بانو یاسمین اعتماد امینی( پهلوی): کاش می توانستی شرم کنی!

جمشید پیمان،

(۱۲فروردین ۱۴۰۲)، ( ۱۲ فروردین ۲۵۸۲کورشی، نه سلطنتی)

بانو یاسمین! وقتی در اینستاگرامت پست گذاشتی: « مرگ بر سه مفسد / ملا، چپی، مجاهد» ریزه شعوری ات به نمایش گذاشتی! 

چند روز پیش که به حامد اسماعیلیون توصیه کردی الان وقت دادخواهی از شهدای دهه شصت مجاهدین نیست، در حقیقت اعلام کردی که همان ریزه شعورت را هم باید با میکرسکوپ پیدا کرد!

.بانو یاسمین! اگر بجای بالا رفتن از سر و کول این و آن، ا ندکی فهمت را بالا می بردی و اگر وقتت را بجای صرف کردن در اکیپ آموزش یوگای درهم تنیده و شراکتی صرف خواندن چند تا کتاب درباره تاریخ معاصر ایران می کردی، از چنین برخوردهای سبک مغزانه و گستاخانه می‌پرهیزیدی!

.بانو یاسمین! پدر شوهرت را مجاهدین از ایران بیرون نیانداختند ( هرچند که دلشان میخواست این کار را بکنند)! پدر شوهرت خودش خودش را بیرون انداخت! مگر اقرار خوانی اش در تلویزیون ملی ایران آن سال ها را ندیده ای؟ 

.بانو یاسمین! مجاهدین وچریک های فدایی خلق در دو سه سال آخر سلطه ی همه جانب شبه دیکتاتور، محمد رضا شاه، یا به دست ساواک پدر شوهرت کشته شده بودند یا در زندان های او حبس می کشیدند! بنا براین به خودت تلقین نکن که عامل سقوط و فرار شاه ، اینها بوده اند!

ــ بانو یاسمین! وقتی دوازده سیزده ساله بودی، همین مجاهدینی که حالا کینه شان را به دل داری، در همه جای ایران جان بر کف دست گرفته علیه خمینی و رژیمش می جنگیدند! 

همان زمانی که تو در ناز و نعمت و آغوش مامان و بابات پرورده می شدی، فرزندان همین مجاهدین ــ در زندان های خمینی ــ جانشین پدر شوهرت ــ شاهد شکنجه و اعدام مادرنشان بودند، مادرانی که علیه خمینی و برای آزادی پیکار می کردند!

ــ بانو یاسمین! وقتی تو چهارده، پانزده ساله بودی و در بهترین مدرسه های آمیریکا درس می خواندی، هزاران مجاهد در زندان های خمینی به جرم مبارزه با او شکنجه میشدند و حبس می کشیدند

بانو یاسمین ! وقتی تو تین ایجر بودی و داشتی یواش یواش آماده میشدی به همسری رضا پهلوی در بیایی، حواست نبود و اصلا در این باغ ها نبودی که ایران برگ کدام درخت است؟ و دوسالی از ازدواج تو با رضا پهلوی نگذشته بود و در حالی که شما مشغول گذراندن ماه عسل دو ساله تان بودید، هزاران زندانی مجاهد به جرم سر خم نکردن در برابر خمینی، بوسه بر طناب دار زدند! کجا بودی یاسمین بانو آن روزها؟ گمان کنم آن روز ها حتا هنوز به مدرسه یوگا هم نمیرفتی!

ــ بانو یاسمین! وقتی مجاهدین در سال ۱۳۷۶ ملا خاتمی را افشا کردند و اصلاح طلبی اش را دامی برای ساده لوحان و راهی برای طولانی شدن عمر نظام آخوندی معرفی کردند، همسر شما از شعف رئیس جمهور شدن خاتمی با دُمبش گردو میشکاند و در کیهان لندن برایش آرزوی موفقیت می کرد!

در همان زمان مادر شورهرت ، بانو فرح دیبا، نیز برای موفقیت شعبده بازیِ « گفت و گوی تمدن ها» که خاتمی و رژیمش راه انداخته بودند، پیروزی آرزو می کرد! یادت نیست؟ به آرشیو کیهان لندن همان روزگار مراجعه کن! البته اگر بعد از یوگا و بارفیکس و فحاشی و لجن پراکنی به مجاهدین، وقت آزاد پیدا کنی! 

ــ بانو یاسمین! داخواهی خون شهدای جانباخته در راه آزادی ایران ودر صدرشان مجاهدین، و نیز همه ی قربانیان جنایت های رژیم جمهوری اسلامی از بدو تاسیس‌اش تا امروز، کار تو و امثال تو و کسانی نیست که با پول های از مردم ایران دزدیده شده سرگرم تفریح و جهانگردی و عیش و نوش و قماراند! نه کار شماها است و نه صلاحیتش را دارید! 

دادخواهی قربانیان جنایات رژیم، کار شماها و مزدوران و خائنین بریده از مجاهدین و مبارزه و توابان آدم فروش و در خدمت نظام آخوندی هم نیست! دادخواهی به فرمان تو آغاز نشده که با دستور تو متوقف شود! این را بفهم، میدانم فهمیدنش برایت سخت است!

ــ بانو یاسمین! تو و تمام همپالکی های قدیم و جدید تو و همسرت و همه ی مزدوران و توابان که جایی ندارید و عددی نیستید. اما اگر شما را در یک میلیون هم ضرب کنند و به لگد پرانی به مجاهدین به صف کنند باز هم جز ننگ بیشتر، نصیبی نخواهید برد! عِرضی ندارید که ببرید، اما زحمت ما میدارید!

ــ بانو یاسمین: جای نمایش وقاحت، برو اندکی شرم جست و جو کن، برای خودت ثواب دارد!