بیماری مزمن در وزارت خارجه آمریکا:

«ژست حسن نیت برای ملاها» !

کنش و واکنش سیاسی و موضع گیری بین دولت ها و تایید و تکذیب موضوعی از جانب سخنگوها امری رایج در دنیای سیاست است اما تبدیل این کنش و واکنش به یک وسیله باج دهی و باج گیری دیگر امری تنفر بر انگیز است و خالی از عنصری به نام شرافت است. البته سیاست در غرب کالای زرین و خونینی است که از عنصر شرافت بدور است. این هم ویژگی تفکر بورژوازی سود و سرمایه سالار است. چند روز قبل سخنگوی وزارت خارجه فاشیسم دینی، ناصر کنعانی در مطلبی در مجله فارن پالیسی، از آمریکا به خاطر اینکه دولت آلبانی را «مجبور کرده» ! میزبانی سازمان مجاهدین را بپذیرد، انتقاد کرده و گفته بود این گروه «همواره به عنوان ابزار دست آمریکا در عملیات تروریستی، حملات سایبری و جنگ روانی علیه ملت و دولت ایران خدمت کرده و می‌کند.» 

اما در مقابل، ایالات متحده آمریکا در بیانیه‌ای اعلام کرد هیچ نوع کمکی به مجاهدین خلق ارائه نمی‌کند و آن را «یک جنبش اپوزیسیون دمکراتیک حکومت نمی‌بیند که مردم ایران را نمایندگی کند و شانس موفقیت داشته باشد». 

 قدرت یک جهان در بیانیه ایی بی قافیه در بحبوحه قیام آتشین مردم ایران که وارد سومین ماه خود شده است، به عنوان داور! به جای تکذیب تهمت های دروغ یک رژیم پا بگور پا را فراتر گذاشته و یک پنالتی در دقیقه ۹۰ به نفع آخوندها گرفت و نشان داد به رشوه گرفتن علاقه مفرطی دارد. این چهره بدون روتوش دولتی در پسا مدرنیسم! است که عشق سوزان خود را در میان جانوران نرینه سالار جادوگر و فالگیر قرون وسطایی می بیند و در ۴ دهه گذشته چند بار و هر از گاهی مردم ایران آن را دیده اند و از فرط تکرار، آن را شناخته و فوت آبند! تصورش را بکنید اپوزیسیون یک کشور جهان سومی را ۴ دهه است یا بمباران می کند یا شلاق کشی سیاسی می کند به نفع آخوندها. این نوع رفتار حقیقتا اگر نشانه ایی شگفتی آوری از یک بیماری مزمن پروآخوندی ! نیست پس چه نامی بر آن می توان نهاد؟ علامت این بیماری «ژست های حسن نیت» مستمر برای خونریزترین حاکمان آخوند تاریخ معاصر است. اندکی تامل  برروی این بیانیه می تواند به درک خواستگاه آن کمک کند.

اگر چه شرافت انسانی همان کلمه گم شده و حذف شده در این بیانیه است،  اما از قضا برخلاف خواسته صادرکنندگان و طلب کنندگانش توسط ایرانیان میهن پرست در فضای مجازی تبدیل به کمپین شرافت و استقلال مجاهدین شد و تمام دجالگری های رژیم و خریداران دود دم های ضد امپریالیستی آنها توسط مشتی کتابخوان لفاظ و دوره گرد کافه های فرنگ را دود کرد و به هوا فرستاد. و نشان داد مبارزه برای منافع و سرنوشت ملت ایران نه تکرار کلمات بی جان و بی رمق کتاب ها بلکه در روی زمین و اکنون در کف خیابان های ایران است که با خون سرخ و جوشان جوانان قیمت گذاری شده و پیش میرود، و البته صادرکنندگان این بیانیه خوب دریافته اند که قیام در کف خیابان به چه سمتی در حرکت است ؟ 

خبط سیاسی پایه ایی که هر دیپلمات کلاس اول هم آن را می داند این است که برای ما مردم ایران تعیین تکلیف کرده است که کی حق دارد نمایندگی ما را بکند و کی حق ندارد! ظاهرا آقای سخنگو به ایران که می رسد نشان می دهد مزه تلخ و خونین تعیین دولت در دوران مصدق کبیر و کودتا و کنفرانس گوادلپ در سال۵۷ زیر زبانشان مزه کرده است. اما حقیقت امر این است که جمله « مجاهدین مردم ایران را نمایندگی نمی کنند» همانقدر مضحک است که وزارت خارجه ملاها در زمان مبارزه انتخاباتی آمریکا میگفت بایدن و ترامپ نماینده مردم آمریکا نیستند! 

