نعمت فیروزی: شکست استراتژی و دیگر هیچ….!

مقوله جعل تاریخ یا حوادث تاریخی درسراسر تاریخ و در همه کشورها موضوعیت داشته و پدیده جدیدی نیست. در تاریخ گذشته و معاصر خودمان موارد متعددی از جعل وقایع و حوادث داشته‌ایم.آخوندها اساتیدی بی‌بدیل در جعل خبر و حدیث و روایت در تاریخ  بوده و هستند. و عجیب این‌ که در دوره حاکمیت آنها تنها خودشان نیستند که دست به جعل و دروغپردازی می‌زنند. آنها با انواع شعبده و اقسام حقه بازی لاشه‌های بو گرفته را با هفت قلم آرایش و بزک و دوزک به میدان می‌کشند تا با آن «آرایش جدیدی» در برابر «دشمن» بگیرند. جعل «هویت جمعی» اما، پدیده و کالای جدیدی است که آخوندها در دوران حکومت خود در بازار شام سیاسی ایران برای فروش عرضه کرده اند ! قطعا همه ما، ترم «اعضای پیشین مجاهدین خلق» را در نوشته ها زیاد دیده ویا شنیده ایم! جعل این ترم و تشکل به مثابه یک هویت جمعی، البته بی دلیل و از سر سیری و بازی جامعه مدنی، توسط آخوندها نبوده است. چند جمله زیر را ممکن است زیاد خوانده باشیم ، مرور یک بار دیگر آن و اندکی تمرکز و واکاوی روی آن خالی از فایده نخواهد بود:

«تحولی که دردستگاه امنیتی ما درباره التقاط رخ داد این بود که درسال ۷۰ ما یک تجدید نظراساسی درروشها و راه کارهای مبارزه با منافقین(مجاهدین) داشتیم … ما به این نتیجه رسیدیم راهکار انحلال سازمان درانجام عملیات وضربه نظامی نیست، راه کار این است که درسازمان شکاف ایجاد کرد…. این که سراغ عملیات روانی بروید که عمدتا باید روی جداشده ها متمرکزشود این یکی از راه کارهایی است که به ذهن ما رسید .» ( رضوی مقام اطلاعاتی رژیم در کتاب استراتژی و دیگر هیچ!)

چرایی وچگونگی بوجودآمدن « اعضای پیشین مجاهدین خلق !» 

در سال 70 بعد از شکست ده سال قتل و کشتار و شکنجه و پس از قتل عام 30 هزار تن از مجاهدین در سال 67،  مطابق گفته رضوی مقام امنیتی رژیم، آنها به جمع بندی نشستند و به مثابه روش و راه کار جدید به این نتیجه رسیدند که با سرمایه گذاری روی « اعضای پیشین مجاهدین » آنها را علیه مجاهدین و برای فروپاشی مجاهدین از درون، بکار بگیرند. پرداختن به این موضوع کمک میکند که درک واضح تری نسبت به اقدامات این سالیان رژیم علیه مقاومت و مجاهدین پیدا کرد.

