علائم «یک بیماری عجیب» (۱)

نعمت فیروزی

آلبرتو موراویا رمان نویس ایتالیایی در قرن بیستم (۱۹۰۷-۱۹۹۰) داستان کوتاهی دارد به نام «یک بیماری عجیب!» غریبه ایی به کشور دیگری وارد می شود و داستان وضعیت بیماری را میگوید و از متخصصین آنها برای درمان کمک می خواهد. او میگوید: بیمار درحالی که تلاش میکند هیچگونه علایم بیماری از خودش نشان ندهد، شب که می خوابد و صبح روز بعد که بیدار می شود دنیا را طور دیگر می بیند! اسم بیماری را «مرض واقعیت» گذاشته است! بیمار مرتب چشمانش را می مالد، سرش را تکان می دهد، خودش را نیشگون میگیرد، حتی خودش را می سوزاند به خیال اینکه خواب می بیند! نمی خواهد آنچه می بیند را باور کند! درمان هم که میکند موقتی است و بیماری دوباره به سراغش می آید! کم کم از دوره ناباوری به دوره نا امیدی می رسد و عاقبت هم بیمار می میرد! اما مرگش هم ویژگی خاص خودش را دارد! زیرا درست در لحظه مرگ فکر میکند شفا یافته! شاد و خوشحال که نمرده در حالی که دستهایش را برای تشکر از خدا بالا گرفته لحظه بعد می میرد! جالب این است که وقتی غریبه شرایط بیمار را توضیح میدهد، بعضی از باصطلاح متخصصین از علایم بیماری متعجب می شوند و با هم اختلاف پیدا میکنند!

این داستان بیان واقعی کابوسی است که فاشیسم دینی در آن گرفتار آمده است! سه چهار ماه پیش پس از سرکوب قیام داشت خدا را شکر میکرد که نظامش شفا یافته! و از دام فتنه رهیده است! حالا مرتب مقامات ریزو درشت می آیند به هم هشدار می دهند! واقعیت بیرونی (عصیان مردمی ) را تهدید میکنند! و باعث و بانی کابوس سرنگونی را آدرس می دهند! اگر چند موضع و واکنش همین دو سه هفته اخیر رژیم را مرور کنیم بیشتر و بهتر این «بیماری عجیب» را می توانیم دریابیم.

در حالیکه کمتر از یک ماه به سالگرد شهادت مهسا امینی و شروع قیام ۱۴۰۱ مانده است، رژیم فاشیسم دینی به شکل بی سابقه ایی علايم جنون از خود بروز می دهد! دشمن پلید یک خط در میان هشدار و تهدید و آدرس می دهد: به چند نمونه در زیر توجه کنید:

-سلامی فرمانده سپاه جهل و جنایت: دشمن و مجاهدین می‌خواهند طی ماه‌های آینده فتنه و اغتشاش کنند!

– حسام الدین آشنا مشاور سابق روحانی: یا «بساط‌‌شان را جمع می‌کنید» یا »بساط‌‌تتان را جمع می‌کنند! «  یا«بساط‌‌مان را جمع می‌کنیم! «-محسن رنانی اقتصاد دان و صاحب نظر رژیم :بساط مان را می خواهند جمع کنند! ما داریم در این مرحله وارد بازی حذفی می شویم . مرحله اضمحلال!! 

-خبرگزاری تسنیم: سران گروهک مجاهدین در حال تدارک برای انتقال مقر این گروهک از آلبانی به کانادا هستند !! 

 – عباس عبدی از باند مغلوب: نسبت به لایحه حجاب مجلس ارتجاع در پیامی در شبکه ایکس نوشت: ترس از جامعه موجب شد که رسیدگی به لایحه پوشش را از صحن مجلس خارج کنند . سرنوشت نیروهایی که از جامعه خود بترسند و قانون‌نویسی را هم غیرعلنی کنند پیشاپیش روشن است. 

