به قلم مجتبی فتحی
در طول سال 1330 پس از آنکه پیشوای ملی، دکتر محمد مصدق در دادگاه لاهه دعوی بین ایران و انگلیس بر سر نفت ایران را برده و توانست صنعت نفت ایران را ملی کند، دولتهای انگلیس و آمریکا خرید نفت از ایران را تحریم کردند. از همین روی دولت ملی دکتر مصدق با یک بحران ملی اقتصادی و کسر بودجه مواجه شد. برای برون رفت از شرایط پیش آمده، مصدق کبیر دست به سوی مردم دراز کرد و اوراق قرضه ملی چاپ کرده و به مردم ایران فروخت تا بتواند بودجه دولت را تامین کند. استقبال مردم برای خرید اوراق قرضه و حمایت از دولت ملی دکتر محمد مصدق در حدی بود که دولت مصدق توانست در طول مدت بسیار کوتاهی تمامی اوراق قرضه را فروخته و بودجه 4 سال دولتش را در آن روزگار تامین کند. روایت های بسیار زیادی در این ارتباط هست که زنها طلاهایشان را می فروختند و مردها فرش خانه اشان را، تا اوراق قرضه دولت ملی دکتر محمد مصدق را بخرند و با جان و دل به یاری این دولت مردمی بشتابند.
دولت آخوند روحانی شیاد که با کلید فریب مردم به میدان آمده بود و وعده صد روزه سامان دادن اوضاع اقتصادی را به مردم می داد، برای آنکه بتواند بخشی از کسر بودجه 50 هزار میلیارد تومانی خود را تامین کند دست به دامان مردم شد و درخواست کرد که «مردم یارانه نگیرند». دولت حیله گر روحانی برای آنکه بتواند مردم را به شکل روانی ترغیب و تشویق کند تا یارانه نقدی از دولت نگیرند به شیوه های مختلف تبلیغاتی روی آورد.
روحانی پلید در این راستا ضمن استفاده از دستگاههای مطبوعاتی و رادیو تلویزیون، دهها میلیون پیامک (اس ام اس) به نام “رئیس جمهور حسن روحانی” برای مردم فرستاد و درخواست کرد تا از گرفتن یارانه انصراف دهند.
روحانی به این نیز اکتفا نکرد و از خط سوم و سوپاپ اطمینان های رژیم، چون ابراهیم یزدی نیز استفاده کرده و آنها را به میدان آورد تا از مردم درخواست کنند که از گرفتن یارانه انصراف دهند. این در حالی بود که فرم درخواست یارانه را نیز کامیپوتری و دیجیتالی کرده بودند تا شاید فرجی حاصل شود و طیف بی سواد و کم سواد – که آمار چشم گیری در ایران دارند – نتوانند درخواست یارانه دهند.
اما محصول چه شد؟ به گفته خود مقامات حکومتی تنها 2 تا 3 درصد درخواست یارانه نکرده اند و 73 میلیون در خواست یارانه کرده اند و به هیچ وجه انصراف نداده اند.
این حرکت سراسری را باید به منزله یک نظر سنجی در ارتباط با تمامیت حاکمیت نظام پلید جمهوری اسلامی بر شمرد.
وقتی که مردم حاکمیت را از خود نداسته و بر ضد منافع خود و منافع ملی کشور خود بدانند به اشکال مختلف بر خلاف خواسته های این حاکمیت گام بر میدارند.
مردم ایران با این مبارزه منفی که انجام دادند به صراحت « نه بزرگ » خود را نه تنها به آخوند حیله گر روحانی، بلکه نسبت به تمامیت نظام پلید جمهوری اسلامی و به طور مشخص نسبت به ولی فقیه درمانده و روبه سرنگونی این نظام، ابراز کردند.
بی سبب نیست که جلاد و قاتل زندانیان سیاسی در سال 1367 یعنی مصطفی پور محمدی – وزیر دادگستری آخوند روحانی – وحشت زده به میدان آمده و می گوید: قرار نبود برای یارانه ها ثبت نام شود!
تمامیت حاکمیت از این « نه بزرگ » مردم دستپاچه و وحشت زده شده است چرا که تبعات پشت کردن 98 درصد از مردم ایران – به تمامیت حاکمیت – را به خوبی می فهمند.
از همین روست که روزنامه حکومتی « جمهوری اسلامی » روز گذشته (8 اردیبهشت 1393) در مطلبی می نویسد: مردم نسبت به حاکمیت بی اعتنا و رویگردان شده اند. «تردیدی وجود ندارد از دست دادن سرمایه اجتماعی در کشور میتواند فاجعه بارتر از هزاران معضل و مشکل اقتصادی باشد».
بحران سرنگونی و وحشت از چشم اندازهای پیش روی از راس تا ذیل حاکمیت ولایت فقیه را در بر گرفته است و آنچه که در چشم انداز سال جاری به دید می آید « قیامها و خیزشهای قهر آمیز ضد حکومتی است که در کمین تمامیت نظام پلید جمهوری اسلامی نشسته است».
9 اردیبهشت 1393
29 آپریل 2014