صرف نظر از خبط پایه ایی، بیانیه یک اعتراف ناخواسته  هم کرده است و برغم هدف اصلی بیانیه که در اشتراک منافع با آخوندها، نفی آلترناتیوی مجاهدین را جار می زند ، به زبان معکوس و برهان خلف آدرس همین آلترناتیو و دشمن اصلی ملاها را داده است . در هر حال و با هر هدفی که این بیانیه صادر شده باشد، این سوالات روی میز سخنگو قرار دارد: 

–       چه کسی آنها را داور میدان مبارزه ملت ایران با فاشیسم دینی کرده است ؟

–       چه رشوه و معامله ایی در میان بوده که چنین ژست حسن نیتی آن هم در دقیقه 90 بگیرند ؟ 

–       آیا می خواهند تا به بلوغ رساندن چهره سیاسی مورد نظر خود وقت اضافه برای آخوندها بخرند؟ و چنین امری میسر است ؟

–       میان بیانیه وزارت خارجه و سخنان عبداللهیان وزیر خارجه فاشیسم دینی ملاها که یک هفته قبل از آن گفت: آمریکا از طریق مجاری دیپلماتیک به ما گفته است قصد تغییر رژیم را ندارند، چه رابطه ایی وجود دارد؟ نکند آخوندها «التزام عملی و قلبی» معیار صداقت در اعتقاد به ولایت فقیه، را به مناسبات با غرب هم تسری داده اند!!

–       چرا در 4 دهه گذشته این فقط مجاهدین هستند که به عنوان اپوزیسیون ملاهای ایران توسط ارباب جهان مورد بمباران و شلاق کشی سیاسی قرار می گیرند ؟ 

–       آیا این شلاق کش کردن سیاسی مجاهدین اعتراف به این نیست که هیچ نیروی دیگری در اندازه و قد و قواره آنها وجود ندارد ؟ و رژیم بیم و نگرانی از نیروی دیگری ندارد؟ 

–       چرا آمریکا برغم همه تضادهای ماهوی که با رژیم دارد، بر سر هر سرفصلی که آخوندهای تبهکار در سراشیب سقوط و خطر قرار میگیرند به مثابه پدرخوانده یک رژیم پابگور و تاریخ گذشته ای ظاهر می شود و اینطور سراسیمه تعارفات سیاسی را کنار میگذارند و به حمایت آنها می پردازند؟ ( این حمایت ها چه مستقیم و با فرستادن پول نقد و چه غیر مستقیم، شلاق کش کردن و بمباران و لیست گذاری دشمن اصلی آخوندها بوده است و….)

پاسخ این سوالات و سوالات دیگر هر چه که باشد بزودی یک مارتین ایندیک دیگری در آینده نزدیک در وزارت خارجه علت این «ژست حسن نیت » به ملاها را فاش خواهد ساخت ! 

