واقعه آنچه که از آن به عنوان انتخابات نام برده می شود و با پیروزی حسن روحانی در شب ۲۴ خرداد رقم زده شد، نیاز به بررسی دقیقتر از لابلای گرد و خاک ناشی از مخلوط احساسات مثبت و منفی هموطنان و سردرگمی فعالان سیاسی دارد. برای این منظور به سه سوال اساسی و بنیادی باید پاسخ داده شود:
اول: آیا میزان مشارکت واجدین شرایط برای رای دادن واقعی بود؟
این ادعا که تنها ۲۸ درصد از واجدین شرایط انتخابات ریاست جمهوری نظام را تحریم کرده بودند، یک دروغ آشکار از سوی ولی فقیه بود که با سکوت جناح مقابل به خاطر پذیرفته شدن نماینده حداقلی آنان تایید شد. اما تا آنجا که گزارشات و مشاهدات گواهی می دهد، نه تنها مشارکت مردم بسیار کمتر از انتخابات گذشته رژیم بوده است، بلکه اینبار تحریم گسترده مردمی آشکارا خودنمایی می کرد. حضور جوانان در خیابانها برای شادی و رقص و پایکوبی پس از اعلام نتیجه به هیچوجه دلیلی بر حضور همان جوانان در پای صندوقهای رای در همان روز نبود. جوانان در شهرهای بزرگ همواره از هر فرصتی برای رقص و پایکوبی و شادی برای نشان دادن مخالفت خود با جمهوری اسلامی استفاده می کنند و این موضوع به هیچوجه دلیل مشارکت و بالطبع رای دادن به یکی از کاندایداهای معرفی شده شورای نگهبان نبوده و نیست. بدون ارزیابی درست از میزان مشارکت واجدین شرایط در انتخابات براحتی می توان در دام رقم سازی ۷۲ درصدی رژیم افتاد. به همین خاطر همگان شاهد آن بودند که مخالفین رژیم یا به ورطه توهین به مردم برای شرکت در انتخابات افتادند و یا به انتقاد از خود برای تحریم انتخابات دست زدند.
دوم: آیا تمامی ماجرا یک سناریوی بازی شده توسط جناحها با کارگردانی خامنه ای بوده است؟
پاسخ به سوال دوم اهمیت کلیدی در شناخت از روند کنونی در صحنه سیاسی ایران دارد. پس از آنکه رفسنجانی رد صلاحیت شد، تمامیت سیستم جمهوری اسلامی آنچنان دچار بحران درونی گشت که در مقابل ولی فقیه راهی به جز یک توافق حسابشده باقی نگذاشت. حمایت ۱۵۰ نماینده مجلس رژیم در حمایت از رفسنجانی پس از مقاومت و ایستادگی رفسنجانی در صحنه، تنها نوک کوه یخ بحران در درون سیستم بود. نارضایتی اصلی ترین نهادها و جناجهای مهم در جمهوری اسلامی از رد صلاحیت رفسنجانی، خامنه ای را وادار کرد که نماینده حداقلی جناح مقابل که اساسا ربطی به اصلاح طلبان نداشت و به میزان بسیاری مورد اطمینان ولی فقیه بود را بپذیرد. این توافق صورت گرفته که بر اساس جنگ و جدالهای واقعی داخلی به ولی فقیه تحمیل شد، اولا خامنه ای را موقتا از بحران درون خود سیستم نجات می داد و ثاینا برای طرف حسابهای داخلی و خارجی به عنوان یک تغییر می توانست به کار گرفته شود. در این میان هلهله اصلاح طلبان قلابی برای نشان دادن زنده بودنشان تنها و تنها نشان از استیصال و درماندگی چهار سال گذاشته داشت که اکنون با قالب کردن روحانی به عنوان اصلاح طلب و میانه رو عملا موجودیت خود را انکار می کردند. با رنگ آمیزی روحانی به عنوان اصلاح طلب به منظور طلبکار شدن از ساختار شکنان، اصلاح طلبی آنگونه که ۱۶ سال پیش با خاتمی پا به عرصه وجود گذاشت و با میر حسین و کروبی در چهار سال گذشته ادامه یافت، عملا به انتهای خط خود رسید.
سوم: آیا حسن روحانی برای تغییر سیاستهای کلان رژیم در زمینه های اتمی، منطقه ای(سوریه) و اقتصادی به میدان آمده است؟
اما پاسخ به سوال سوم موضوعی است که احتیاج به تحلیل و گمانه زنی بسیار ندارد. خود جمهوری اسلامی و حسن روحانی بسیار سریعتر از آنچه که باید رویکرد سیاستهای اساسی و استراتژیک رژیم را مشخص خواهند کرد. رژیم اگر بتواند به مدت شش تا هشت ماه بازی مذاکرات هسته ای را ادامه دهد، در سوریه باید بسیار سریعتر تکلیف حضور حزب الله لبنان را روشن کند. بدون شک پاسخ روحانی به درخواستهای فزاینده مردمی در همه امورات اقتصادی و سیاسی در صحنه داخلی نمی تواند به جز یک ۱۸ تیر دیگر و سرکوب بسا عریان تر باشد. همچنین واکنش طرف حسابها و کارشناسان خارجی به انتخاب حسن روحانی، علیرغم ابراز امیدورای به یک گشایش، آنچنان محتاطانه بوده است که تقریبا تمامی آنها خواستار برداشتن قدمهای واقعی و سریع از سوی ولی فقیه در سوریه و موضوع هسته ای هستند.
واقعیت اینستکه پاسخ رژیم به برنامه اتمی و بحران سوریه بسیار زودتر از آنچه که باید رویای اصلاح طلبان قلابی و آنانیکه شیخ حسن روحانی را به عنوان ناجی رژیم در برابر فشارهای داخلی و بین المللی علم می کنند، برهم خواهد زد. تا زمان انتخاب روحانی، هیچگونه نشانی از پذیرفتن جام زهر توسط خامنه ای نبوده است. همه علائم نشان از این واقعیت دارد که ولی فقیه سیاستهای خود برای رسیدن به بمب اتمی و جنگ تمام عیار در سوریه را با تمام قوا و البته اکنون با وجود یک سوراخ در قوه مجریه به پیش خواهد برد. خواست خامنه ای البته انتخاب رئیس جمهوری بود که بتواند رویارویی نظام با جامعه جهانی و مردم ایران را با قدرت و در هماهنگی کامل با وی به پیش ببرد و اکنون شرکت حداقلی رفسنجانی در فوه مجریه، خامنه ای و بالطبع کلیت جمهوری اسلامی را در پیشبرد استراتژی خود ضعیفتر خواهد کرد. بدون پاسخ روشن به این سه سوال از سوی نیروها و فعالین سیاسی، مبارزه و برخورد اصولی با جمهوری اسلامی امکان پذیر نخواهد بود.