نعمت فیروزی
قسمت اول:
”جایگاه خشونت پرهیزی”
سپهر سیاسی ایران بعد از ۴۵ سال جنایت افسار گسیخته آخوندهای فاشیست، بشکل بسیار عجیب وعبرت آموزی، درگیر گفتمان ”خشونت” و ”عدم خشونت”! شده است. در تاریخ معاصر در کمتر کشوری که انقلاب در جریان بوده است، می توان سراغ گرفت که مقوله عدم خشونت این میزان علیه قهر انقلابی بکار برده شده است.از این رو جا دارد که کمی روی آن مکث و واکاوی شود که در ورای جبهه گیری علیه این یا آن گفتمان چه راه کاری مناسب شرایط عینی جامعه امروز ایران است؟
برای قرن ها در جامعه بشری، طبقه حاکم برای محافظت از خود و ثروت و قدرت و کنترل مردم تحت سلطه، از خشونت استفاده کرده است.ریشه شناسی کلمه خشونت از کلمه لاتین”violentia” گرفته شده است که به معنای “زور بیش از حد” است و از قرن یازدهم مصطلح شد.(۱) تاریخ معاصر، جنبش های مقاومت بسیاری را ثبت کرده است که با شیوه های مختلف، بدنبال درهم شکستن خشونت سازمان یافته دولتی بوده اند. از این رو انقلابیون به مثابه عاملان و فاعلان تغییرات وتحولات عمیق اجتماعی در جهان،به کابوس خودکامگان و دیکتاتورها وامید سرکوب شوندگان تبدیل شدهاند. علاوه بر این، آنچه از ثبت وقایع در دل تاریخ وجود دارد بیانگر این است که اصولا ”خشونت” به مفهوم زور بیش از حد و نامشروع، به صورت مطلق، ابزار حاکمان ”قدرت” و صاحبان ”ثروت” بوده است.
در انقلابات اجتماعی معاصر ( قرن ۲۰ و ۲۱) ملت ها، روش های مختلف مبارزه، نظیراعتصاب وتحصن، تحریم، تظاهرات و قیام عمومی، در تلفیق ومکمل با مقاومت رادیکال و آتشین، به کار گرفته شده ونه در تقابل با مقاومت قهرآمیز! . اما ازعجایب میهن آخوند زده و اسیرما، این است که هرچه جنایت و خشونت آخوندها وپاسدارانش بیشترمی شود، به جای اینکه بطور طبیعی و یک سویه و مونیستی، گفتمان قهر بیشترروبیاید، بصورت موازی، از جانب محافل روشنفکر خوش نشین داخلی مهاجر،و هم از جانب عقبه بین المللی اش، رودرروی خواست مردم و مبارزین وانقلابیون، گفتمان ”خشونت پرهیزی” بالا می گیرد! آن هم درگرماگرم قیامهای خونین با قتل عام های وحشیانه مردم، توسط جنایتکاران حاکم!
البته حامیان گفتمان خشونت پرهیزی درجامعه ایران شناخته شده هستند وازراست افراطی شوونیست که بقایای سلطنت گذشته ورضا پهلوی آنها را نمایندگی می کند و دنبال ارث پدرش است! تاچپ پشیمان شده از مبارزه،! یعنی بقایای حزب توده وفداییان اکثریت، وتا ریزشی های خود نظام. آنها به عمد و آگاهانه مقوله خشونت کوررا با ”قهر انقلابی” خلط مبحث می کنند.تا از گفتمان خشونت پرهیزی، نه به عنوان یک شیوه مبارزه،بلکه، برای گرفتن رادیکالیزم قیام درکف خیابان، به عنوان مانع استفاده کنند. برای فهم این شیادی ابتدا باید ببینیم گفتمان مسالمت یا عدم خشونت چیست؟ وچرا و به چه هدفی در سپهر سیاسی ایران ایجاد شده؟:
فعالان عدم خشونت، خشونت پرهیزی را گزینهای متفاوت از تسلیم شدن درمقابل ظلم یا مقابله مسلحانه با ظلم می دانند. از روشهای مختلفی برای ایجاد تغییرات اجتماعی استفاده میکنند که شامل نافرمانی مدنی، انجام ندادن قوانین خاصی که توسط حکومت وضع شدهاند، مبارزه منفی وفعالیت سیاسی غیرخشن میباشد .این نوع مبارزه درحقیقت وقتی امکانپذیر است که خفقان مطلق نیست وحداقل هایی از اعتراضات را به اجبار می توان بر دولت حاکم تحمیل کرد و خشونت دولتی، افسار گسیخته نیست. جرج اورول نویسنده کتاب قلعه حیوانات میگوید: ”برای جوامعی که مطبوعات و تجمع آزاد دارند، این راه کار می تواند موثر باشد.”
