روزگار حاکمیت اجبار و جهل و ارتجاع مغلوب آزادی و حقیقت خواهد شد
فرزندان آگاه و پرشور ایران،
دانشآموزان و دانشجویان عزیز،
معلمان، استادان، فرهنگیان و دانشگاهیان شریف!
بهمناسبت آغاز سال تحصیلی به شما سازندگان آینده درود میفرستم. امیدوارم که سالی پربار با پیشروی در مسیر آزادی و رهایی مردم و میهنتان در پیش داشته باشید.
باشد که در این سال تحصیلی هم مثل سال گذشته، تظاهرات سراسری معلمان آزاده بالا و بالاتر بگیرد و همه هموطنان معترض و بهجان آمده بهویژه دانشآموزان و دانشجویان و کارگران و پرستاران، دست در دست آنان به پاخیزند.
فعالیت مدارس و دانشگاهها امسال، در حالی آغاز میشود که عقبنشینی رژیم از برنامه ساخت بمب اتمی، تمامیت نظام حاکم را دچار ضعف و تنش کرده، شکستهای سیاسی و اقتصادی آخوندهای حاکم و ناتوانی آنها در مهار بحران، همه جا آشکار شده و اعتراضهای حقطلبانه مردم گسترش یافته است.
رژیمی که سالهای سال، همهچیز را تحتالشعاع ساختن بمب هستهیی و دخالت و تروریسم در منطقه قرار داده و عمده ثروت و درآمدی را که باید صرف توسعه حقیقی ایران میشد، در تنور سیاستهای ولایتفقیه به هدر داده است، اکنون با اعتراض و ایستادگی مردم ایران و بهخصوص اعتراضهای گسترده معلمان مواجه شده است.
بله، اعتراض به خفقان حاکم بر مدرسه و دانشگاه،
اعتراض به عقبماندگی و انحطاط آموزش و پرورش و آموزش عالی،
و اعتراض به تحقیر و تبعیض و سرکوب معلمان و استادان.
هموطنان عزیز،
در شرایطی که پیدرپی دزدیهای چند میلیاردی آخوندهای حاکم برملا میشود. کلاس درس کودکان ما در مناطق محروم یا چادر و کپر است یا اتاقهای مخروبه. و بچهها بهجای صندلی و نیمکت روی حلبی مینشینند.
بچههای آبادان در گرمای طاقتفرسا در کانتینرهای آهنی درس میخوانند.
در سقز در منطقهیی با هفتاد روستا، حتی یک مدرسه وجود ندارد. و دختربچهها آرزویشان این است که مشق بنویسند.
در سیستان و بلوچستان، 100هزار دانشآموز، معلم ندارند.
در تهران، بسیاری از کلاسها آنقدر فشرده و متراکم است که نفس کشیدن را مشکل کرده است.
بسیاری از مدارس آنقدر فرسودهاند که هر روز میتواند بلایی مثل شینآباد پیرانشهر بر سر بچهها بیاورد.
در آذربایجان غربی کلاسهای صدها مدرسه در کانکسها برگزار میشود.
در خراسان شمالی هزاران دختر و پسر دانشآموز در آستانه ترک تحصیلند.
در چهارمحال و بختیاری در برخی مناطق بهخاطر نبودن معلمان زن، دختران امکان درس خواندن را از دست دادهاند.
در حومههای فقرزده شهرهای بزرگ که 18 میلیون جمعیت را در خود جا داده، کم نیستند شهرکهایی حتی یک دبستان و دبیرستان هم ندارند.
هر سال دستکم یکچهارم دانشآموزان ایران ناچار به ترک تحصیل میشوند و عدهیی از آنها به کودکان کار اضافه میشوند که جمعیتشان امروز بین ۲ تا ۵ میلیون نفر است.
در سالهای اخیر آخوند روحانی بسیاری مدارس روستایی را برچیده است تا در بودجه صرفهجویی کند.
