نگارنده می گوید اگرقراربه مقایسه مجاهدین ورهبران آن با سایرگروهها ورهبران سیاسی ازدوران رژیم پهلوی تا خمینی وخامنه ای دریک مسابقه خشونت وخیانت باشد قطعاجایگاه سازمان مجاهدین ومسعودرجوی درته این جدول است زیرا آنها هیچگاه طی 50 سال اخیرنه تنها بر سریرقدرت نبوده اند بلکه تمام زندگی آنها درمبارزه گذشته است وبه قول احمدکسروی ملت ایران اگر روزی به آخوندها که همواره دست دردست حاکمان وپادشاهان داشته یک حکومت را بدهکاربوده است به طوراولی این حق برای مجاهدین درمقابل رژیم های سلطنتی و ولایت فقیه نیزمحفوظ است نه مسعود رجوی جنایتکارترازشاه، خمینی، خامنه ای، هاشمی، کروبی، موسوی وخاتمی است ونه سازمان مجاهدین خلق بدترازاحزاب انحصاری رستاخیز درقبل از انقلاب انقلاب اسلامی وحزب جمهوری اسلامی، جمعیت موتلفه، مجاهدین انقلاب ومشارکت بعد ازپیروزی آن.
مجاهدین اگرهم برفرض نامعلوم که باید دریک مرجع صالحه مشخص شود اشتباهاتی نظیر ورود به فازمقابله ودفاع مسلحانه درمقابل تهاجم امنیتی رژیم درخرداد 60 یا طراحی حمله به تهران برای سرنگونی رژیم رادرسال 67 رادرعملیات فروغ جاویدان مرتکب شده اند تاوان آنرا با خسارات به سازمان وطرفداران خود پرداخته اند ونه نظیررژیم های پهلوی واسلامی از محل خون وجیب مردم وحبس هزاران انسان مخالف فرهیخته درزندانها واگربخواهیم ازدیدگاه مادی واقتصادی نیزاین تفاوت ها رابه نمایش بگذاریم این امرسربه تریلیون دلارها می زند که تنهاهزارمیلیارد دلارخسارات جنگ 8 ساله ایران وعراق وهزار میلیارد خسارات حکومت 7 ساله دولت دست نشانده احمدی نژاد تنها بخش کوچکی ازاین ضرر و زیان مادی به ایران است.
ضیاء نبوی دربخش چهارم توبه نامه خود طوطی وارهمان اراجیف دیکته شده ازسوی صداوسیما ووعاظ نمازجمعه را تکرارکرده ومی گوید:
” مجاهدین خلق درگذرزمان وبخصوص پس ازانقلاب، هرباربیش ازپیش به شاخص های یک “فرقه” نزدیک شده اند، استقرار درون یک فضای بسته با کمرترین ارتباط ممکن باجهان خارج، محدودیت مطلق رسانه ای وبی خبری نسبت به جهان پیرامون، سلب امکان اندیشیدن وتصمیم گیری اعضاء و تزریق روحیه اطاعت وفرمانبری به آنها، تقدیس نقش رهبری رجوی وضرورت تسلیم بی چون وچرا به او، همه وهمه تلاش برای ساختن و برپا نگه داشتن جهانی یکدست ویکنواخت است که بتمامی با جهان متکثروگوناگون آدمیان متفاوت است. ”
بعبارت ساده تر بزعم امثال ضیاء نبوی اکنون که مجاهدین پس ازقتل عام سالهای 60 و67 دربیش از40 کشوردنیا پراکنده وبا پیشرفت تکنولوژی اطلاعاتی نسبت به 32 سال قبل کوچکترین اتفاق وخبروتحلیل وسابقه افراد وگروهها درعرض چندثانیه به گوش همگان ازجمله هواداران مجاهدین درسراسردنیا وکمپ های اشرف ولیبرتی می رسد فضای فکری مجاهدین بسته ترشده و تبدیل به فرقه شده اند اما سرنوشت گروهها وکسانی که هرشش ماه یکبارشاهد یک انشعاب، فتنه وانحراف جدید وبه قول حاکمیت ریزش نیروبوده درمقابل انسجام سازمانی مجاهدین قابل اغماض می باشند!. دراین نوشته کسی مجاهدین را که ستاد رهبری آنها درفرانسه مهدآزادی می باشد به ایجاد فضای بسته متهم می کند که خود با سی سال سن حداکثرتجربه اش درجهان آزاد زندگی درشهرستان بابلسروزندان کارون اهوازبوده است. ظاهرا این اپیدمی است که انسانها هرچقدر درمحیط های پست وکوچکتررشد کرده باشند تمایل به نمایش بزرگنمایی مالیخولیایی خود دارند نمونه آن خامنه ای واحمدی نژادروستازادگانی از بخش خامنه وآرادان با ده هزارنفرجمعیت که ادعا می کردند دیگرکارچندانی درایران نداشته واکنون باید دنیا واوضاع جهان را مدیریت کنند!.
