پویان انصاری: بـرای …، اول بـایـد بـا کـدام … !

طبق معمول همیشگی داشتم فکر می کردم! ( البته اگر بعد از یک عُمر تبعید طولانی دیگر چیزی از مغـزم مانده باشد که بتوانم با هاش فکر کنم!) که چی بنویسم که هم “خدا خوشش بیاید هم آفریننده او”!

هرچه در تفکرات خاموشگرانه خود فرو رفتم متوجه شدم هنوز هم می توانم اظهار فضل کنم. آخه اینقدر ثانیه ای حوادث وحشتناک در این جهان هستی رُخ می دهدکه آدم خود بخود “نویسنده،شاعر، خواننده، مُفسر، تحلیلگر، مبارز” و غیره می شود از اینرو، هر روز می شود نوشته ای تحویل اینترنت داد!

غرق در افکار ِ قر و قاطی خود بودم که یهو به سرم زد کمی هم در نوشته ام، به خودم حالی بدم آخه هر روزه چقدر حوادث تلخ و ناگوار را بشنوم یا بخوانم و مهم تر اینکه کاری هم از دستم بر نمی یاید ولی حداقل می شود که به زور هم شده برای یکبار هم خواب های رویایی دید!

در واقـعیـت امر بعداز نازل شدن “روح منی خمینی” از آسمان به کُـره خاکی که الحق ایشان آن را به حهنـم، که قرار بود آدم هایی از نوع بنده بعداز مرگ به آنجا فرستاده شود تبدیل کرد اما، بااین حال باید از “پُرفسور” خُمینی، خالق تئـوری فلسفهِ پیچیدهِ “اول بـایـد با پـای چـپ وارد خلاء شد!” که درضمن هم حلال باشد هم ثواب، تشکر ویـژه ای داشت چرا که، مردم سرزمین مان با پوست و خون خود، هر روزه، جهنم را به چشم خـود می بینند و ناچارأ، درآن زندگی می کنند از این رو، برای قاصم الجبارین یک راه بیشتر باقی نمی ماند که، همه ایرانی ها را بعد از فوت، به بهشت برین بفرستد!!!

البته مردم دربدر و آواره سوریه، عراق، افغانستان و غیره از این قاعده، مُستثنی، نیستنـد .

هرچند “تئوری شگرف” امام، که همانا طرز “شاشیدن” است سالهاست درحوزهِ علمی قُم، نجف، خراسان و … بین مراجع تقلید موردبحث و تبادل نظر قرارگرفته است ولی آنها هنوز خـر فهم نشده اند که اگـر برادر حـزب الهی در جنگِ حق علیه باطل، پـای چپ اش را از دست داده باشد برای رفتن امر واجبات، تکلیف شرعی چیست !؟
اصلأ چرا جای دور برویم،اگر در انفجار بُمب (سال 1960) بجای دست ِ چپ آ سد علی خامنه ای پـای چپ ایشان آسیب می دید، ایشان برای رفتن به مَبال، چگونه، می توانست تئوری امام ره را عملی کُند ؟؟؟

بااین تفاصیل علمی آخوندی، سئوال اساسی و کلیدی (ازنوع کلید آ سد روحانی شارلاتان که روز روشن همانند سَلَفِ قبلی اش احمدی نژاد در کتمان حقایق و تکذیب اخبار واقع ِ اصرار می کند و مثلأ مُنکر وجود روزنامه نگـار زندانی در ایران می شود هر چند تحریف و انکار واقعیت ازخصوصیات سردمداران اوباش و اراذل جمهوری اسلامی است) اینجاست که آیـا، آدم برای امـر خیـر، می تواند با پای راست به پـرد تو خَلاء !؟ اگـر دو پـا نداشت مسئله، چگونه، حل می شود؟
مهم تـر اینکه، اگر فشـار … زیاد بود، می شود بـدون در نظر گرفتن کلمات “قصـار ِ ” خمینی (امامِ ناقص العقل)، دو پایی یا یک پایی و یا با ویلچـر پـریـد تو مَبال و به تئـوری ایشان، پیشاب کـرد؟ مسئله این است!
مثل اینکه قرار بود بروم تو تخیلات و چیزهایی بنویسم که خوانندگان ( البته اگر باشند!) کمی کیف کنند!

