این روزها بحث کمپین آزادیهای یواشکی دختران و زنان جوان ما در داخل موضوع داغ دنیای مجازی شده است. هیچ شکی نیست که سرکشی و حرکات اعتراضی زنان ایرانی یک حرکت شجاعانه و ضد نظام ملایان هست که بی شک قابل تغدیرهست. این حرکات اعتراضی زنان و دختران تنها نشانه یک چیز هست و انهم مبارزه بر علیه اجبار و در نتیجه‚ دیکتاتوری است.
اما با این کمپین به کجا میرویم و هدف واقعی چیست؟ در سالهای اخیر از اینگونه کمپینها کم نداشتیم. کمپینهایی که بی هدف و خودبخودی شروع میشود ومتاسفانه در این سالها نشان داده که نتیجه ای را در بر نداشته. مثل کمپین خاموش کردن چراغها و یا بوق زدنهای ماشین در میدانهای خاص و غیره و یا بهتر بگویم کمپینهایی از نوع لس انجلسی.
سوا ل این است که چه کس ویا گروهی شروع کننده این کمپین میباشند. چندی پیش خانم مسیح علی نژاد یک صفحه فیس بوک به نام آزدای یواشکی راشروع کردند که به سرعت مورد توجه عموم و بخصوص زنان و دختران میهنمان قرار گرفت. البته باید متذکر شد که خانم علی نژاد خودش بعد از خروج از ایران تا همین چندی پیش چون مطمئن نبود تکلیف غربت نشینی اش چه میشود‚ در همه جا با یک ژست روشنفکری بی مایه ای به جای روسری‚ کلاه به سر در تمام مصاحبه هایش ظاهر میشد. حال ناگهانی و یکشبه ایشان صفحه فیس بوک کمپین آزادی های یواشکی را بی هدف شروع میکند.
براستی انگیزه این حرکت چیست؟
کسی نیست از ایشان به پرسد شما که خودت تا چندی پیش حتی در خارج کشور جرات نداشتی بدون حجاب ظاهر بشی و با کلاهت موهایت را می پوشاندی چگونه ناگهانی بنیانگذار این کمپین شدی؟ البته باید از خانم علی نژاد سوالهای بسیاردیگری نیز نمود ازجمله چگونگی دسترسی اختصاصی ایشان به تلفنهای شخصی آخوندهای دست اندرکارو مقامات مسئول و مصاحبه های ویژه و طولانی ایشان با این اشخاص.
مشکل اینجاست که این همه شور و هیجان و شجاعت که فقط یکبار دیگرنشان از ایستادگی و تنفر از اجبار در برابر جباران ایران را به اثبات میرساند‚ وقتیکه هدف و مدیریتی نداشته باشد تبدیل به یک سرگرمی کوتاه مدت و به بیراه کشاندن یک حرکت اعتراضی میشود.
تنها منفعت این حرکت را دو بخش میبرند. یکی شروع کنندگان این کمپین که در این قسمت میشود خانم علی نژاد و گروه و دسته ای که ایشان را حمایت میکند چرا که این عکسها فقط به آنها اعتبار در بینادهای فکری خارج کشوری و سازمانهای حقوق بشری میدهد. وباکسب همان اعتباردسترسی به منابع مالی بیشتر را برای ایشان تسریع میدهد. و بخش دیگر رژیم ایران است که به آن مفصلتر میپردازیم.
این نکته ای است که جوانان و هم میهنانمان ما در ایران از آن مطلع نیستند. واقعیت این است که این خانم و دار و دسته اش با اتکا به عکسهای پست شده وفعل انفعالاتی که در فضای مجازی ایجاد شده به بنیادهای فکری و سازمانهای حقوق بشری و وزارت امورخارجه آمریکا مراجعه و تقاضای کمکهای مالی شگرف برای سال آینده خود میکنند. البته درست کردن کمپینهای اینترنتی تا به حال در بسیار موارد موفقیت آمیز بوده است. و در همین راستا تاکتیکهای بسیاری برای پخش گسترده کمپینهای اینترنتی وجود دارد. مانند تبلیغ در فیس بوک که با پرداخت مبلغی امکان ترویج خبر و گرفتن لایکهای بیشتر برای یک خبر‚ صفحه وکمپین را بازاریابی کرد. در این مورد نیزطبق تحیقیقاتی توسط یک خبرنگار این کمپین هم از این روش مجزا نبوده است.
