نعمت فیروزی
در دل تاریخ پر رمز و راز مصر باستان، آپیس، گاو مقدس، بهعنوان نمادی از قداست و قدرت در تمدن مصر مطرح بود. آپیس، گاوی بود که بهصورت نمادین، تجسم ارتباط میان خدایان و مردم به شمار میرفت و نقش ویژهای در معابد و آیینهای مذهبی مصر باستان داشت. در نگاه نخست، این گاو صرفاً موجودی مقدس و محترم به نظر میآمد، اما واقعیت چیزی فراتر از این بود. آپیس به ابزار دست کاهنان و حاکمان برای حفظ و تثبیت قدرت سیاسی و روحانی خود تبدیل شده بود.
کاهنان معبد پتاه در شهر ممفیس، با بهرهگیری از جایگاه آپیس، توانستند نفوذ و اقتدار روحانی خود را به عرصه سیاست نیز گسترش دهند. مردم مصر باستان معتقد بودند که آپیس دارای قدرتهای ماورایی است و کاهنان، با بهرهگیری از این باور، افکار و احساسات مردم را به نفع خود جهتدهی میکردند. این گاو مقدس، از طریق آیینها و مراسمهای باشکوه به مردم معرفی میشد و به تدریج، به نمادی از تسلط روحانیان و حاکمان بر مردم تبدیل گردید.
کاهنان، آپیس را بهعنوان پلی میان خدایان و انسانها معرفی میکردند و مردم را با این باور هدایت میکردند که اراده خدایان در آپیس تجلی یافته است. این باور باعث میشد مردم هرگونه سیاست و تصمیم کاهنان را با دیده تأیید بنگرند و از آن تبعیت کنند. آپیس بهتدریج به ابزاری برای ایجاد نظم سیاسی و حفظ قدرت تبدیل شد و هرگونه مقاومتی در برابر تصمیمات کاهنان با توسل به تقدس این نماد سرکوب میگردید.
از مصر باستان تا عصر مدرن
استفاده از نمادهای مذهبی و موجودات مقدس برای حفظ و تثبیت قدرت، در طول تاریخ الگوی تکراری بسیاری از فرهنگها و تمدنها بوده است. کاهنان مصری، با استفاده از آپیس، علاوه بر تقویت قدرت مذهبی خود، به ابزارهای روانشناختی و اعتقادی نیز روی آوردند تا هرگونه مقاومت در برابر قدرت حاکم را از بین ببرند. این نقش در تاریخ مصر باستان به حدی تأثیرگذار بود که کاهنان علاوه بر اقتدار مذهبی، نفوذ سیاسی گستردهای نیز در حکومت داشتند.
داستان «گوساله سامری» در متون دینی نیز بیشباهت به این ماجرا نیست. سامری با استفاده از طلایی که یهودیان در فرار از مصر به همراه آورده بودند، گوسالهای طلایی ساخت و آن را به عنوان نماد خدای آپیس به مردم معرفی کرد. این اقدام، نشاندهنده نفوذ فرهنگی آپیس پرستی حتی در دل مردمانی بود که با دینی جدید به سرزمینی تازه وارد شده بودند. در دنیای مدرن، این الگو همچنان ادامه دارد، اما اینبار در قالب شخصیتهای سیاسی و اجتماعی که با حمایت رسانهها و قدرتهای جهانی به نمادهای جدیدی تبدیل شدهاند.
در دوران کنونی، گاو آپیس دیگر نه چهارپا دارد و نه شاخهای بلند؛ بلکه در قالب شخصیتهایی ظاهر میشود که قدرتهای جهانی و سیاسی به آنها نقش مهمی در تحولات جوامع میبخشند.
الگوی استفاده از نمادهای مقدس برای کنترل قدرت، محدود به شخصیتهای سیاسی مدرن نمیشود. در ایران معاصر، پس از انقلاب ۱۳۵۷، نظام آخوندی به رهبری خمینی، به مصداق دیگری از گاو آپیس تبدیل شد. رژیم جمهوری اسلامی با بهرهگیری از دین و نمادهای مذهبی، ساختار سیاسی را به گونهای بنا کرد که کاهنان مدرن این نظام، با تقدسبخشی به نمادها و چهرههای مذهبی، هرگونه اعتراض و انتقاد را سرکوب و کنترل میکنند. این شباهت میان نقش آپیس در مصر باستان و جایگاه نمادهای دینی در جمهوری اسلامی ایران، نشان از تداوم یک الگوی تاریخی دارد که از ابزارهای مقدس برای تثبیت قدرت استفاده میکند.
