آن شیخ که خوش ظاهر و لبخند به لب بود ……. اصلاحطلب بود
وانکس که فریبـــــــا و ریاکار و جلب بود ……. اصلاحطلب بود
آنکس که به دانشکدهها وعدهی خوش داد؛ ……. دستور بکش داد!
وانکس که سر وعدهاش از بیخ عرب بود ……. اصلاحطلب بود
آن شخص که مرثیهی جلاد اوین خواند ……… این بود، همین خواند!
وان شخص که از هر دو فروهر به غضب بود ……. اصلاحطلب بود
میگفت که تعقیب کند هرچه که جانیست ……… گفتند تبانیست!
مالیده شدن را خودش البته سبب بود ……. اصلاحطلب بود
میگفت سر شب ز تسامح، ز تساهل ……… وز صبر و تحمل
فرمانده زندان اوین، آخرشب بود! ……. اصلاحطلب بود
دیدم که عبای تن او تور سفید است! ……. این مکر جدید است
انگار که دعوت به شب عیش و طرب بود! ……. اصلاحطلب بود
معقول از آن پیش که آید سر قدرت ………. میداشت مروت
گویند که اهل نظر و اهل ادب بود ……. اصلاحطلب بود
خوش میپلکد باز درین گوشه و آن سو …….. احسنت به این رو
البته از آخوند سماجت نه عجب بود ……. اصلاحطلب بود
حقا که فرآوردهی او مرد مشنگیست …… (تشبیه قشنگی ست:)
او نخل و در این رابطه، محمود، رطب بود ……. اصلاحطلب بود
…………………
هادی تو چرا اینهمه سنگین شده کارت ……. طنزست قرارت!
این شعر تو از طنز تو بدجور عقب بود ……. اصلاحطلب بود!