زری اصفهانی: برای کرکس ها و کلاغ های پیر ی که هم وغم شان نابودی مجاهدین خلق شده است

zari.esfahaniآهای کلاغ های پیر وگر

کلاغ های بیمار

که با قار قارهای بی حاصلتان

برشاخه های بی برگ

فریاد می  کنید

ضجه هایتان

 فقط برگهای مرده را تکان میدهد

گرد آمده اید

دسته دسته چون قاریان برسر گورها

کلمات را می جوید

مثل تکه های احشاءجسدهای مرده

ومثل ساس ها

 که  خون می بلعند

درنیمه شب های ساکت دراز

آهای کرکس ها

که دسته دسته برفراز اجساد مردگان می چرخید

قار قار قار

بیائید

اینجا جنازه تازه ای افتاده است

وخون های دلمه بسته بسیار

سر میرسند;

با قبا هایی از پر پرندگان مرده

با لا پوشی گرم از پوست آهوان به خون غلتیده

درکنار تابوت ها

مرثیه میخوانند

درچهره های خیس شان

درزیر اشک های د روغین

قهقهه ها را پنهان میکنند

قار قار قار

جمع شوید

برسرجنازه ای  دیگر

دستهای هم را بفشارید

به هم تبریک بگوئید

و تکه تکه تکه

فرو خورید

کلمات خون آلوده را

واحشاء  فرو مرده را

ببلعید جملات را

کلمات کین توز را

چون دشنه هایی که از جگرگاه ها بیرون کشیده اند

وپاک کنید با زبانتان

وآب دهانتان

خنجرهای فرو رفته

دراعماق قلب های شهید ان را

زوزه کشان باز سر میرسند

 سرخوش از مرگ  آهوان جوان

بو کشان می رسند

پوزه به پوزه هم می مالند

و با لبخندی کریه

پنجه های چسبناک آغشته به خونهای دلمه بسته را

می لیسند

و آغاز میکنند مرثیه های دروغین را

سرنوشتی جز این نداشتیدزیرا که درقلب های تاریکتان

ذره ای عشق نبود

نه، دیگر راهی برایتان نیست

به جز بلعیدن خون کشته شدگان

به جز لیسیدن دشنه های خون چکان

به جز بوسیدن پای قاتلان

آی کلاغان پیر گر!

قارقار قار

جنازه دیگری افتاده است

با خون دلمه بسته بسیار

همدیگر را خبر کنید