بودجه آموزش و پرورش در سال جاری نزدیک به 26هزار میلیارد تومان است. در مقابل بودجه نظامی، امنیتی و صدور تروریسم در همین سال بیش از 70هزار میلیارد تومان است.
خصوصیسازی آموزش در ایران، که دولت آخوند روحانی در پی گسترش آن است، آموزش را وسیله تجارت کرده است. این سیاست مثل خصوصیسازی بنگاههای اقتصادی فقط نابسامانی و پسرفت هر چه بیشتر به بار آورده است. عمده هزینه مدرسهها را به دوش خانوادههای فقیر انداختهاند، هشتاد درصد دانشجویان کشور ناچار شدهاند در دورههای شهریهیی تحصیل کنند. کیفیت آموزش آشکارا تنزل کرده و سطح زندگی معلمان و استادان سقوط کرده است.
بدتر شدن وضعیت آموزش و پرورش نتیجه سیاست آگاهانهیی است که به دستور خامنهای تحت عنوان تحول آموزش و پرورش از سال 90 به اجرا درآمده است. این تحول یک سیاست عمیقاً ارتجاعی و فاشیستی است که هماکنون توسط دولت روحانی پیگیری میشود و نتیجه آن سلطه حوزه قم بر محیطهای آموزشی از طریق فرستادن چند هزار آخوند به مدارس، همچنین تلاش برای تزریق ایدئولوژی زنستیزی به مدارس و نیز تجاری کردن هر چه بیشتر آموزش و پرورش است. اما جامعه فرهنگیان بهویژه معلمان شریف در برابر این سیاست به مقاومت برخاستهاند.
دانشجویان عزیز!
امروز خواستهای جوشان شما برای آزادی و برخورداری از یک محیط آموزشی دموکراتیک با استبداد قرونوسطایی حاکم در تعارض قرار گرفته است.
اختناق حاکم که دانشگاهها را از هر طرف به بند کشیده، باید درهمشکسته شود.
تفتیشها، سرکوبها و آزارها از سوی نهادهای امنیتی بهخصوص حراست، و نمایندگیهای ولیفقیه و بسیج، حقیرتر از آن است که اراده شما برای آزادی را به زنجیر بکشد.
باید آخوندهای حاکم را به چالش کشید که چرا بخش عمدهیی از بودجه دانشگاهها، صرف سرکوب و خفقان حاکم بر آن میشود؟ چرا از خوابگاهها گرفته تا کارگاهها و آزمایشگاهها یا سلفسرویس و سایر امور رفاهی، سال به سال بیشتر دچار کمبود و خرابی و عقبگرد میشوند؟
چرا بودجه مهمترین دانشگاههای کشور شامل دانشگاه تهران، دانشگاههای شیراز، اصفهان، تبریز، و دانشگاههای شریف و امیرکبیر و علم و صنعت از بودجهیی که دولت روحانی به حوزههای آخوندی اختصاص داده، کمتر است؟
چرا فارغالتحصیلان شغلی متناسب با دانش و تخصص خود ندارند یا اصلاً شغلی پیدا نمیکنند؟ چرا عدهیی از آنها به مسافرکشی یا مشاغل نظیر آن رو آوردهاند. و آخوندها چه بلایی بر سر دانشگاهیان ایران آوردهاند که امروز برخی لیسانسیههای بیکار در میان کارتنخوابها هستند.
با این همه، مطمئناً روزگار حاکمیت اجبار و جهل و ارتجاع دوام نخواهد آورد و مغلوب آزادی و حقیقت خواهد شد.
هموطنان عزیز،
جنبش شجاعانه معلمان که سال گذشته در بیش از ۹۰ شهر بروز یافت و پنج رشته تظاهرات بزرگ و سراسری بهپا کرد، از یک سو اراده تحسین برانگیز خواهران و برادران آموزگار ما برای ایستادگی در برابر استبداد و فقر و نابرابری را نشان داد و از سوی دیگر اساسیترین عملکردها و خطوط ولایتفقیه در آموزشوپرورش را به چالش کشید.