با قاطعیت می توان گفت:انتخاب این نوع روش مبارزه در جامعه ایران، بویژه در زمان حکومت فاشیسم دینی، متاسفانه با ارجحیت منافع فردی و حسابگری های فرصت طلبانه گره خورده است.
صاحبنظران بسیاری در رابطه با موثر بودن یا نبودن ”پرهیز از خشونت” نظر داده اند. اما فارغ از نظرات آنها، آنچه اهمیت دارد، این است که طرح این روش از مبارزه در آغاز توسط بنیانگزاران آن از دریچه ضدیت وتخطئه مبارزه مسلحانه نبوده. و نه تنها چنین زاویه ای با مبارزه قهرآمیز ندارند، بلکه بسیاری آن را مکمل مقاومت قهرآمیز می دانند.
اول بار مهاتما گاندی پیامبرعدم خشونت ورهبر استقلال هند، به پیروی از تعالیم مذهب هندو، در مبارزه با اشغالگران انگلیسی این گفتمان را بکاربست، اماهم او خود تاکید دارد: ”قویا معتقدم هرجا بین خشونت و ترس گرفتار شدیم باید خشونت را بپذیریم، درهرجلسهای تأکید میکنم اگر آنها ( اشغالگران) با خشونت بتوانند مقابل این وضعیت بایستند و تنها راه احقاق حق، خشونت باشد بی هیچ تأملی باید سلاح برداشت. من هرگز نمیپسندم که افراد شجاع بخاطررعایت اصل عدم خشونت دربرابرنفوذ نیروهای ترسوی ”شاه فان” تسلیم شوند واز آنها بترسند که مبادا خشونت ایجاد گردد.” (بوندورانت، ص ۱۳۹)
واقعیت این است که تا آنجا که به کاربرد خشونت برمی گردد، بهعنوان وسیلهای برای پیشبرد سیاست، جایگاهی قدیمی دارد واین دولت ها هستند که درتمام طول تاریخ ودرهمه سرزمین ها، مجرم سابقه داری هستند که در بکارگیری آن نه شک می کنند و نه نگرانی دارند! و اگر قراراست پرهیزازخشونت داده شود باید به رژیمهای دیکتاتوری وضد بشری نظیررژیم آخوندی داده شود. طرح این موضوع از جانب برخی شرکای داخل رژیم و جریانات واداده و توبه کرده ازراه ورسم انقلابیگری قبلی خود، نمی تواند خیانت همکاری وهم سویی آنها رابا رژیم ضد بشری توجیه و تئوریزه کند.
خشت کج وارونه کردن صورت مسئله، بیماری لاعلاج جریانات ورشکسته به تقصیری است که بعد از چند دهه همکاری با رژیم، ازآن به ارث برده اند!آنها درآخر خط رژیم، بین جبهه خلق و ضدخلق، می خواهند برای خود جای پایی درست کنند. آنها مثل بسیاری ازمفاهیم دیگر،از جمله ”زدن سرمار” را که بصورت معکوس وبه نفع آخوندهای تبهکار،تعبیر وتفسیر می کنند، مقوله ”پرهیزازخشونت” راهم معکوس طرح می کنند و به جای اینکه خشونت افسارگسیخته رژیم را نشانه روند، قربانی را که ازخود دفاع می کند نشانه می روند وجلوی جوانان انقلابی قیام می پیچند که برای سرنگونی سریع وقهرآمیز رژیم فداکاری می کنند.علت این وارونه گویی، دلیلی جزترجیح دادن رژیم آخوندی،بریک آلترناتیوعمیقا انقلابی و برآمده ازانقلاب نیست، علاوه بر این دم خروس نگرش رفرمیستی و منفعت طلبانه و کاسبکارانه خویش ازانقلاب راهم، برملامی کنند!
ادامه دارد.
پاورقی :
(۱)نقل ازویکی پدیا انگلیسی