پیوستن به جنبش مقاومت و یا جدا شدن از آن پدیده ای جدیدی نیست و در همه جنبش ها و در همه کشورها که مبارزه جریان داشته و دارد، میتوان آن را دید. حق هرکسی هم هست که بپیوندد یا جدا شود. این یک امرطبیعی بوده و هست و خواهد بود. آنچه منفور و غیر قابل دفاع است خیانت و پیوستن به جبهه دشمن است . اگرچه خیانت بعضی از آنها یعنی پیوستن به جبهه دشمن و حاکمان سفاک هم موضوع جدیدی نیست. به همه جنبش ها و احزاب و جبهه ها که نگاه کنید با این پدیده درگیر بوده اند. اما جعل هویت به نام حزب و تشکل قبلی برای خائنین به آن جریان، صنعت جدیدی است که تا کنون فقط آخوندها چنین کرده اند. چرا این خائنین به دشمن پیوسته به نام دیگری ابراز هویت نمیکنند؟ وچرا از ابراز هویت فعلی و شخصی خود فرار میکنند و آن را پنهان میدارند؟ چرا این جعل هویت در باره دیگر تشکل های ایرانی صورت نمیگیرد؟ و فقط علیه مجاهدین صورت میگیرد؟ آیا تا کنون تشکلی به نام اعضای سابق حزب وجریانی ایجاد شده که علیه خود حزب و جریان توسط وزارت اطلاعات به کار گرفته شود ؟ بدون مطلق نگری، فرد یا افرادی بودند که توسط همین رژیم علیه حزب سابقشان بکار گرفته شده اند اما اصرار بر تشکل دادن به هویت سابق که از آن جدا شده اند، آنهم در طول زمان طولانی و بعد از سال70 امر و کار دیگری است که رژیم فقط در باره مجاهدین انجام داده است. یافتن چرایی؟ کمک به دریافت حقیقت امر میکند و  اگر همچنانکه رژیم و همه دلواپسان خارجه نشین، معتقدند که مجاهدین پایگاه مردمی ندارند و مطرح نیستند و سکت و چه وچه هستند …. و براساس گمانه زنی های دست اندرکاران موسسه گمان نیم ! درصد جامعه ایران هم نیستند، چه نیازی به این همه سرمایه گذاری و خرید و حلوا حلوا و پلاک دارکردن اعضای سابق هست؟ پاسخ را البته میتوانید خودتان حدس بزنید، در ادامه نوشته بیشتر به آن خواهیم پرداخت.

– هدف رژیم از «جعل هویت» ؟

جنگی خونین در تمام 40 سال گذشته در سراسر میهن و حتی جهان بین رژیم از یکطرف و مردم ایران و فرزندان مجاهدش از طرف دیگر در جریان بوده است . این جنگ فراز و نشیب داشته اما هیچگاه شعله آن خاموش نشده است. تا آنجا که به رژیم برمیگردد خودش به زبان اشهدش اقرار و اعتراف کرده که نتوانسته است با قتل عام و کشتار و شکنجه مجاهدین را از بین ببرد. چند سال قبل از نشست جمع بندی وزارت اطلاعات، قائم مقام رهبری رژیم منتظری گفته بود : مجاهدین یک سنخ منطق و برداشت هستند که با کشتن ازبین نمی روند بلکه ترویج میشوند. اما اینکه چرا دستگاه امنیتی رژیم آن موقع نخواست به رهنمود او عمل کند جای بحث و دلایل زیادی دارد که درحوصله این نوشته نمی باشد اما ذکر این نکته شایان توجه است که آنها در تدارک طرح جنایتکارانه قتل عام  سال 67 بودند  و در این تصور خام بودند که با قتل عام و نسل کشی مجاهدین ریشه کن می شوند، بنابر این کسی باقی نمی ماند و صورت مسئله بکل پاک میشود. وقتی که رژیم از راه قتل عام نتیجه ایی نگرفت وشکست خورد، طرح استحدام و بگار گیری از اعضای سابق را بکار بست . این طرح به معنای جایگزین کشتار و شکنجه نبوده است بلکه به عنوان یک طرح موازی و مکمل دردستور کار قرار میگیرد. همه سال های پس از 70 تا کنون نیز گواه این حقیقت است که آنها در نسل کشی مجاهدین هیچ کم نگذاشتند.  

کارکرد آن برای رژیم 

مجموعه طرح و برنامه هایی که رژیم در این سالیان و از پی تغییر استراتژی علیه مجاهدین به کار گرفته است در دو محور و در حقیقت دو مرحله خلاصه میشود که مستقیما به مجاهدین ربط پیدا میکند : 

  • شیطان سازی و زمینه سازی قتل و کشتار انها 
  • جاسوسی و جمع آوری اطلاعات و انجام عملیات تروریستی 