ایکاش ضیاء نبوی واصلاح طلبانی که بااستفاده ازادبیات گشتاپوی حاکمیت وجلادانی چون گیلانی واسدالله لاجوردی مجاهدین را منافق وسازمان رافرقه می خوانند حداقل شجاعت فائزه دخترهاشمی رفسنجانی را داشتند که بخاطرمقاومت درمقابل بازجویان دراستفاده ازواژه “منافق” برای مجاهدین دربند رنج ده روزسلول انفرادی را برخود هموارکرد ولی حسرت استفاده ازاین واژه موهن رابدل شکنجه گران زندان اوین گذاشت.
جالب اینکه درنوشته فوق اطاعت کادرها ازرهبری کاریزمای خود که ازبدیهی ترین اصول سانترالیزم موکراتیک است نیزامری مذموم شناخته شده است وازآن بعنوان تقدس نقش رهبری رجوی! نام برده شده است ولی ازتشتت وآنارشیزم حاکم بردیگر گروههای دولتی واپوزیسیون که با یک باد می آیند وبایک باد می روند اثری درنوشته نبوی به چشم نمی خورد ضمن آنکه اگر مسعود رجوی حداقل مریم قجرعضدانلو رابعنوان کادرجانشین خود ورییس جمهورمقاومت درسازمان خود تربیت وبه شورای ملی تحویل داده است کدام یک ازرهبران اپوزیسیون وحاکمیت توانسته اند حتی یک کادربرای بعد ازخود معرفی کنند ازرضاپهلوی بگیرتا سیدعلی خامنه ای. ازآن جالبتراعتراف هاشمی رفسنجانی قبل ازاعلام آمادگی خود برای کاندیداتوری ریاست جمهوری می باشد که گفته است ازاینکه باگذشت سی وپنج سال ازانقلاب عده ای به وی بعنوان تنها گزینه نجات کشورازبحران می نگرند متاسف بود واین امرخودنشاندهنده نوعی عقب ماندگی درانقلاب ونظام اسلامی است.البته میرحسین موسوی نیزبا ادبباتی مشابه شرکت بخشی ازمردم ایران درانتخابات خرداد 88 را انتخابی بین “بد” و”بدتر” خوانده بود که امید است آویزه گوش حامیان جنبش سیزبالاخص امثال ضیاء نبوی باشد.
ضیاء نبوی بعنوان سمبل بخشی ازجوانان رشد کرده درفضای بظاهرمذهبی پس ازانقلاب که با مغزشویی حاکمیت عجین بوده اند با جهل وکینه ای کوروآشکارحتی مشی سیاسی وغیرمسلحانه مجاهدین را نیزبه نقد کشیده مدعی می شود همان مشی مسلحانه این باربا قلم دنبال می شود به عبارات زیرتوجه کنید:
” گرچه نزدیک به یک دهه است که این فرقه بنا به اجبار وضرورت، ظاهرا مدعی شده اند که مشی خشونت آمیز ومسلحانه را به کنارنهاده اند لیکن متاسفانه این توفیق اجباری، تغییرات مثبتی را دردیگروجوه این سازمان بوجود نیاورده است. این واقعیتی تلخ است که آدمی می تواند به همان انگیزه ای که دست به اسلحه برد، قلم بدست بگیرد ویا ازابزارسخن استفاده کند! ”
وازآن جالبترطرفی که دشمنی وکینه ورزی احمقانه اش درجای جای مطلب وی به چشم می خورد مجاهدین را به همان صفت متهم کرده می گوید:
” اساسا هرجریان سیاسی ایدئولوژیکی که به مشی تروروخشونت باوردارد، ناگزیراست که خود را بروی جریان های مخالف ومنتقد ببندد وادبیات خصومت وکینه ورزی را ترویج کند، که درفقدان چنین ادبیاتی ناتوان ازتوجیه وجود فلسفی خویشتن است!”
ادامه دارد