مهمترین خواستهای معلمان که بارها در خلال تظاهرات یا انتشار اطلاعیههای آنها اعلام شد، بهروشنی بر هم زدن نظام استبدادی و غارتگرانه حاکم بر آموزشوپرورش را هدف قرار داده است. یعنی:
آزادی معلمان زندانی
رسمیت یافتن حق اعتراضات صنفی فرهنگیان
تأمین حقوقدانشآموزان
آزادی فعالیت کانونهای صنفی
مشارکت معلمان در ساختار آموزشی
برقراری نظام آموزش رایگان
و رفع تبعیض و نابرابری نسبت به معلمان
روشن است که آموزگاران بهپاخاسته، خواستهایی را مطرح کردهاند که در کشش یک تظاهرات مسالمتآمیز و صنفی است. با این حال استبداد حاکم یارای نزدیک شدن به هیچیک از همین خواستها را ندارد و آن را با موجودیت پوسیده خود در تضاد میبیند.
به خواهران و برادران معلممان در سراسر ایران درود میفرستیم.
رفتار وحشیانه رژیم جهل و جنایت با اعتراضهای معلمان و ضرب و شتم و دستگیری آنها موجی از محکومیت و انزجار بر انگیخت.
صحنهها و تصاویر اعتراضات شجاعانه معلمان و شعارها و دستنوشتههای پرمعنای آنها که میگویند: «ما از فرق مینالیم نه از فقر»، ”خط فقر 3میلیون، حقوق ما یک میلیون “، ”حرمت معلم زیر پای تورم و گرانی “، حمایت و تحسین عموم هموطنانمان را بهدنبال داشت.
ایستادگی معلمان و فراخوانهای پیدرپی آنها به ادامه اعتراضات، نشان داد که این همبستگی و اراده حقطلبی از تبعیض و ستم حاکم، بسا قویتر است.
راستی چرا در میهن ما که دارای غنیترین فرهنگ و تمدن و سنتهای تعلیم و تربیت است، معلمان تحقیر میشوند؟
چرا در کشوری با این همه منابع سرشار نفت و گاز، سه چهارم معلمان زیر خط فقرند و فریاد میزنند: ”معلم نان ندارد، معلم مسکن ندارد معلم قرض دارد“.
چرا بسیاری از آنها در شیفت دوم کاریشان به مشاغلی مثل مسافرکشی و حتی دستفروشی رو آوردهاند و فریاد میزنند ”کارد به استخوان رسیده – تبعیض و بیعدالتی تا کی “؟
چرا معلمان پیش دبستانی ناچار میشوند برای مطالبه حقوقشان همراه با کودکان خردسال خود شبها در مقابل مجلس رژیم تحصن کنند؟
چرا معلمان را آن قدر تحت فشار گذاشتهاند که تنها در استان خوزستان، ۷۰۰۰معلم شریف به امان آمده و خواستار کنارهگیری میشوند.
و چرا آن معلم بازنشسته در سنقر، چنان کارد به استخوانش میرسد که در ساختمان فرمانداری خود را به آتش میکشد؟
معلمان آزاده!
به شما زنان و مردان دلیر در سراسر ایران درود میفرستم که زیر این همه فشار و سختی، خود آموزگار ایستادگی و اعتراض شدهاید.
به شما درود میفرستم که پرچم حقطلبی و آزادیخواهی را در دهها شهر ایران به اهتزاز درآوردید.
در برابر آخوندها و عوامل آنها که کمترین توجهی به فریادهای شما نمیکنند، مهمترین کار باز هم اعتراض است.
اگر از داراییهای توقیف شده پس از رفع تحریمها پولی آزاد میشود باید صرف رفاه شما شود.
