روزنامه همشهری در مطلبی با تیتر “در راهروهای تامین اجتماعی همه عصبانی هستند” نظرات تعدادی از مراجعه کنندگان را بشرح زیر منعکس کرده است.
همه صندلیهای انتظار و کنج دیوارها در اشغال مراجعان است که اغلبشان هم میانسال و سالخوردهاند، از دلیل مراجعهشان به شعبه بیمه میگویند. پیرمردی که زندگی کارمندی حتی بعد از بازنشستگی در لباس پوشیدنش نمایان است، میگوید: «تا قبل از بازنشستگی که بیمه تامیناجتماعی هیچیک از هزینههای دندانپزشکی را تقبل نمیکرد. بعد از بازنشسته شدن دلمان خوش بود با بیمهتکمیلی بازنشستگی میتوانیم از این خدمات استفاده کنیم. اما بیمه از ۳ میلیون هزینه دندانپزشکی من، تنها یکمیلیون تومان را تقبل میکند.» نسخه پزشک و مدارکش را از پوشه بیرون میآورد. تاریخ مرداد ۱۴۰۰ را در نسخه نشان میدهد و میگوید: «همین یک میلیون تومان را هم بعد از ۳ ماه هنوز نتوانستهام دریافت کنم. هربار به اینجا میآیم تعدادی کپی و مدارک از من میگیرند و میگویند به حسابم واریز میشود. اما هیچ خبری از واریز مبلغ نیست.» خندهای عصبی میکند: «رفتوآمد این مدت برای پیگیری این پول، خودش بیشتر از یک میلیون تومان برای من آب نخورده باشد، کمتر نبوده!»
زنی گوشش را به بلندگوی خروجی صدای متصدی نزدیک میکند تا بشنود: «شما نباید به این باجه مراجعه کنید. بروید طبقه بالا و تأییدیه خود را از باجه۲ بخواهید.» زن کلافه میگوید: «الان از همین باجه شماره ۲ آمدم. مسئولش گفت باید به شما مراجعه کنم. نامه دست شماست.» زن میگوید: «خسته شدم آنقدر این پلهها را بالا و پایین رفتم. از صبح مثل توپ فوتبال در باجههای این مرکز پاسکاری میشوم.» او میگوید: «بعد از ۲۵ سال کار کردن قرار است بازنشسته شوم. اما با چه مستمریای؟ ۴ میلیون و ۶۰۰ هزار تومان. هنوز کسی پاسخ روشنی به مردم نداده که چرا مبلغ بازنشستگی بیمهشدگان تامین اجتماعی، از مبلغ بازنشستههای لشکری و کشوری کمتر است؟»
یکی از ۲ زن سالخوردهای که با چهرهای غمگین منتظر رسیدن نوبت هستند، میگوید: «۸ سال است که همسرم فوت کرده و من باید هر سال با شناسنامه و کارتملی به این شعبه بیایم تا مأمور بیمه تأیید کند که من ازدواج مجدد نکردهام. در غیر این صورت مستمری من قطع میشود.» گله دارد که «مگر طلاق و ازدواج و فوت و تولد و… در سیستم ثبت نمیشود که زنان بیوه باید هر سال برای اثبات ازدواج نکردن خود به شعبه بیمه مراجعه کنند؟»
زنی میگوید: «۲ ماه پیش من کرونای خفیفی گرفتم. با اینکه بیمه تامیناجتماعی دارم، حدود ۳ میلیون تومان هزینه داروهای من شد. درحالیکه نه نیاز به تزریق رمدسیویر داشتم و نه بستریشدن در بیمارستان. تامیناجتماعی اغلب داروها را تحت پوشش خود ندارد. حتی اگر بیماری سادهای مثل گلودرد داشته باشید باید هزینه ویتامین سی و ناپروکسین و داروهای دیگر را که پزشک تجویز کرده از جیبتان بپردازید. از یک نسخه ۳۵۰ هزارتومانی من تنها ۱۶ هزار تومان آن را بیمه تقبل کرده بود و بقیه داروها را آزاد خریدم.»