یلدایِ وطن را سحری هست اگر ما
با آتشِ جان بر شب تاریک بتازیم.
یلدای وطن را سحری هست اگر ما
خود را به ستمکاریِ ضحّاک نبازیم.
یلدای وطن را سحری هست اگر ما
توفیم به ملّای ستمکاره یِ کلّاش ،
باعزم چو البرز بکوبیم سرش را
آلوده نگردیم به افسوس وُ به ایکاش
یلدای وطن را سحری هست اگر ما
از راه نمانیم وُ نیافتیم به بیراه،
با خَلق خروشیم وُ ز سختی نهراسیم
چاووشیِ ما؛ شعلهیِ جان وُ دلِ آگاه.
ایران شده یکپارچه همچون دلِ خورشید
تا بشکنَد اهریمنِ آغشته به دین را
تا باز فرستد به دلِ ظلمت ِتاریخ
این قومِ تبهگوهرِ تاریک جبین را!
آری سحری هست شبِ تیرهیِ ما را
گر پیرهن رزم بپوشیم چو ستّار*
گر کوچه شود پُر ز شرار قدم ما
گر باز نمانیم دَمی از خطِ پیکار
*ستّار خان، سردار ملّی : قهرمان و پیشتاز نبرد مسلحانه در برابر استبداد محمد علی شاه قاجار و مشروعه خواهان