گفته میشود که بعد مراسم جشن زن در شهرداری تهران، در برج میلاد، دادستان حداقل یک بچه را برای اطلاع از اینکه واقعا زیر 9 سال بوده اند به بازجویی کشیده است. مادر یکی از دختران بعد از مراجعه از بازگشت از مقر پلیس در خیابان وزرا به خبرنگاری زنگ میزند و داستان بازجویی 8 ساعته از دخترش را تعریف میکند .
سپس خبرنگار نیز این خبر را منتشر میکند و در توییتر مادر هم این خبر میاید
بعد از ان بلافاصله نیروهایی انتظامی وارد میشوند و هم مادر و هم خبرنگار همه چیز را حذف و انکار میکنند . حالا بشنوید
فارس : روایت مادر و کودکی که «برای ارائه شناسنامه کودک به مقر پلیس در خیابان وزرا مراجعه کردند و بعد …»
روایت مادر کودک بود که تلفنی برای یک روزنامهنگار تعریف شده بود: «ما را هشت ساعت نگه داشتند و از دخترم بازجویی کردند».
در توییتر روزنامهنگاری که با او صحبت شده بود منتشر شد، سربازان لشگرِ «ما خیلی بدبختیم» و «مملکت را داعش اداره میکرد از این بهتر بود»
یک روز بعد از انتشار این ماجرا، روزنامهنگاری که اولین روایت را منتشر کرده بود حرفش را پس گرفت و نوشت که مادر کودک با او تماس گرفته و گفته در زمان مکالمه اول، تازه از مقر پلیس در خیابان وزرا خارج شده بوده، عصبی بوده، کنترلی بر حرفهایی که زده نداشته و اینکه از فرزندش هشت ساعت بازجویی نشده!
روزنامهنگاری که روایت را نوشته بود، توییتش را پاک کرد، توضیح داد و عذرخواهی هم کرد
… . به نظر میرسد نیروی انتظامی که تنها واکنشش به ماجرا، 24 ساعت بعد از انتشار روایت اول و دادن یک مصاحبه به خبرگزاری فارس به نقل از یک منبع آگاه برای تکذیب اصل ماجرا بوده است، حالا دیگر با هیچ ترفندی نمیتواند اوضاع را مدیریت کند. این روایت مسالهدار هم به باقی روایتهای مسالهدار در مورد برخوردهای نیروی انتظامی با شهروندان، برخی رفتارها در بازداشتگاهها یا در جریان بازجوییها و دستگیریها و … اضافه خواهد شد تا داستان دیگری منتشر شود و موج تازهای راه بیندازد!
ا