وقتی از قتل عام 30 هزار مجاهد اسیر طرفی نبست . وقتی در عملیات مروارید سال 70 از دیوار بلندتراز قدشان نتوانستند بالا بروند و زبونانه شکست خوردند، به شیطان سازی با همین اعضای پیشین، باعنوان کردکشی روی آورد. مراحل مقدماتی و ابتدایی بکار گیری «اعضای پیشین» در شیطان سازی و نشر دروغ بویژه در خارجه و ازصدقه سر محیط آماده و گرم و نرم مماشات با رژیم شروع ، وسپس به جاسوسی علیه مخالفین واقعی رژیم گسترش یافت. درحقیقت آنها را از مرحله شیطان سازی و دروغ پردازی عبور داد و برای جاسوسی و جمع آوری اطلاعات تربیت و آموزش داد و سرانجام هر یک از آنها که در دنائت و شناعت به مرز توحش شکنجه گران  رسیدند، در خدمت عملیات تروریستی علیه همرزمان سابق خود بکار گرفته شدند. پرداختن به همه زنجیره تروریسم رژیم نوشته دیگری را میطلبد . صرف نظر از طرح های تروریستی علیه رهبری مقاومت در این سالها ، اولین عملیات تروریستی موفق آنها با کمک اطلاعاتی مزدور سعید شاهسوندی، قتل  دکتر کاظم رجوی در سوئیس بود. حلقه بزرگی ازاین زنجیره عملیات تروریستی برای انفجار در کهکشان ویلپنت پاریس در سال 2017 بود که ناکام ماند و رسوایی بین المللی بزرگی را برای رژیم به بار آورد و اکنون موضوع کشاکش حقوقی مقاومت ایران با دولت بلژیک برای جلوگیری از زدوبند با آخوندها و استرداد دیپلمات تروریست به رژیم است . 

آخرین حلقه از این زنجیره تروریستی که البته با اطلاعیه سفارت آمریکا در آلبانی و نیز با پیشدستی دولت آلبانی ناموفق ماند، قرار بود امسال در 23 مرداد در جریان کهکشان مقاومت در آلبانی به اجرا گذاشته شود. مزدوران پلاک دار وزارت اطلاعات آخوندی تحت عنوان اعضای سابق مجاهدین که در انجمنی پوششی به نام آسیلا(ACILA) گرد هم آمده اند، بعلاوه چند مزدور بومی و همچنین با شراکت دیگر مزدوران صادراتی از انگلیس و آلمان که بنا به گزارش یورونیوز در آلبانی ، جمعا تعداد آنها به 50 نفر بالغ میشد ، به تناسب ظرفیت و سرسپردگی بخشی از وظایف را به عهده داشتند. شرکت در بخشی از زنجیره جمع آوری اطلاعات و طراحی و آماده سازی و سرانجام اجرای عملیات تروریستی موفق و ناموفق در سایر کشورهای جهان دراین سالیان را میتوان حاصل کارکرد مزدوران استخدامی وزارت اطلاعات با نام اعضای پیشین مجاهدین دانست.

نتایج :

وزارت اطلاعات به موازات شیطان سازی و طراحی عملیات تروریستی علیه مجاهدین یک پروژه دیگر را هم با کمک این مزدوران به پیش برده است و آن آلترناتیو سازی است. از داستانهای پر حاشیه ایی که از قیام 88 به بعد در اتاق های فکر وزارت اطلاعات رژیم از ایده به فعل درآمد و تا امروز همچنان زاد و ولد می کند . در دیکتاتوری های کلاسیک امروز در جهان با هر ماهیتی ضعیف یا قوی؛ معمولا اپوزیسیون بیشتر از دو یا سه گروه و جبهه نیستند .در میان آنها اپوزیسیون کوچک و بزرگ وجود دارد اما فیک و دروغین و فتوشاپی و مجازی وجود ندارد. به ایران آخوند زده که می رسیم، بازار شام سیاست دنیای دیگری دارد . این رژیم فقط تلاش نمیکند که در درون اپوزیسیون نفوذ کند و یا ضربه نظامی و تروریستی بزند بلکه خودش آلترناتیو و اپوزیسیون تخم ریزی می کند! وعلاوه بر بستر زاد و ولد ؛ میدان خورده شدن و بلعیدن آن را هم توسط خودش فراهم میکند! در حقیقت نتیجه  نهایی همه این شیطان سازی ها و عملیات تروریستی در کفه ترازوی آلترناتیو می ریزد . رژیم می خواهد همه اپوزیسیون و آلترناتیو باشند! تا آن آلترناتیو اصلی که در تمام این 40 سال بار و رنج انقلاب را بر دوش کشیده یعنی شورای ملی مقاومت کم رنگ شود . اما از قضا سرکه انگبین بر صفرای ولایت فزوده است!

