نعمت فیروزی
یک مقاومت را در کلی ترین شکل می توان از میزان چنگ در چنگ شدن و نبرد با قدرت ستمگر حاکم شناخت. برای عمق بخشیدن به شناخت خویش البته عوامل دیگری نیز وجود دارد که باید بشناسیم. اما النهایه هر عامل دیگری مانند تشکیلات و سازماندهی، تاکتیک و استراتژی، رهبری و ساختارهای درونی مقاومت و…. همه و همه در همین نبرد و چنگ در چنگ شدن با دشمن نمود بیرونی می یابد. علاوه بر وجوهی که از بیرون قابل رویت است، وجوهی دیگر نیز وجود دارد که باید کمی نزدیک تر شد تا قابل رویت باشد، و درک ما را از مقاومت عمیق تر میکند. در باره سازماندهی و تشکیلات بسیار صحبت شده است اما سیالیت تشکیلاتی، ویژگی است که در هر تشکل سازمان یافته نمی توان یافت. یا اگر هم یافت شود عیارش بسیار پایین است. سیالیت یا روان بودن، به آن عنصری می گویند که قدرت انعطاف در جابجایی و در پروژه های مختلف را در کوتاه ترین زمان می دهد. سیالیت اما خودش محصول ترکیب عوامل دیگری است. سیالیت در تشکیلات مقاومت امری بیرونی از جنس تهیه کردن و خریدن نیست. بل درونی، و کسب کردنی و به رابطه سر و بدنه و شکل و محتوی و به روح حاکم بر تمام سطوح مقاومت که جانمایه جنبش مقاومت است یعنی فداکاری و صداقت، مرتبط می شود. همه این واژه ها را اگر روی هم بریزیم و از دستگاه میکسر عبور دهیم آنچه بیرون می آید واژه «اعتماد» است. این اعتماد به رهبری و سازمان رهبری کننده است که باعث سیالیت در تشکیلات از بالاترین نقطه تا پایین ترین لایه هوادار مقاومت می شود. این سیالیت است که در جغرافیای مختلف، در همه جبهه های نبرد چنگ در چنگ شدن با دشمن را محقق میکند. مقاومت ایران و مجاهدین از این جهت منحصر به فرد است و نمونه دومی در جهان ندارد. و چون نمونه دومی در جهان ندارد، فهمش برای آنها که در درونش نیستند، سخت می شود لذا در یک قیاس منفعت طلبانه با خود، با واژه های مبتذل و آغشته به ارزش های فردی بورژوایی-اول من -(اندیویدوالیسم) آلوده اش می کنند و تحت تاثیر دشمن تبیینش می کنند.
در نوشته قبل به «استفاده از موفقیت» به عنوان درسی از دروس تاکتیک در دانش نظامی و سیاسی اشاره کرده و پیش بینی کرده بودم که کهکشان ۲۰۲۳ بدلیل بزرگی و تاثیر سیاسی آن به مثابه نقطه عطفی سیاسی عمل خواهد کرد و سکوی پرش های بعدی مقاومت خواهد شد. هنوز چند روز از کهکشان نگذشته بود که شاهد از غیب رسید. پرش از فرانسه به ایتالیا به دعوت نمایندگان مجلس این کشور همان «استفاده از موفقیتی» بود که مقاومت ایران به زیبایی تمام انجام داد. تدقیق در فهم انجام این کار وتحقق این سفر در فاصله زمانی کوتاه، ما را به همان سیالیت تشکیلاتی می رساند. پرداختن به این موفقیت کمی بیشتر ما را به عمق آن رهنمون می کند.
در حالیکه رژیم چنین وانمود می کرد که در ماه عسل با اصحاب بین المللی مماشات است و تمام امام جمعه های ریز و درشتش را هم شیر فهم کرده بود که جهان پی به قدرت نظام برده است! تا آن ها هم پاسدار ها و بسیجی ها را خر فهم کنند که دشمن اصلی اش ( مجاهدین) در اینجا و آنجای جهان بواسطه سیاست حکیمانه ولایت! در حال نابودی است! و در وسط زد و بند با طرف حساب های غربی که باید قاعدتا در ماه عسل نرد عشق ببازند! در موضوع سفر خانم مریم رجوی به ایتالیا ناگهان افسار پاره کرد و ناچار شد آن روی دیو سیرتی و دژحیمی خودش را نشان دهد و به صراحت دولت ایتالیا را تهدید به تلافی کند و چند روز هم به این مراسم سوگواری ادامه دهد:
مدیرکل غرب اروپا وزارتخارجه رژیم: جمهوری اسلامی حمایت از مجاهدین را در هیچ نوع و شکلی از سوی هیچکس برنمیتابد و آن را به شدت محکوم میکند. نایبرئیس کمیسیون امنیت مجلس ارتجاع هم گفت: «به این کشورها و سایر کشورهایی که بهدنبال حمایت از مجاهدین هستند، هشدار میدهیم قطعاً پاسخ محکمی دریافت خواهند کرد. این کشورها باید بدانند که ایران در سالهای گذشته مبارزه کامل علیه مجاهدین را در دستور کار داشته و بهتر است این نظامهای سیاسی حیات خود را بهجریانهای تروریستی گره نزنند».