اما حقیقت نهفته در صحنه سیاسی ایران این است که هم رژیم از خیزش انقلابی عظیم مردم غافلگیر شد، هم اروپا و آمریکا و هم سایر محفل های اپوزیسیون بی عمل غافلگیر شدند. فقط یک نیرو و جریان بود که نه فقط غافلگیر نشد که  برای چنین روزی انتظار کشیده و تدارک دیده و زنجیره هزاران کانون شورشی را در سراسر میهن اشغال شده بوجود آورده و بازتکثیر کرده است و آن هم ائتلاف دیر پای شورای ملی مقاومت و نیروی محوری آن مجاهدین بودند. بنابر این ارباب جهان و شرکا برای جبران غفلت، حالا شتابزده از یک سوی به چهره سازی و رهبر سازی برای قیام روی آورده اند و می خواهند با استفاده از بازیگران درجه ۳ و محلی صحنه سیاست ایران و ترتیب ملاقات های مختلف با آنها تیم مورد نظر خود را برای «تحول کنترل شده »تشکیل دهند. از سوی دیگر با شلاق کش کردن اپوزیسیون اصلی جلوی چرخش تعادل صحنه سیاسی به نفع آنها را بگیرد. آنها در این راستا و تا وقتی تیم مورد نظر خود را آماده نکرده اند، تلاش میکنند با کند کردن سرعت قیام، چند صباحی وقت اضافه برای رژیم بخرند. کند کردن سرعت فقط یک راه دارد و آن هم پایین آوردن رادیکالیزم و آتش قیام در کف خیابان است. از این رو بعضی قلم بدستان به کار نوشتن مقالاتی در نفی آتش و انتقاد از جوانان و گروههایی که بر آتش کف خیابان میافزایند، پرداخته اند!  آنها شمشیر ضد خشونت را نه برای سپاه جهل و جنایت که صد صد در سیستان و  کردستان مردم را درو میکنند، بلکه برای جوانان و نوجوانان کف خیابان آخته اند! که با کوکتل از خود دفاع میکنند! روزگار غریبی است! آنها پر بها دادن و مرعوب شدن خود را در برابر سرکوب سپاه ، که گویا بزعم آنها سپاه هنوز وارد صحنه نشده است! معادل شکست قیام می دانند. وظیفه ما در قبال این دسته از حامیان قیام بدون آتش! که از قماش همان پیروان بی هزینگی هستند، افشاگری و روشنگری است . آنها هنوز در توهم سقوط نرم ملاها هستند و نمی خواهند قبول کنند که رژیمی که برای حفظ بشاراسد در قدرت حاضر است میلیاردها دلار هزینه کند و هزاران نفر از خودش کشته شود و صدها هزار نفر از مردم سوریه را به قتل برسانند، حالا در تهران و از حاکمیت خودشان با تظاهرات خیابانی موضعی و پراکنده  دست برداشته و میدان را ترک میکنند! آنها نسخه رفتاری شاه سرطانی و نا امید به زندگی و ترسیده در انقلاب ۵۷ را الگو قرار داده اند. 

حالا در آغاز ورود قیام به ماه سوم ، برای همه طرف ها این حقیقت اثبات شده است که اوضاع ایران از هر طرف که بچرخد رژیم در محاصره انقلاب نوین ملت ایران قرار دارد و راه خلاصی از سرنگونی ندارد . بیانیه وزارت خارجه ارباب بی مروت دنیا و دیدار و ملاقات شرکای ارباب با این و یا آن فرد، و تبلیغات مافیای رسانه ایی بیگانه فارسی زبان برای پر رنگ کردن عناصر تاریخ گذشته، با هشیاری و فعال بودن تک به تک ما نمی تواند به هدف برسد . انقلاب و بخصوص انقلاب علیه فاشیسم مذهبی یک تحول دیمی یا کنش مدنی در ساعت کار اداری نیست. و وحوش یاجوج و ماجوج سپاه پاسداران زبان خوش و نرم سرشان نمی شود. قوانین، استراتژی و تاکتیک خودش را دارد و آن نیروی حرفه ایی جنگنده و سازمان یافته با قدرت آتش هرچه بیشتر است که پیروزی آن را تضمین میکند. برای اولین با در تاریخ سیاسی ایران نیرویی در سپهر سیاسی ایران به مدت بیش از ۴ دهه می درخشد و با تنی خونفشان به پیش می تازد. هیچ توپ و تشر سیاسی استعماری و بمباران جنایتکارانه و…. نتوانسته و نمی تواند آن را از اصول خود پایین بیاورد. زمان بر علیه آخوندهای تبهکار است. منطقی و سنجیده به پیش بتازیم.

نعمت فیروزی