وضعیت انفجاری جامعه ، گسترش کیفی کانون‌های شورشی به مثابه گل استراتژی مجاهدین وشکست استراتژیک پروژه آوردن رئیسی این سوال را پیش پای آخوندها گذاشته است که : چه کنند و چه میتوانند بکنند ؟ جز بازگشت بی دنده و ترمز و جنایتکارانه به استراتژی نسل کشی مجاهدین! اما این بار نه فقط مجاهدین بلکه حامیان داخلی و خارجیش را هم باید از دم تیغ گذراند .این تنها سلاحی است که در دستشان باقی مانده که حداکثر استفاده را از آن هرچه بتوانند می‌کنند. بنابر این برخلاف اضداد مجاهدین از همه طیف و رنگ و لعاب و مارکسیستی و سکولار و پادشاهی خواه و …..که  از این یاوه ها علیه مجاهدین یا نفع می برند و یا فریب شیطان سازی های وزارت را خورده اند و در ترس از دیکتاتوری مجاهدین در بعد از پیروزی، به «البته رژیم» تمسک می جویند!  برخلاف آنها که  همصدا با مزدوران وزارت اطلاعات  مزدوران را مخالف مجاهدین جا می زنند و در سفید سازی و غسل تعمید این مزدوران شراکت میکنند، در یک جمله جواب این است که پاسخ منطقی برای این همه عملیات تروریستی و شیطان سازی علیه مجاهدین با شراکت این مزدوران پیدا کنید و تمامی واقعیت را ببینید ! پشت ماسک «اعضای پیشین مجاهدین» دگردیسی افرادی را که به قاتلان وشکنجه گران وزارت تبدیل شده اند می بینید.

کلام و سوال نهایی این که پس از30 سال به شکست این استراتژی استفاده از برگ « اعضای سابق مجاهدین » رسیده ایم. استراتژی که هدفش در ابتدا ایجاد جنگ روانی و شقه و شکاف در درون مجاهدین بود و به شیطان سازی در ابعاد بین المللی با خبرنگاران دوست! راه برد، حالا مجددا به عملیات تروریستی و نظامی وقتل و کشتار مجاهدین بازگشت ! به دست اندر کاران وزارت اطلاعات و خصوصا به نویسندگان  کتاب «استراتژی و دیگر هیچ» ! پیشنهاد میشود: اگر از دادگاه حمید نوری عبرت نگرفته اید! اگر به کانادا و دیگر مکان های ینگه دنیا با پول های اختلاس شده فرار نکرده اید! یک بار دیگر مشابه آنچه در 30 سال پیش انجام شد، نشست «تجدید نظر در روش ها» را در وزارت اطلاعات برگزارکنید، با این تفاوت که نتایج این  نشست را در کتاب جدیدی با عنوان : «شکست استراتژی و دیگر هیچ» نوشتار کنید!  در خطوط پایانش به ثبت برسانید که : هیچ راه و روشی دیگر برای مقابه با مجاهدین باقی نمانده که به کار نگرفته باشیم و تنها راه بن بست سرنگونی است!  اگر شانس بیاورید شاید مانند پرویز ثابتی و فراستی و معتمدی موفق به فرار بشوید واگر هم بدشانس باشید که سرنوشت نصیری و مقدم و آرش تهرانی…  در انتظار شماست.  در آیینه اعمال خود نظری بیفکنید حقیقتی غیر از این می بینید؟

نعمت فیروزی

 17 مرداد1401 

8.8.2022