– بیلان حسینی معاون پارلمانی رئیسی در سایت دولت:در سیاست خارجی گسترش تعاملات با کشورهای همسایه و همگرا، عضویت در سازمان شانگهای، آزادسازی بخشی از منابع ارزی کشور، فروش نفت و ضربه  به مجاهدین در آلبانی!!  

– کنعانی سخنگوی دولت رئیسی: ما انتظار داریم که هیچ ‌یک از کشورهای عضو سازمان ملل متحد

از مجاهدین حمایت نکنند، میزبانی نکنند، استقبال نکنند، اجازه برگزاری همایش را ندهند، ما به دیگر کشورها هشدار می‌دهیم که اشتباهات گذشته را تکرار نکنند، از هر گونه حمایت و میزبانی از این فرقه تروریستی اجتناب بکنند، ما این‌ گونه حمایتها را اقدام بر ضدامنیت ملی جمهوری اسلامی تلقی می‌کنیم.

-غریب آبادی معاون بین‌الملل قضاییه جلادان:پرونده عظیمی برای مجاهدین و ۱۰۷ نفر اعضای ارشد آن تشکیل شده شعبه ویژه‌یی تشکیل و نشر و آگهی شده از طریق ایمیل به متهمان اطلاع‌رسانی شده است!

ما درصدد هستیم از تمامی ظرفیتها برای مقابله با مجاهدین استفاده کنیم. بر این باوریم که دنیا باید از شر این گروهک‌های تروریست خلاص شود!( حقیقتا دنیا باید از شر چه کسی خلاص شود؟)

ولی فقیه فاشیسم دینی و همه فاشیست های نان خور پیرامونش به چنان مرضی گرفتار آمده اند که به توصیه های «چیز فهم های» خودی هم گوششان بدهکار نیست! یاسین خواندن آنها به گوش ولی فقیه، درست مثل این است كه بخواهید به دیوانه‌ها بگویید، عاقل بودن چگونه است و البته كه هیچگاه چنین كاری امكان‌پذیر نیست !

براستی ولی فقیه فاشیسم دینی در آستانه سالگرد قیام آتشین چقدر باید سرنوشت وحشتناک خود و نظامش را در پیش چشم تصور کرده باشد:

– درحالیکه همه ذخایر و کارت های سیاسی خود را مصرف کرده است؟ – درحالیکه دیگر ابزار انحراف قیام (بچه شاه و خط خشونت پرهیزی) را ندارد! – در حالیکه به چشم می بیند ضرورت راه کار آتش روز بروز توسط مردم و جوانان شورشی وارد میدان می شود.- درحالیکه نظام وارد مرحله بازی حذفی شده و بزودی در نبرد فینال، با تمامی خلق و پیشتازان و پیشگامان  مسلح اش روبرو خواهد شد.- درحالیکه شقه و شکاف نه فقط بین اصولگرا و اصلاح طلب، بلکه در هسته مرکزی بین جناح هار رژیم به نقطه جر خوردن رسیده است.- در حالیکه فاشیسم دینی از داخل در محاصره مردم و جوانان و کانون های شورشی و از بیرون محاصره بین المللی شورای ملی مقاومت و مجاهدین است. -در حالیکه اسب بردارهای بحران های لاعلاج  چهار نعل هودج پوسیده نظام ولایت را بسمت سرنگونی میکشند.

شخصی سازی دستگاه امنیت و قدرت(۲)