اجازه ندهید دارایی مردم ایران بیش از این برای جنگ در سوریه و عراق و یمن خرج شود.
محروم کردن شما از حداقل معیشت و مسکن و بیمه و درمان باید به پایان برسد
و نادیده گرفتن منزلت والای شما باید متوقف شود.
فرهنگیان و دانشگاهیان ایران،
تعارض میان دانشآموزان، دانشجویان، فارغالتحصیلان، معلمان و استادان و بهطور کلی نسل آگاه و تحصیلکرده با رژیم حاکم، کمتر زمانی بهشدت و حدت امروز بوده است.
4 میلیون دانشجو، میلیونها فارغالتحصیل و 13 میلیون دانشآموز و بیش از یک میلیون معلم و استاد، راه و رسم و زندگی و جامعهیی را میخواهند که همجنسی و شباهتی با اوضاع تحت حاکمیت آخوندها ندارد. در واقع ارتشی از جوانان تحصیلکرده پدیده آمده که از آگاهی و دانش و تخصص بالایی برخوردارند، اما نقش و سهمی در سیاست و اقتصاد کشور خود ندارند و با رژیم فاسد و مستبد حاکم به تعارض رسیدهاند.
نسل دانشآموز و دانشجو از تحمیل و اجبار به ستوه آمده است. تشنه نوجویی است، شیفته دانش و تکنولوژی و پیشرفت است و با هر چیزی که رنگی از رژیم حاکم دارد سر ستیز دارد. شرط اول پیشرفت و نو شدن، البته آزادی است. شرط اول، انتخاب آزادانه است، شرط اول، احترام به عقیده و انتخاب هر نوجوان و جوان ایرانی است.
آری، این یک نسل پرسشگر است که میخواهد چون و چرا کند. میخواهد خودش انتخابکننده باشد، میخواهد خودش برگزیند که چه زندگی و راه و رسمی در پیش بگیرد، چه رشته تحصیلی یا شغلی داشته باشد و برای چه هدفهایی تلاش کند. اما مهمترین و والاترین انتخابش آزادی است. و همین انتخاب است که مایه بیثباتی دائمی رژیم ولایتفقیه شده است.
فرهنگیان و دانشگاهیان ایران،
نشانههای بسیاری، که هر روز بر شمار آن افزوده میشود، فریاد میزند که دوران تازهیی در حال طلوع است.
همچنان که رهبر مقاومت مسعود رجوی گفته است: «اکنون دیگر از یک نقطه عطف در سرنوشت این رژیم گذشتهایم. … ما با یک دشمن زهر خورده و کیفا ضعیفتر روبهرو هستیم و این چیزی قابل پوشاندن و واژگونه نمایی نیست و به سرعت در میدان عمل به اثبات میرسد».
رژیم حاکم بهرغم جنایتهای هر روزهاش به دوران پایانی خود رسیده است و حالا دوران قد برافراشتن جنبش آزادی ایران از زیر خاکستر سرکوبهاست و شما جوانان آگاه و آزاده ایران در صف مقدم این جنبش قرار دارید.
بر شماست که علیه تسلیم و ترس و انفعال که رژیم حاکم آن را ترویج میکند، شورش کنید.
خاموشی و سکوت، پذیرش وضع موجود، تندادن به اجبار و ارعاب، تسلیم شدن به انتخاب میان بد و بدتر، همه و همه الگوی تحمیل شده ولایتفقیه است که باید آن را از بنیاد به هم زد.
اراده و خلاقیت تکتک شما، قدرت همبستگیتان و نیروی عظیمی که در عشق شما به آزادی نهفته است، همان چیزی است که رژیم حاکم با تمام قوا آن را پنهان و انکار میکند. حال آن که کلید تغییر در دست شما مردم ایران است. امروز روز اتحاد معلم، کارگر و پرستار است.
جوانان و نوجوانان دلیر ایران!
