افسانه اسکویی
فارغ از وارد شدن به بحث های تاریخی، اجتماعی وجغرافیایی استثمارانسان وبردگی، نظری به درک مفهوم وشکل استثمارمردم درعصرجدید کشورمان با ابزارسرکوب بیاندازیم وشورشگران ، ”فرزندان سرکوب شدگان” را دریابیم.
دهه هشتادی ها وارثان سرزمینی هستند که والدین واجدادشان دربیش از۱۲۰ سال ازتاریخ شاه وشیخ درایران استثمارشدند.
سکوت عامل استمراراستثمار
تن وروح (شرف وعزت نفس ) فروشی ، کلیه وچشم فروشی ودست بوسی وبیگاری وحتی نوزادان وکودکان دردنیای بردگی اقتصادی بی نصیب نماندند.
صیغه شدن (تن فروشی قانونی) برای کسب اخبار، توسط خبرنگاران، نوع شیک ومدرن استثمار است.البته دررژیم استثمارگرهمه این جنایات،قانونی هستند.
ابرازبندگی انسان ها درایران با قیام ۱۳۵۷ازچکمه ودست بوسی ها ی شاه ورضاشاه به دست بوسی خمینی و خامنه ای مبدل شد.
عصرجدیدی ازرعب ووحشت توآم با سرکوب دربرابرکشتارهای کردستان ودهه ۶۰ بخصوص پس از تظاهرات مسالمت آمیز ۳۰ خرداد ۶۰ به دعوت سازمان مجاهدین خلق آغازشد.
خمینی با زهره چشم گرفتن ازمردم با اعدام های ۳روزه توسط جلاد اوین لاجوردی مهرمطیع و زیردست بودن را برپیشانی والدینی زد که امروزفرزندانشان برای انقلاب بپاخاسته اند. فرزندانی که شاهد سکوت والدین وفروش تن وروح شان به رژیم ازجمله درشرکت جنگ های ضد میهنی عراق ، سوریه و لبنان ،…بوده اند.
امروز این والدین، ازجمله بازنشستگان ،کارمندان، معلمان و کارگرانی ،…هستند که برای بدست آوردن حقوق صنفی شان فریاد ” صدای هرکارگر، مرگ برستمگر” یا ”کجای این عدالته دستش تو جیبه ملته ” سرمی دهند ونه بیشتر. درحالی که فرزندانشان درکف خیابانها علیه رژیم سفاک استثمارگر شعارهای ”مرگ برخامنه ای” ،”مرگ برستمگر چه شاه باشه چه رهبر”را به قیمت جان شیرینشان می دهند چراکه شاهد بندگی واسارت والدینشان بوده اند واین را مکافاتی ازتاریخ ۱۲۰ سال ایران زمین وخودشان را وارثان نظام های دوزیست شاه وشیخ می دانند که به نوبه خود دست نشانده های بازی های کودتایی استعماربوده اند.
حتی امروزفرزندان کشته های جنگ ها ی ضدمیهنی، قربانیان جنگ افروزی خمینی درجنگ ۸ سال با عراق درکنارمردم ایران ایستاده اند.
کشته های جنگ ضد میهنی ”ایثارگران و شهدا وجانبازان” قربانیان بلهوسی ها وکشورگشایی خمینی ضد بشرو جنگ افروزشدند.
انواع بهره کشی های رژیم ازمردم ایران
دراین سالیان رژیم با مشاهده ترس مردم ازسرکوب وکشتار توانست جمع کثیری را به خدمت خودش دربیاورد .ازجمله آنان که درجنگ ها کشته وجانبازشدند و فرزندانشان توانستند ازامتیازاتی مانند سهمیه برای دانشگاه وبسیاری اموردیگر استفاده کنند. این نوعی ازبردگی اقتصادی است. به این ترتیب رژیم برای سالهای طولانی فرزندان وخانواده شخص کشته شده را مدیون خودش میدارد و به انحای گوناگون آنان را استثمارمی کند.
نوع دیگربردگی اقتصادی زمانی است که فرد نیروی کارش را به رایگان (یا حتی درقبال حقوق به ازای سکوت) عرضه می کند. تکروکراتها نمونه ای ازاین نوع هستند که برخلاف میلشان تن به رژیمی داده اند که قبولش ندارند.اگرچه آنان به جایگاه ومقام های تحصیلی هم رسیده اند ولیکن نقش زنده های مرده را ایفا می کنند.
نمونه دیگر ازبردگان اقتصادی، درمستند ساخته شده مسعود ده نمکی درسال ۱۳۸۳ به نام ”فقروفحشا” با قاچاق دختران جوان وزنان ایرانی نشان داده شده است.
ازدواج های اجباری نمونه دیگری ازاستثماراست که درآن ”کودک همسری” وحشتناکترین نوع آن است، آنچه که درجوامع بشری پیشرفته امروزی، تجاوزبه کودک است و جرم محسوب می شود.
فرزندان دهه هشتادی ایران به خیابان ها آمده اند تا استثماروبنده نباشند وبه بندگی اجدادشان برای شاه وشیخ پس از۱۲۰ سال خاتمه دهند تا صاحب تن وجان وروح وکشورخودشان ایران باشند.
براستی امروزفرزندان ایران زمین به گفته محمد حنیف نژاد به نقطه استقلال وآزادگی رسیده اند که گفت:”مرزبین با خدا وبی خدا نیست .مرزبین استثمارشونده واستثمارکننده است.”
به همین دلیل نفی تمامیت یک تاریخ بندگی واستثماروارتجاع و سلطانی را در یک شعار فریاد می زنند: «مرگ بر ستمگر ـ چه شاه باشه چه رهبر»!