حاکمان مذهبی ایران با تکیه بر اصول ایدئولوژیک و تقدسبخشی به رهبران سیاسی و دینی، توانستند همزمان قدرت دینی و سیاسی خود را تقویت کنند. همانطور که کاهنان مصری از آپیس برای هدایت و کنترل مردم بهره میبردند، در ایران امروز نیز رهبران دینی از نمادهای مذهبی برای هدایت افکار عمومی و تثبیت قدرت استفاده میکنند. این روند، موجب میشود که رژیم آخوندی به یک گاو آپیس مدرن تبدیل شود که در تلاش است تا با استفاده از ابزارهای دینی و ایدئولوژیک، کنترل خود را بر جامعه حفظ کند.
رضا پهلوی، وارث سلسله پهلوی، یکی دیگر از این نمونههاست که در همایش حامیان اسرائیل در آمریکا، بهصراحت و برای چندمین بار، جنبش اعتراضی مردم ایران را به لابی اسرائیلی فروخت. این حرکت بهطور نمادین به تکرار الگوی استفاده ابزاری از شخصیتها و نمادها برای کنترل افکار عمومی و سیاستهای کلان تبدیل شد.
رضا پهلوی، در این همایش، خواستار همکاری مشترک با اسرائیل و آمریکا برای سرنگونی جمهوری اسلامی شد. این اقدام او بهطور مستقیم، به نفع جمهوری اسلامی عمل کرد، چرا که نشان داد فردی که بهعنوان نماینده و وارث سلطنت خود را معرفی می کند ، از ایجاد تغییرات درونی ناامید شده و برای دستیابی به اهدافش به قدرتهای خارجی متوسل شده است و خود را بازیچه کاهنان معبد قدرت در اسراییل برای ایجاد نظم جدید خاورمیانه کرده است. بی جهت نیست که بعضی مقامات دست چندم اسراییلی در مصاحبه های تلویزیونی، آرزوی جایگزینی آپیس سلطنت را با آپیس آخوندها دارد.
این رویکرد رضا پهلوی، در عین حال نتیجه عملکرد آخوندها در جامعهی ایران است. که از جمله میتوان به گسترش نوستالژی نسبت به دوران پهلوی توسط رسانههایی چون منوتو و ایران اینترنشنال اشاره کرد. این رسانهها با مقایسه زندگی اجتماعی و نه سیاسی دوره پهلوی با فاشیسم آخوندی ، سعی دارند تا او را بهعنوان ناجی معرفی کنند، در حالی که می دانند واقعیت بهگونهای دیگر بوده است. این امر، دقیقاً تکرار همان الگوی تقدسبخشی به شخصیتهاست که در مصر باستان توسط کاهنان صورت میگرفت.
در همین راستا، رضا پهلوی و مادرش اخیراً جایزهای با عنوان «معمار صلح» را از سوی بنیاد ریچارد نیکسون دریافت کردهاند. این بنیاد اعلام کرده است که این جایزه به افرادی اعطا میشود که برای ایجاد «جهانی صلحآمیزتر» تلاش کردهاند. طبق بیانیهی بنیاد، این جایزه بخاطر ۴۰ سال مبارزهی رضا پهلوی برای آزادی داده شده است. اینکه «مبارزهی ۴۰ ساله» در کدام سیاره و کدام سرزمینی انجام شده است لابد ربطی به بنیاد نیکسون نداشته است.!؟ اما جهت اطلاع نسل جدید و شورشی ایران عرض می شود که رابطه خانواده نیکسون با خانواده پهلوی نه سیاسی که رابطه خویشاوندی رضاعی است ! و آنها «همشیره » هستند. این رابطه به انتخابات ریاست جمهوری نیکسون برمیگردد که محمد رضا پهلوی «گاو آپیس شیرده غرب» در آن سالیان از کیسه ملت ایران میلیونها دلار به کمپین انتخابات نیکسون حاتم بخشی کرده است و به اعتراف تاریخ نویسان غربی، دولت نیکسون خود را بخاطر کمک های محمد رضا پهلوی مدیون آنها می دانستند. بگذریم که نیکسون بخاطر رسوایی واترگیت مجبور به استعفا شد . بنظر می رسد «خویشاوندی رضاعی» این دو خانواده بعد از مرگ محمدرضا پهلوی و نیکسون ، همچنان در وراث و نوه نتیجه های آن ها ادامه دارد! دم خروس این همشیرهگی در اعطای جایزه «معمار صلح» به رضا پهلوی دیده میشود؛ لابد نتیجه همان خاطرات شیرین همنشینیها و همنوشیهای قدیمی است !این وقایع بهوضوح نشاندهندهی تلاش نهادهای بینالمللی و برخی رسانههای غربی و منطقهای برای تقدسبخشی به «آپیس سلطنتی» و آمادهسازی شرایط برای جایگزینی آن بهجای «آپیس آخوندی» است. این تلاشها، بهویژه در شرایط بحرانی خاورمیانه و جنگهای جاری مانند بحران غزه، با حمایت و نفوذ «کاهنان قدرت» در اسرائیل تشدید شده است. این امر بیانگر این نکته است که پروژهی تقدسبخشی به شخصیتها و نمادها، همچنان ابزار قدرتمندی در جهت کنترل و هدایت افکار عمومی باقیمانده است. از اینرو، مردم ایران باید با بهرهگیری از تجربههای تاریخی و آگاهی از روندهای پشت پرده، از افتادن در این دامها اجتناب کنند و مانع تکرار تاریخ بهنفع «آپیسهای مدرن» شوند.
