توان زندانی وشکنجه و تیرباران و اعدام او را مشروع کرد. نکته مهم اینکه: ”شیطان سازی ارتباط نزدیکی با بسیج جمعیت دارد؛ این یک روش روانشناسی توده ای است که از طریق رسانه های جمعی منتشر می شود.”(۱) بقول هلموت راینالتر تاریخ‌دان و فیلسوف معاصراتریشی: شیطان سازی و تئوری توطئه، مکمل هم علیه گروه اقلیت استفاده می شود. تاثیر سیاست شیطان سازی در ابعاد جهانی نیز، موجب پسرفت جهانی حقوق بشر شده است. عفو بین الملل در گزارش سالانه خود برای ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ آورده است که: ”سیاست شیطان سازی امروزی بی شرمانه ایده خطرناکی را مطرح می کند که برخی از مردم کمتر از دیگران انسان هستند و انسانیت را از کل گروه های مردم سلب می کند. این تهدید می‌ تواند، تاریک‌ترین جنبه‌های طبیعت انسان را بیدار کند.” سیاست اهریمن سازی ”در نظم جهانی جدید که در آن ”حقوق بشر” به عنوان مانع در برابر ”منافع ملی” به تصویر کشیده می‌شود، توانایی مقابله با جنایات توده‌ای را به‌طور خطرناکی پایین می‌آورد و درها را برای سوء استفاده‌هایی باز می‌گذارد که یادآور سیاه‌ترین زمان‌های تاریخ بشر است.”

”کودکان اشرف”! 

اگر در نظام های دیکتاتوری معمول وکلاسیک، شیطان سازی از مخالفین یک تاکتیک تبلیغاتی باشددر نظام آخوندی، شیطان سازی علیه مجاهدین هم تاکتیک است وهم استراتژی! اهریمن سازی فاشیسم دینی مانند ”نشخوار” گاو ۲۴ ساعته است. گاوها علوفه را ابتدا می بلعند وسپس کم کم بالا آورده نشخوار می کنند. برای همین است در طی ۲۴ ساعت هر وقت گاوها را می بینی فک بالا و پایین آنها در حرکت است! در اداره نفاق وزارت اطلاعات آخوندها نیز، سوژه اهریمن سازی علیه مجاهدین همیشه در جریان است تا مزدوران تبلیغاتی، آن را نشخوار کنند.

کمپین شیطان سازی با سوء استفاده از بعضی از کودکان سابق! وبا کمک بعضی از محافل وابسته به سرویس های امنیتی اروپایی در همدستی با فاشیسم دینی ازهمان آغازورود کودکان به اروپا، شروع شده و تا کنون ادامه داشته است. این پروژه حول دو موضوع زیر مرتب ”نشخوار” می گردد. 

–     چرا مجاهدین به درخواست پدر ومادر کودکان پاسخ مثبت دادند وکودکان را در آستانه جنگ اول خلیج وحمله آمریکا به عراق ۱۹۸۹، از قرارگاه أشرف درعراق به اروپا فرستادند؟! 

–     چرا ۸ سال بعد به درخواست کودکان بالغ شده برای رفتن به اشرف پاسخ مثبت دادند؟!

نمایش فیلمی در جشنواره فیلم در شهر گوتنبرگ سوئد درباره ”کودکان اشرف”،با حمایت سفارت فاشیسم دینی، وانجمن نجات، وموسسه غیردولتی! هابیلیان شعبه گشتاپوی آخوندی در خراسان، پرده جدیدی از شیطان سازی در ارتباط با محافل هنری وابسته به مماشات در این کشور را نشان داد. در این فیلم از زبان ۴ کودک سابق و۴۰ ساله های لاحق! علیه مجاهدین، شیطان سازی را به پرده سینمای اروپا کشانده اند. 

برای مشارکت در کمپین شیطان سازی البته باید ازجنس شیطان شد وروح خود رابه شیطان ولایت فروخت. تصورش اگر چه غیرممکن نیست اما سخت است که آدمی این میزان پلید و پلشت واز عنصر انسانی تهی شود که به این پستی وحقارت تن دهد! تغذیه گرگ درون از استفراغات وزارت اطلاعات فاشیسم دینی! در قدم اول به از دست دادن مرز و شکستن قید وبندهای اخلاقی وبیشرمی می انجامد. ودر قدم بعد همنشینی وهمکاسه ایی با جلاد است. استحقاق مزدور فاشیسم دینی شدن، البته که مراتبی دارد و استعداد ویژه می طلبد. این مراتب باید ازهضم رابع گشتاپوی آخوندها بگذرد.ریشه این میوه گندیده حاصل تخم ریزی ارتجاع در کشتزارفرهنگ بورژوازی است.در دنیای بی مرز مماشات که همه چیز مجاز است الا مبارزه رادیکال! محیط، برای کشت وتکثیر این میکرب ها بسیار مناسب است.مکانیزم عبورازهضم رابع هم، ریشه در ”نفع شخصی” (در همه ابعاد سیاسی، اقتصادی و روانشناسانه اش) دارد که در مجانست با فرهنگ یله اندیویدوالیسم، (فردگرایی بی دروپیکر) است. وآخوند ها، از آن به عنوان محیط کشت و تکثیر استفاده کرده و مزدور می چرانند و پروارمی کنند. بی وجهت نیست که ۹۵ درصد دیکتاتورها و مزدوران شان اگر ازانقلابات جان سالم بدر ببرند بقیه عمررادرچنین کشتزاری گذران 

می کنند.برای فهم قلب واقعیتی که در داستان ”کودکان اشرف” وجود دارد، به این دو گزاره توجه کنید:

تصور کنید: خبر نجات نزدیک به ۷۰۰ کودک یهودی از چکسلواکی به بریتانیا توسط یک بانکدار انساندوست بریتانیایی در آستانه  جنگ جهانی دوم (۲) و عملیات نجات بشردوستانه ده هزار کودک یهودی( Kindertransport The )، از اروپای اشغال‌شده به بریتانیا و سوییس و… ،توسط گروه‌های یهودی وکوئِیکِرها(۳) ، از طرف گشتاپوی هیتلر چنین تبلیغ می شد که: تروریست ها درکشورهای اروپایی، با قلبی سنگ و تهی از عاطفه!هزاران کودک را ازآغوش گرم پدرومادرشان جدا کردند و معلوم نیست به چه سرنوشتی دچار شوند؟! در گزاره فرضی، از جانب گشتاپو هیتلر چه قساوتی می بینید؟ وچه قضاوتی می کنید؟ قساوت نهفته درلابلای کلمات همان قساوت نهفته درلابلای سناریو فیلم ”کودکان اشرف”است! 

(شکی نیست اگر گوبلز این شیطان سازی هارا می شنید، افسوس می خورد که چرا آخوند در دستگاه تبلیغاتش استخدام نکرد؟!) 

برغم همه تلخی های این شیطان سازی ها که قلب آدمی را ازاین همه دروغ بدرد می آورد،باید دربرابر تک تک تصمیم گیرندگان آن حماسه خاموش، همچنین آنها که دراروپا وآمریکا به یاری برخاستند وآن کودکان را به مثابه پدرومادر دوم پذیرفتند، سر تعظیم فرود آورد وبراجرا کنندگان آن پروژه فدای بیکران انسانی، درود فرستاد. اجازه دهید با نقل جملاتی از ”الی ویزل” وجدان بشریت معاصر ودوست بزرگ مقاومت که چندی قبل درگذشت، نوشته را تکمیل کنم .  

“در آن روزها، تاریکی بر آسمان و زمین حکم فرما بود و به نظر می آمد که دروازه های رحمت بسته شده اند. ذابح ذبح می کرد، یهودیان به قتل می رسیدند و دنیای اطراف یا شریک جرم ویا بی تفاوت بود. افراد کمی شهامت به خرج می دادند و با رنج دیدگان همدردی می کردند. آن مردان وزنان اندک نیز، حساس، وحشت زده ودرمانده بودند،آنان با بقیه چه فرقی داشتند؟ باید به یاد داشته باشیم چیزی که از همه بیشتر قربانی را تحت فشار قرارمی دهد، بی رحمی دشمن نیست، بلکه بی تفاوتی افرادی است که دخالت نمی کنند. باید به خاطر داشته باشیم که با اینهمه، لحظه ای فرا می رسد که انسان کاری را به فرمان وجدان انجام می دهد… به همین خاطر،باید از انسانهای نیکوکاری که در هولوکاست از یهودیان حمایت کردند تقدیر کنیم. باید از آنان بیاموزیم وآنها را با سپاسگزاری وامیدوارانه بخاطر داشته باشیم.”

 نسل مجاهد خلق نزدیک ۶ دهه است بدون منت در سپهر سیاسی ایران بارمی برد و خارمی خورد فدای تمام عیار می کند و فحش می شنود و شیطان سازی می شود. آنها در زندگی خود به نقطه ای رسیده اند که باررنج خلقی در زنجیر را بر دوش می کشند. حضور آنها با اهمیتی بسیارمتفاوت، به نسبت انقلابیون دیگر کشورها، در صحنه سیاسی ایران، در کل حس شرافت، توام با مردم دوستی مثال زدنی را به آدمی منتقل می کند. برای هر تراژدی یک آماروجود دارد. اما تراژدی مجاهدین آمار ندارد یعنی حجمی از ستم و رنج و تهمت و افترا بر سر آنان باریده است که با آمارقابل بیان نیست. مردم عادی اغلب در موقعیت های ترس وهراس رفتاری پوچ دارند، اما آنها برای عبور ازگذرگاه ترس به فدای بیشتر می اندیشند!

پاورقی:

 (۱) راینر کمپلینگ دین شناس آلمانی: یهودستیزی در گذشته و حال، جلد ۳: اصطلاحات،

(۲) نیکلاس وینتون (Nicholas Winton) زاده ۱۹ مه ۱۹۰۹ – درگذشته ۱ ژوئیه ۲۰۱۵، بانکدار و بشر دوست اهل بریتانیا بود که در آستانه جنگ جهانی دوم، توانست در بریتانیا خانواده‌هایی را بیابد که از این کودکان نگهداری کنند و سپس اقدام به انتقال آنان به بریتانیا کرد. این اقدام او تا سال ۱۹۸۸ برای نزدیک به ۵۰ سال ناشناخته مانده بود. توانست در بریتانیا خانواده‌هایی را بیابد که از این کودکان نگهداری کنند و سپس اقدام به انتقال آنان به بریتانیا کرد. این اقدام او تا سال ۱۹۸۸ برای نزدیک به ۵۰ سال ناشناخته مانده بود. در آن سال پس از آنکه به برنامه That’s Life شبکه بی‌بی‌سی دعوت شد، موفق به دیدار ده ها کودکی که نجات داد بود وخانواده های آنها شد. پس از آن بود که مطبوعات بریتانیایی به او لقب شیندلر بریتانیا دادند. مجسمه یادبود نیکلاس وینتون – در سپتامبر ۲۰۰۹ در ایستگاه مرکزی راه‌آهن پراگ نصب شد.

(۳) کوئِیکِرها به‌افرادی گفته می‌شود که به‌جهت تاریخی متعلق به‌چندین فرقه مسیحی ذیل پروتستانتیسم هستند و رسماً به‌عنوان جامعه مذهبی دوستان شناخته می‌شوند. (نقل از ویکی پدیا انگلیسی)