راه کار نهایی همه دیکتاتورها برای بیمه کردن قدرت و ماندگاری خود، «شخصی سازی» سیستم امنیتی برای مهار اوضاع است. در نگرش دیکتاتورهای مطلقه (مذهبی یا سلطنتی یا لاییک) قدرت را ملک و در مالکیت خود می دانند و از این رو سیستم امنیتی کشور نه برای امنیت کشور و شهروندان بلکه علیه شهروندان و برای حفظ و باقی ماندن آنها در قدرت پایه ریزی می شود. از این رو مطمئن ترین راه، را در شخصی سازی سیستم امنیتی می یابند. آنها برای این کار در جستجوی «وفادار» میگردند و آن را در خانواده و فامیل خود یا دوستان شخصی خود پیدا میکنند. از این رو بسیاری از دیکتاتورها عنان سیستم امنیت را به دست خانواده خود می سپارند. نگاهی به دیکتاتورهای موجود و سرنگون شده بخوبی گواه این است : در لیبی، معمر قذافی سیستم امنیتی را به پسرش سیف سپرده بود. در عراق فرماندهی گارد ریاست جمهوری به پسر کوچکش قصی سپرده شده بود. در اردن ملک حسین به برادرش که در ابتدا ولیعهدش بود سپرده بود. در سوریه حافظ اسد زمانی پسر بزرگش و بعد به عمویش سپرده شد. در نظام فاشیسم دینی، خامنه ای، برغم داشتن چند دستگاه موازی امنیتی، اما سرنخ نهایی در بیت ولایت و در دست مجتبی خامنه ای است. در عربستان در دست یکی از شاهزاده هاست. در بلاروس لوکاشنکو، سیستم امنیت را به دست پسرش ویکتار سپرده است.درنظام سلطنتی شاه سابق ایران بدلیل احساس رقابت نسبت به برادران، دستگاه سرکوب ساواک را در پشت پرده به عقل منفصل اش از دوران کودکی! و رفیق گرمابه و گلستانش ارتشبد فردوست سپرده بود( که در نهایت هم به او خیانت کرد) اما روی صحنه یک افسر ارتشی بود که برای سالیان ارتشبد نصیری بود. 

نتیجه اینکه از آنجا که دستگاه امنیت به بازوی سرکوب تغییر ماهیت می دهد، و با بود و نبود نظام و شخص دیکتاتور گره می خورد لذا در اولویت بودجه بندی و صرف هزینه ها قرار میگیرد. برای خلاصی هم باید از همین نقطه آسیب وارد کرد. منبع قدرت آن را باید نشانه رفت. این درست است که دیکتاتور به راحتی می تواند با صرف هزینه کلان  قدم هایی را برای طولانی کردن دوره قدرت خود بردارد و تلاش کند قدم به قدم هم آن را با دادن آدرس دشمن، طبیعی جلوه دهد، اما در مجموع دیکتاتور را در دام شرارت ناشی از عملکرد خود به آن «بیماری عجیب» مبتلا میکند که نمی توانند از آن فرار کنند، اگر نیروی پیشتاز و جایگزین و بقول دیکتاتور «دشمن» که سر هر گذری آدرس آن را می دهد، آماده برای پرداخت قیمت باشد. از همین نگاه، در سپهر سیاسی امروز ایران و در آستانه سالگرد قیام، ما دلایل خوبی داریم که چرا شورای ملی مقاومت تنها آلترناتیو است. اما دلایل زیادتری وجود دارد که خود رژیم به «موقع» ! رو میکند و آدرس می دهد. تشخیص «موقع» برای رژیم یک امر تخصصی فقط نیست بلکه حسی و تجربی و شرطی شده است! درست عین پاولوف و سگش! یعنی ضربه که فرود می آید دردش را فقط ولی فقیه حس نمی کند بلکه صدر تا ذیلش در این احساس شریکند. بنظر شما علایم «یک بیماری عجیب» همان کابوس سرنگونی نیست؟ همچنان که آلبرتو موراویا در داستانش گفت: این درد ناشی از «مرض واقعیت» امروز ایران است. بکوشیم در سالگرد قیام روز ۱۵ سپتامبر در بروکسل، سرایت این مرض را در همه پیکره فاشیسم دینی، در گوش مماشات گران فرو کنیم.

پاورقی:

(۱)

 http://radiofarhang.ir/NewsDetails/?m=060001&n=323959

(۲)

https://www.cambridge.org/core/journals/british-journal-of-2-political-science/article/personalization-of-power-and-mass-uprisings-in-dictatorships/A11DEDDE02FA94FDAC990EF4AD9B27B4