رسانهها نیز به ابزاری مهم در این فرآیند تبدیل شدهاند. بویژه رسانههای فارس زبان خارجه که نقش زیادی در برآمدن آپیس وطنی دارند،. این روند در جریان قیام 1401 و در فاز منتهی به پایان جنگ غزه که سر مار هوایدا شده بیشتر دیده میشود. این امر شباهت زیادی به عملکرد کاهنان مصری در حفظ قدرت از طریق تقدسبخشی به آپیس دارد.
تاریخ نشان داده است که هر جا قدرتها از نمادهای مقدس برای کنترل مردم بهره گرفتهاند، همواره مقاومتهایی در برابر آنها شکل گرفته است. اکنون در ایران معاصر، دو گاو آپیس در برابر مردم صفآرایی کردهاند: یکی نماینده نظام سلطنتی که سعی دارد از گذشته بهعنوان ابزار بازگشت استفاده کند، و دیگری نظام مذهبی حاکم که پس از انقلاب به قدرت رسید و اکنون بهعنوان نمایندهای از حاکمان دینی به گاو آپیس جدید تبدیل شده است. هر دو این نظامها، سلطنتی و دینی، تلاش میکنند با تکیه بر ایدئولوژیهای قدیمی و تقدسبخشی به شخصیتهای خود، جامعه را تحت کنترل خود نگاه دارند.
اما آنچه امروز اهمیت دارد، آگاهی مردم و جنبشهای مردمی است که برخاستهاند تا هرگونه بازتولید آپیسهای قدیمی را به چالش بکشند. مردم و مقاومت ایران با قیامهای پیدرپی نشان دادهاند که اجازه نخواهند داد تا گاو آپیس دینی جای خود را به گاو آپیس سلطنتی دهد. آنها با درک شرایط حساس کنونی، که برخی قدرتهای خارجی از جمله اسرائیل با استفاده از بحران غزه و خاورمیانه به دنبال جایگزینی آپیس سلطنتی با آپیس مذهبی هستند، بهروشنی در برابر این تلاشها ایستادهاند.
تلاشهایی که با حمایت کاهنان قدرت و لابیهای اسراییل صورت میگیرد، هرچند بهواسطه بمب و موشک و رسانههای تبلیغاتی تقویت میشود، اما در برابر عزم و اراده مردم ایران به نتیجه نخواهد رسید. مردم و مقاومت ایران، هر دو گاو آپیس را، چه در شکل سلطنتی و چه در شکل مذهبی، شناخته اند و اجازه نخواهند داد که با تغییر ظاهری در نمادها، همان سیاستهای سرکوبگرانه تکرار شود. این بیداری و هشیاری مردم، بزرگترین سد در برابر بازتولید آپیسهای مدرن است و نشان از آغاز فصلی نوین در تاریخ مبارزات این سرزمین دارد.
آنچه در دل این روایتها نهفته است، حقیقتی تلخ از تاریخ است: گاو آپیس نمادی از قدرتی نمایشی بود که برای بقای ساختارهای فاسد، به دستهای پشتپرده خدمت میکرد. از مصر باستان تا تاریخ معاصر، داستان آپیسها همچنان تکرار میشود؛ حکمرانانی که نه از اراده و هوش خود، بلکه از زنجیرهایی نامرئی که در دستان بیگانگان و بازیگران پشت پرده بسته شده، نیرو میگیرند تا مردم را به اطاعت خود وادارند.