این عکسها و فعالیتهای فیس بوکی این کمپین به خانم علی نژاد و دوستانش اعتباری خاص میدهد و در نتیجه درصد گرفتن کمکهای مالی از این بنیادها برایشان بیش از پیش محتمل میشود. البته گرفتن کمک مالی برای پیاده کردن اهداف درست اصلا اشکالی نداره ولی وقتی این درآمد انحصاری و فقط برای گذراندن امرار معاش میشود انوقت هست که همه زحمات و فعالیتهای زنان هموطنمان بی حاصل واز این رو باعث یاس و ناامیدی و بی اعتمادی هموطنان داخل به فعالیتهای دگر هموطنان خارج کشورمیشود.
تاسف اور است که باید اذعان کرد در این سالهای اخیر اکثر فعالین وبه اصطلاح خبرنگارانی که از ایران خارج شده اند به جای ادامه به حرفه و مبارزه‚ در خارجه نشینی خود کاملا غرق میشوند و مبارزه وحقوق بشربرایشان تبدیل به وسیله ای برای امرار معاش شده است. در اینجاست که مبارزه معنای واقعی خود بر علیه یک رژیم جنایتکار و نظام پوسیده دیکتاتوری را از دست میدهد و ناگهان بی محتوا میشود. امثال خانم علی نژاد بسیارند که خود را به هر دری میزنند و با ژستهای روشنفکری سعی در مطرح کردن خودشان به هر شکلی میباشند. دراینگونه کمپینها به ناگاه ظاهر میشوند و با فیگورهای روشنفکری چند لحظه ای در مقابل دوربنیها حاضر میشوند و با بوق و کرنا کردن عکسهایشان سعی دربدست آوردن وجه ای جدید و یا نگه داشتن وجه قبلی اشان میشوند. در همین گیر و دار این دسته از فرصت طلبان متدبرانه سخت به تکاپوبرای بدست آوردن نان و آبی از این دنیای بهم ریخته حقوق بشری خارجه میفتند که سهمی هم به آنها برسد و خلاصه بگویند که “ما هستیم”
اما آیا براستی هستند؟
حقوق بشر ایران شده مرکز معاملات و دکان نان آوری فقط و فقط برای برخی که متاسفانه همه از جنس سازش با این رژیم و تغییر از درون هستند و نه تغییر کامل نظام. این خانمها و آقایان در لحظه های لازم و حیاتی همگی سکوت را پیشه میکنند و برای آمدن رئیس جمهور بنفش و حقه باز بشکن و بالا هم میزنند. جالب اینکه فقط این دسته از ایرانیان به اصطلاح “مخالفین نظام” هستند که از همه امکانات مالی و معنوی سازمانهای حقوق بشری و دولتها بهره میبرند. و حتی در این میدان هم مونوپولی انحصارطلبی و خلاصه یک نوع مافیا و دیکتاتوری خاص توسط همین ایرانیهای آزاده به دیگر پناهندگان و مبارزان و زندانیان سیاسی تحمیل میشود.
همین ها هستند که نه تنها حاضر به برداشتن یک قدم برای پناهجویان براستی جان در خطر و فراری نیستند بلکه حتی جلوی رسیدن یک دلاربه پناهجویان دیگر را هم میگیرند. تجربه نشان داده است که آنها در خیلی مواردازجمله گرفتن پناهندگی هموطنان معتقد به سرنگونی ‚ به کشورهای اروپایی و آمریکا را میگیرند.