اما اینکه، خلافت اسلامی جنایتکار داعش، در مقایسه با خلافت آ سد علی خامنه ای، قابل هضم تـر است چرا که این گله وحشی با شمشیر و بنام بسم اله قاصم الجبارین و بدون گفتن ِ”دوران سازندگی، گفتگوی تمدن ها، دوران طلایی، کلید مشکل گشا و غیره” گردن می زنند و آنرا به طُرق مختلف در معرض عموم قرار می دهند ولی، خلافت 36 سال ِ جنایتکار جمهوری اسلامی به رهبـری آسد علی پُـرستاتی ( فامیل جدید ایشان است) عـلاوه بـر گـردن زدن مانند اعـدام، سال هاست مردم اسیرمان را زندانی و شکنجـه می کنند، دست و پـا قطع می کنند، چشم در می آورند به دختران و پسران مان تجـاوز می کنند و بخیال خودشان، پنهان کاری هم می کنند!
گـویـا قـرار بود از خواب های رویای ام بنویسم، مثل اینکه بـد طوری قاطی فاطی، ببخشید، پاطی کردم .
این بار دیگه، چشمانم را بستم و بخودم گفتم! از این دنیایِ کثیف ِ کُشت و کُشتار بیا بیرون، و برو تو همان رویای خوش الکی، و بجـای اینکه، خبر جنایت های گروه داعش (که گویا خیلی از جوانان اله اکبری که در اروپـا زندگی می کردند به گله وحشی آنها پیوستند) یـا جنایت های رژیم جمهوری اسلامی در ایران را بشنوی یا بخوانی، یک لحظه فکر کن، صبح کله سحر بیدار می شی خبر را می خونی که، آی چه نشسته اید نیـروهـای 100% انقلابی با انواع و اقسام تجهیزات جنگی در دست و پا، مانند بیل و کُلنگ، داس و چکش، گُل و بُلبُل، سنگ و آجر (بخاطر اینکه بقیه هم به گروه بپوندند از توپ و تفنگ و تانک استفاده نشده است!) از اقسار نقاط ایران چون، کُردستان، بلوچستان، خوزستان و تبریز، با یک یورش ناگهانی بدور از خشونت، با رفتاری مُتمدانه و خوش و بش کردن که در شأن ایرانی بود، به حزب اله و سپاه پاسداران رژیم ِ تا بُنه دندان مسلح حمله کردندو آنها را تار و مار کردند و نکته قابل توجه اینکه، کُلی از آنها هم از تبعیدیان مبـارز سیاسی از کشورهای اروپایی و آمریکایی هستند، ببخشید، (چی گفتید؟ من هم یکی از آن مبارزین بـودم !؟ نه بابا! شوخی می کنید؟)
خوشبختانه در این راه که آسفالت شده هم بود، خلق قهرمان، با خوش آمد گویی و …به استقبال آمدند!

همانطور که ذکر شد من خودم نمی دانم ولی خلق قهرمان به اصرار می گویند منهم درآن جمع بودم(منهم ناچارآ قبول می کنم) درهرحال، آنها با شعارهای کوبنده مانند،”دوستان و رفقا، چرا این قدر دیـر قدم رنجه فرمودین!” به نیروهای انقلابی مبارز و ضد خوشونت و 100% بومی که ساخت و پاخت آمریکا هم نبودند، حال دادند! در مقابل، ما هم، با پرتاب داس، پاره آجر و … بطرف آنها، ببخشید، عدالت اجتماعی، پیـاز و سیب زمینی، هویج، نان و کره و مُربای بالنگ، پاسخ دادیم.
غرق در رویا بودم که خدائیش از خواب دیدنِ غِلمان بهشتی، با پوزش، حوری بهشتی، دلپذیرتر بود که نمی دانم چی به سرم خورد که یهو از خواب پریدم!
کُلی فحش، به کسی که با خواندن این نوشته، عمدآ و یا سهوأ، ضربه ای به سرم زد که بیدار بشوم، نثار کردم .
همانطور که ذکر شد در بیداری یک عُمر است شاهد اعـدام، شکنجه، جنـگ، بُمـب بر سر مردم ستمدیده و آواره انداختن،تجاوز،فقر، اعتیاد، دربدری و آوارگی انسان ها و غیره هستم، حالا که درخواب شیرین، چنین صحنه های زیبا و رویایی، می بینم که خلق قهرمان را داریم نجات می دهیم باید بیدارم کنید آنهم درست در جای حساس ِ خواب، بقول مش قاسم، دروغ چرا آ آ آ ، خیلی دلم می خواست ببینم آخرش چی می شه .

پویان انصاری

دوشنبه 6 اکتبر 2014 / استکهلم