باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا در نطق سالانه خود در کنگره آن کشور درباره ایران اعلام کرد که همانگونه که روسای جمهور پیشین آن کشور کندی و ریگان با اتحاد جماهیر شوروی مذاکره کردند او هم با دشمنی بمراتب ضعیفتر یعنی ایران گفتگو خواهد کرد. او تمامی تلاش خود را بکار برد تا از تصویب تحریمهای احتمالی در کنگره آمریکا جلوگیری بعمل اورد و حتی تهدید نمود که چنان لایحه ای را وتو خواهد کرد.
در نوشتار حاضر تلاش می شود نقدی اجمالی بر این سخرانی اوباما ارائه شود.
مسلما بر تمامی کارشناسان و تحلیل گران امور سیاسی واضح و مبرهن است که مقایسه حکومت اتحاد جماهیر شوروی سابق با رژیم بنیادگرای مذهبی حاکم در تهران قیاسی مع الفارق است. آنچه که اتحاد جماهیر شوروی و بلوک شرق دنبال می کرد رسیدن به جامعه ای مابعد سرمایه داری بود و این خواسته و آرمان بر خروارها تحلیل و تئوری استوار بود که روند حرکت را جبر تاریخ و روند رشد جوامع و نیروهای مولد ارزیابی می کرد. در یک کلام دولت اتحاد جماهیر شوروی نظامی نوگرا و لذا متعهد به صلح و امنیت جهانی بود و بکارگیری خشونت را به دشمن یعنی نظام سرمایه داری بر جلوگیری از سیر طبیعی تاریخ ا رزیابی می کرد. رقابت دو قطب شرق و غرب، رقابتی مهار شده بالاخص بعد از ارائه طرح رفرمهای خروشچف بود لذا دو طرف در عین تلاش برای نفوذ در حوزه دیگری به قواعد حاکم بر رقابت برای پرهیز از درگیری مستقیم پایبند بودند که نمونه خلیج خوکها در کوبا مؤید این نظر است و این در تناقض آشکار با این سخنان محمد علی جعفری فرمانده سپاه پاسداران رژیم ایران است که رویایی مستقیم با امریکا را رویای نیروهای تحت امر خود می داند. اگر مذاکرات رؤسای جمهور پیشین آمریکا با همتایان روسی آنها نتایج ملموسی در راستای کاهش تشنجات بین دو قطب شرق و غرب و مهار مسابقه تسلیحاتی در دوران «جنگ سرد» داشت در دوران حاضر و بنا به تجارب عینی و ادعای صریح روحانی رئیس جمهور کنونی، رژیم تهران از فرصت مذاکره غرب با دولتی که ادعای «گفتگوی تمدنها» را داشت برای تکمیل چرخه اتمی رژیم استفاده می کرد و عنقریب در حال دستیابی به سلاح هسته ای بود که افشاگری سازمان اپوزیسیون مجاهدین خلق ایران آنها را از دستیابی به این هدف بطور موقت بدور نگه داشت چرا که رژیم مادون تاریخی حاکم بر ایران اصولا بنا به ماهیتش رژیمی است فریبکار و غیرقابل اعتماد در هرگونه گفتگو و تعهد به هرگونه قراردادی، چرا که بنا به سخنان صریح خمینی بنیانگذار این رژیم هر لحظه که دولتش صمیم بگیرد می تواند هرگونه قراردادی را با کشورهای دیگر و مردم کان لم یکن قلمداد کند و مسلما با چنین درکی از قراردادهای الزام آور بین المللی، سنگ روی سنگ بند نخواهد آمد. آقای اوباما مشخص سازند که رژیم تهران تا کنون در کجا و در چه زمانی به قراردادها و قول و قرارهای فی المابین با سایر دولتهای غربی وفادار باقی مانده است؟. آیا نفس مذاکره با چنین رژیمی با تجربه عینی پیش رو می تواند او را از پیگیری اهدافش باز دارد؟ یا اینکه او را در رسیدن به سلاح هسته ای نه تنها راسخ تر بلکه جری تر می سازد.
سؤال دیگر از آقای اوباما آنکه در کجا دولت اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای اقمار ان اقدام به عملیات تروریستی علیه نیروهای متخاصم در دوران «جنگ سرد» نمودند؟. بنا به گزارش سرویس های امنیتی و دستگاههای جاسوسی و ضدجاسوسی آمریکا، هزاران سرباز و شهروند آمریکایی هدف مستقیم تروریستی رژیم آخوندی و عوامل آن در کشورهای مختلف جهان از جمله سومالی و عربستان و یمن و عراق و لبنان و افغانستان قرار گرفته اند. هم اکنون رژیم تهران، حاکمیت در عراق را برای باجگیری از آمریکا به گروگان گرفته است و حاکم واقعی در آن کشور بنا به گفته افرادی همچون مقتدی صدر از نزدیکان به رژ م تهران، نه شخص مالکی بلکه فرمانده برون مرزی سپاه پاسداران موسوم به سپاه قدس یعنی شخص «قاسم سلیمانی» می باشد که در لیست تروریستی دولت آمریکا قرار دارد. در کجا و در چه زمانی دولت اتحاد جماهیر شوروی و دولتهای دیگر بلوک شرق دست به چنین اقدامات غیرمتعارف و خلاف مقررات و قراردادهای بین المللی زدند؟. باید توجه کنیم که حتی کودتا در افغانستان و حضور نظامی شوروی سابق در آن کشور با تحریمهای وسیع بین المللی که دولت آمریکا آن را هدایت می کرد، روبرو شد بطوریکه «المپیک تابستانی مسکو» در سال ۱۹۸۰ بشدت تحت تأثیر همین اقدام تحریمی قرار گرفت، مضافا بر اینکه هم ین اقدام شوروی سابق کافی بود که برژینسکی مشاور امنیت ملی دولت کارتر با عبور از مسیر صعب العبور سلسله گوههای «تورا بورا» خود را به «مجاهدن افغانی» رسانده و با مستظهر گرداندن آنها به کمک های نظامی و مالی دولت وقت آمریکا، آنها را به گسترش عملیات نظامی برای بیرون راندن قوای روسی از «سرزمین اسلامی» شان تشویق کند. چرا دولت وقت آمریکا و متحدین اروپایی اش در برابر اشغال افغانستان آنچنان مواضع سخت و محکمی را در پیش گرفتند در حالیکه تفاوت استراتژیک عراق و افغانستان و میزان اهمیت آنها در جغرافیای سیاسی جهان و بالاخص منطقه پرآشوب خاورمیانه و همچنین توا نایی و ظرفیت های اقتصادی دو کشور یاد شده نیازی به توضیح ندارد. سؤال مشخص از آقای اوباما این است که سیاست دولت متبوع او در برابر ماجراجوئی های مستمر حکومت ایران در سوریه، لبنان، یمن، سومالی و … و همچنین به گروگان گرفتن حاکمیت در عراق چه تناسخی با سیاست دولت کارتر در برابر اشغال افغانستان توسط شوروی سابق دارد؟.