این کنش و واکنش به ما چه می آموزد؟ نظیر این سفر بقیه افراد باصطلاح اپوزیسیون هم در سه چهار ماه گذشته داشته اند، چرا رژیم به سفر آنها واکنش نشان نداد؟ آیا باید بپذیریم رژیم نسبت به دشمنانش جهل دارد؟ یا بدون محاسبه برای خودش دشمن تراشی می کند ؟ یا اقتضای طینت و طبیعت سفاکانه اش است؟ خیر، هیچ دولتی در جهان امروز در قرن ۲۱ با همه اتاق فکر هایی که دارند هرگز این میزان در جهل نیست که منافع خود و دوست و دشمن را تشخیص ندهد و دشمن اصلی را نبیند! اضطرار ناشی از ضربه مقاومت به مقابه تنها آلترناتیو و هماورد است که هم برق ماه عسل را از سر فاشیسم دینی پراند و هم به اصحاب مماشات فهماند که ۲۰ سال از ۲۰۰۳ گذشته است، و نسخه دوم ۱۷ ژوئن از خواب های پنبه دانه ایی است! حقیقت این است که در سنجش میزان قدرت دو هماورد در دو کفهٴ یک ترازوی مردم نشان و نه باشگاه قدرت های استعماری، کفه سنگین از آن نیرویی است که با تلفیق عنصر فدا و ارادههای برتر و جنگاورتر، نوعی از قدرت مشروع را نمایندگی میکند که در چهل سال گذشته بارها آزموده شده است و نه آنکه چنگ و دندان و بمب و موشک نشان می دهد. و این مقاومت ایران است که تسلیم ناپذیر با شجاعت و در عینحال فروتنی، جهانی را به تکریم و تحسین برانگیخته است. جنبشی که با صلابت و آزادگی و مردم دوستی و اعتماد به نفسی مثال زدنی به هیچ قدرتی باج نمی دهد و جهان را جذب خلاقیت ها و فداکاری ها و شیفته اصول و پرنسیپ های اخلاقی اش کرده است. این تعادل قوای برتر را خود دشمن هم فهم کرده است. به مصداق این شعر مولوی از زبان هارترین افراد رژیم این اعتراف خوشتر است: خوشتر آن باشد که سر دلبران گفته اید در حدیث دیگران بخوانید (دشمنان)
«پدیده جدید»
«اینها چند هزار نفر توانستند در آلبانی جمع کنند. اداره کردن چند هزار نفر انسان قدرت میخواهد… هیچ شورشی در اینها صورت نمیگیرد! هیچ اعتراضی صورت نمیگیرد!… یک پدیده خطرناکی که خیلی بالاتر از فرقه است! خیلی بالاتر از مزدور است! دقت میکنید خیلی بالاتر است. پدیده جدیدی است!… اصلاً ما تو این قضیه غفلت جدی کردیم!» (سلیمی نمین نسخه دوم شریعتمدار و سردبیر سابق درکیهان در مصاحبه با تلویزیون شبکه یک رژیم.) این جملات بخوبی گویا است و نیازی به هیچ توضیحی ندارد.
۵۰۰ سال پیش در اواخر قرون وسطا، کشیش ژوردانو برونو اولین شهید علم در حالیکه بخاطر عقایدش توسط پاپ اعظم زنده زنده محکوم به سوزاندن در آتش شده بود، در میان شعله های آتش فریاد زد: «زمان پدر حقیقت است و مادرش ذهن ماست.» از اعلام ممنوعیت تظاهرات مقاومت در فرانسه و حمله به اشرف ۳ تا امروز کمتراز یک ماه گذشته است. آن روزها چه تصوری در اذهان، در خارج از مقاومت در سپهر سیاسی ایران و حتی در بخشی از هواداران مقاومت ایجاد شده بود؟ و تفاوتش با امروز بعد از کهکشان و پرش به ایتالیا چیست؟ هر تفاوتی که باشد، و هر پاسخی که به این سوال بدهیم، می توان آن را در این جمله از پیام رهبر مقاومت آقای مسعود رجوی خواند: «چیزی در قیام ۹ماهه ورق خورد و حقیقتی به ثبت رسید. به یقین میتوان گفت: که مقاومت وقیام در عرصه بینالمللی بر رژیم پیشی گرفت رجزخوانیها وشاخ وشانه کشیدن رژیم در سطح جهانی سوخت با نفی شیخ وشاه (دیکتاتوری ووابستگی) حقانیت جایگزین انقلابی دموکراتیک و جبهه همسویان آن به رغم همه شیطانسازیهای ارتجاعی و استعماری به اثبات رسید.»
برجسته ترین مشخصه زندگی از نیمه قرن۲۰ به این سو بی هیچ شکی سرعت است . شتاب زمان می گوید هرچه جلوتر می رویم سرعت تحولات سریعتر می شود و زمان انجام و بسر آمدن پروژه ها کوتاه و کوتاه تر می شود. نبردهای تاریخ، نبرد برای خرید زمان بیشتر، بوده است. همه حاکمان دیکتاتور تاریخ برای اینکه زمان بیشتری را داشته باشند حاضر به تحمیل جنگ به مردمان تحت سلطه خودشان بوده اند. با این تفاوت که آنها دیکتاتور در زمان خودشان بوده اند، اما فاشیسم دینی حاکم بر میهن اسیر از قرون وسطا به قرن ۲۱ پرتاب شده است و به همین دلیل با هر تبهکاری و جنایتی که بتواند قصد تحمیل خود به تاریخ را دارد! خوشا که مقاومتی هست که با همه سختی ها و رنج و شکنج ها به دیکتاتور اعظم فاشیسم دینی بیا بیا می گوید. بله هم زمان (پدر) حقیقت فرا رسیده و هم اذهان (مادرش) و افکار عمومی ایران و جهان به آن گواهی داده است. برای اطمینان به کهکشان پاریس با همه منظومه هایش و ادامه آن در ایتالیا نگاه کنیم.