شما ادامه مسیری هستید که از آن پیشتازان مجاهد و مبارز بهپا خاستند. سازمان مجاهدین خلق ایران که حالا پنجاه ساله شده از میان شما جوانان آگاه برخاسته است.
شما الگوهای درخشانی در تاریخ میهنتان دارید که توانستهاند در سختترین اوضاع بنبستها را بشکنند.
و همین امروز قهرمانان پایداری ـ از مجاهدان آزادی در لیبرتی تا زندانیان سیاسی در سراسر ایران و شهیدانی همچون شاهرخ زمانی ـ را پیش روی خود دارید که راه روشن فردا را نشان میدهند.
از این پس تحولات بسیاری به زیان رژیم در راه است. هر یک از آنها را به فرصتی برای اعتراض و مبارزه تبدیل کنید.
به یاری معلمان بهپاخاسته برخیزید و سایر هموطنان را برانگیزید که به این جنبش بپیوندند.
برای ایجاد انجمنها و تشکلهای صنفی، و هر زمینهیی که مبارزه جمعی شما را امکانپذیر کنید، بکوشید.
امروز باید همه اقشار ملت ما دست در دست هم برای کسب آزادی متحد و همدل و همزبان شوند.
هموطنان عزیز،
ایران فردا یک آموزش و پرورش پیشرفته نیاز دارد که برای همه فرزندان ایران رایگان و الزامی است. آموزش و پرورشی که از هر گونه انقیاد سیاسی و فرهنگی رها شده و شهروندان را به مشارکت سیاسی بر میانگیزد.
همچنین، یک آموزش عالی دموکراتیک بر اساس استقلال مؤسسات آموزش عالی و بهرسمیت شناختن آزادی آکادمیک.
یک نظام ورزشی فراگیر که اصل اساسی آن دسترسی رایگان و بدون تبعیض جوانان و نوجوانان شهر و روستا به انواع امکانات ورزشی است که فعالیت آزادانه و برابر دختران و زنان سراسر کشور در عرصههای گوناگون ورزشی را فراهم میسازد.
ما میگوییم وجود ملیتهای ستمزده، نیروی بزرگ و مؤثری برای سرنگونی رژیم و کسب آزادی است، پس باید شخصیت چند فرهنگی و چند زبانی ایران را غنیمت شمرد.
هموطنان ما که از ملیتها و فرهنگها و زبانهای گوناگون برخوردارند، باید بتوانند بهطور برابر در تصمیمهای ملی مشارکت کنند، باید بتوانند هویت فرهنگی و دینی و زبانی خود را حفظ کنند، و باید بتوانند به زبان مادری خود سخن بگویند، کار و تحصیل کنند و آن را اشاعه دهند.
ما بر آنیم که اختناق و سانسور را در همه اشکال آن از میان برداریم. این شاهراهی است به سوی یک نظام دموکراتیک.
ما برآنیم که از بیان آزادانه و فعالیت بدون محدودیت، شرایط انتخاب آزادانه را فراهم سازیم و مشارکت سیاسی را شکوفا کنیم.
بگذارید دروازههای جهان و تمام دانش و اطلاعات آن به روی جوانان ایرانی گشوده شود.
ما بر برابری همه مردم ایران تأکید داریم؛
برابری همگان در انتخاب کردن و انتخاب شدن،
برابری زن و مرد در همه حقوق سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و خانوادگی
و برخورداری همگان از فرصتهای برابر در آموزشوپرورش، آموزش عالی، اشتغال و کسب و کار.
بله، ما در پی نظم تازهیی هستیم، بر اساس آزادی و دموکراسی و برابری.
نیروی این تحول بزرگ، شما جوانان آگاه و آزاده ایرانید و همه شما را برای برپایی ایران آزاد و دموکراتیک فرا میخوانم.
سلام بر دانشآموزان و دانشجویان
سلام بر معلمان و استادان
سلام بر آزادی