کجا هستند این روشنفکران آبدوغی ما که یک اعتراض آبکی هم به این اعدامها ی بیرحمانه اخیر نمیکنند. تنها در ماه اردیبهشت بیش از 110 نفر اعدام شده اند. آن هم یک عمل شنیع و متعلق به دوران جاهلیت و بربریت که فقط فرهنگ کثیف کینه ای خمینی است و لاغیر. این جنابان فقط در فکر جیب و منافع خودشان هستند و بس. البته جوانان و دختران ما با احساسات پاکشان در داخل اطلاعی از این بده بستانهای بیرونی ندارند و با شور بسیارو خالصانه عصیانگری میکنند و وارد این مبارزه مجازی میشوند. اما همانطور که قبلا هم مطرح شد یک حر کت کور و بدون هدف به هیچ جا نخواهد رسید و آنهم زود گذر میشود.
گفتم دو جناح سودش را میبرند و متاسفانه باید بگویم که جناح دیگر چیزی نیست به غیر از رژیم آخوندی. رژیم ایران به خوبی میداند که این یک سرگرمی زود گذر و بی پایه میباشد و برای همین البته و صد البته میخواهد که اینگونه سر همه گرم باشد و کسی به فکر مبارزه جدی بر علیه رژیم نیفتد. مبادا که جوانان با نیروهای جدی و واقعی ضد رژیم آشنا بشوند و دست به یک حرکت سازماندهی شده علیه رژیم بزنند. هیچ کار تشکیلاتی و سازمان دهی شده ای انجام نشود که آن جدا حرکت بر علیه نظام است. باید در همین راستا یاد آوری کرد که خانم علی نژاد مناسبات خوبی با دیگر اصلاح طلبان و بخصوص با جناح رفسنجانی برخوردار بوده است.
همانطور که یکی از فعالین داخل کشوری مطرح کردمبارزه برای آزادی زمانی معنی پیدا میکند که در سطح کل جامعه و بیرونی عمل شود و نه یواشکی.
درخاتمه باید یادآوری کرد که درست بعد از انقلاب‚ خمینی خونخوار خواست که بلافاصله زنان را به خانه ها برگرداند که زنان همه با هم با تظاهرات بزرگ 8 مارس آنسال در مقابل توطئه او ایستادگی کردند. در آنزمان هم با حجاب بودم و هم بیش از 15سال نداشتم اما در کنار زنان دیگر میهنم قرار گرفتم و از حق آزادی و حق پوشش آنان دفاع کردم. یکسال و نیم بعد در سال 59 دوباره خمینی و چماق بدستهایش شروع به زمزمه “یا روسری یا توسری “را سر دادند. در همان زمان دوباره هواداران مجاهدین و میلیشیاهایش با حجاب و بی حجاب به خیابانها ریختند و فریاد” نه روسری نه توسری “را در سراسر میهنمان سر دادندو باز رژیم و چماقدارها و زنجیر بدستان را به عقب راندند.
با احترام به تمام آزادیهای اجتماعی و آنکه این حق مسلم هر ایرانی و بخصوص زنان دلیر ایران هست که خود برای مناسبات و پوشش و ظاهر خود تصمیم بگیرند باید گفت که تا زمانی که رژیم آخوندی بر کشورمان حکومت میکنند امکان پذیر نیست. تنها زمانی که رژیم ایران سرنگون شود این آزادیها به کشور باز میگردد ودر آنزمان هست که کمپینها معنی و مفهوم دیگری پیدا میکند و تغییرات اساسی در ساختار اجتماعی ایران ایجاد میکند.
راه حل نهایی اما باید که یکدست و یکرنگ ‚همگی زن و مرد‚ بی حجاب و با حجاب به خیابانها ریخته و فریاد تغییر رژیم را سر داد. اینگونه با هم خمینی زدایی و آخوند زدایی و بینادگرایی زدایی کنیم. به جای حرکات کور و بی هدف دست به حرکات هماهنگ بزنیم. فقط با اینگونه حرکات جمعی و هماهنگ هست که میشود تغییر واقعی را ایجاد کرد. و البته و صد البته همانطور که بارها گفته ایم تغییر و آزدای در این رژیم پیش نخواهد امد مگر تغییر بنیادی این رژیم.