از یاد نبرده ایم که کارتر در آمریکا بنا به تحلیل «کمیسیون سوم» تحت هدایت برژینسکی مشاور امنیت ملی دولت او با سیاست فشار بر روی نقض حقوق بشر در شوروی سابق و با شعار «رعایت حقوق بشر» به قدرت رسید و با تمام قوا این سیاست و استراتژی را به پیش برد تا جائیکه حتی دولتهای همپیمان با غرب از جمله شاه در ایران در این راستا تحت فشار قرار گرفتند. حال نقض شدید حقوق بشر در ایران بنا به گزارش منابع ذیربط بین المللی از جمله عفو بین الملل و گزارشگر ویژه ملل متحد درباره حقوق بشر در ایران «آقای احمد شهید» قابل مقایسه با تمامی کشورهای بلوک شرق نبوده و نیست. افزایش فزا ینده اعدامها بعد از ریاست جمهوری حسن روحانی حکایت از این واقعیت دارد که در دولت او هیچگونه تغییری در راستای رعایت حقوق بشر و کاهش موج اعدامها صورت نخواهد گرفت و هرگونه انتظاری در این رابطه از دولت روحانی عبث و بیهوده است. سؤال مشخص این است که رعایت حقوق بشر در ایران چه جایگاهی در سیاست گذاری دولت آقای اوباما در مذاکرات با آن کشور دارد؟ آیا سخن از رعایت حقوق بشر و جلوگیری از نقض آن تنها در کریدورهای سازمان ملل متحد در سیاست گذاری دولت اوباما در رابطه با دولت ایران خلاصه می شود؟ یعنی به عمد رعایت حقوق بشر در ایران قربانی و وجه المعامله و مصالحه، گ فتگوهای دولت اوباما با حکومت ایران قرار می گیرد و دولت آمریکا چشم خود را در برابر نقض فزاینده و فاحش حقوق بشر در ایران می بندد؟ برخورد با ساکنان کمپ لیبرتی و عدم التزام دولت آقای اوباما علیرغم تعهدات الزام اور دولت آن کشور با تک تک ساکنان کمپ لیبرتی در پیگیری تأمین امنیت آنها توسط دولت ایران و دولت مالکی در عراق بنا به گفته آقای دین هم حزبی ایشان در حزب دمکرات، بشدت این ذهنیت را ایجاد می کند که رعایت حقوق بشر در ایران قربانی مسامحه و سازش دولت اوباما با فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران شده است!. اگر خلاف این است و دولت کنونی آمریکا بنا به سنت آن کشور خو د را ملزم به دفاع از رعایت حقوق بشر در هر کجای دنیا از جمله ایران می داند، در کجا باید پیشبرد این سیاست را در مذاکرات دولت آقای اوباما با حکومت ایران جستجو نمود؟.
مسلما آقای اوباما می داند که دولت کارتر نقش غیرقابل انکاری در به قدرت رساندن خمینی در ایران داشت و لذا حزب متبوع او یعنی حزب دمکرات در ذهن و نظر ایرانیان، از جایگاه مطلوبی برخوردار نیست. این امر وظیفه آقای اوباما را در فشار به رژیم تهران در رعایت حقوق بشر دوچندان می سازد.
بنابر تمامی دلایلی که در بالا از آن یاد شد، سخنرانی آقای اوباما در کنگره آمریکا و مقایسه گفتگوهای دولتش با رژیم ایران با دولتهای کندی و ریگان با دولت شوروی سابق نه تنها فاقد دلایل متقن و قانع کننده است بلکه شک و شبهه درباره سازش دولت او با بدترین دیکتاتوری تاریخ معاصر جهان را که بخاطر پیش بردن «تروریسم دولتی» و حمایت تمام عیار لجستیکی، مالی، آموزشی و توجیه ایدئولوژیک تروریستهای بنیادگرای مذهبی خطری بالفعل برای صلح و امنیت جهانی محسوب می شود را بشدت افزایش می بخشد. سخنرانی اوباما با این توجیهات سراپا خطا و اشتباه بار دیگر این شعار تظاهرات قیا م سال ۸۸ مردم ایران را مطرح می سازد: «اوباما، اوباما / یا با اونا یا با ما».
اول فوریه ۲۰۱۴