جنگ نیابتی، و دیپلماسی انشاالله بز است!!

نعمت فیروزی

شوم ترین دستاورد بشر برای خودش و همه هستی پدیده جنگ است. جنگ همچون سیاهچاله هرچه در اطرافش هست را بدرون می بلعد. جنگ از طریق واسطه ها را جنگ نیابتی می نامند. تاریخچه جنگ های نیابتی تا قرون وسطا هم ردیابی شده است. برخی از دولت های قرون وسطایی مانند امپراتوری بیزانس از جنگ نیابتی استفاده کردند. امپراتوری عثمانی نیز از دزدان دریایی بربر، به عنوان نیابتی برای آزار و اذیت قدرت های اروپای غربی در دریای مدیترانه استفاده کرد. امپراتوری بریتانیا شورش اعراب را برای تضعیف امپراتوری عثمانی در طول جنگ جهانی اول سازماندهی و تحریک کرد. در قرن بیستم، این نوع جنگ نیابتی اساسا در رقابت شرق و غرب وبه عنوان ابزار سیاست خارجی در میان رقبای متخاصم بکار گرفته شد. بکار گیری جنگ نیابتی توسط فاشیسم دینی حاکم بر میهن هم در این ۴ دهه بر کسی پوشیده نیست.

دلایل ورود به جنگ نیابتی مانند جنگ متعارف، یا حول منافع سیاسی، اقتصادی، ایدئولوژیک است، یا مانند حاکمیت های فاشیستی با بحران لاعلاج درونی ( بود و نبود) مواجه هستند و بدینطریق بحران را به بیرون از مرزها سرریز می کنند. اما نکته مهم این است که دولت‌ها وقتی تصمیم می گیرند که به جنگ نیابتی روی آورند که: 

یکم: اکثر شهروندان آن کشور مخالف ورود به یک جنگ متعارف هستند.

دوم: شکست در جنگ های بزرگ کلاسیک، دولت ها را به استفاده از جنگ های نیابتی سوق میدهد.

سوم: هزینه جنگ نیابتی کمتر از جنگ متعارف است. با این مقدمه، به جنگی که رژیم فاشیسم دینی از طریق حماس علیه اسراییل براه انداخته است می پردازیم:

سپیده دم شنبه ۷ اکتبر جهان یک بار دیگر از وحشانیت رژیم آخوندی غافلگیر شد! حمله زمینی و موشکی به اسراییل از طریق حماس، و انتقام کور اسراییل، شهروندان غیر نظامی دو طرف را در ابعاد کلان قربانی ساخته است.  تمرکز روی نقطه آغاز این جنایت و چرایی آن در شرایط فعلی بین المللی می تواند در فهم تحولات کمک کننده باشد. برای رسیدن به نقطه آغاز باید، وضعیت فعلی فاشیسم دینی را دریافت. واقعیت این است که آخوندها در یک سال گذشته در چنبره ابربحران هایی دست و پا می زند که خروجی آن در موارد زیر خلاصه شده است:

یکم: تشدید بحران های اقتصادی گرانی، تورم، بیکاری، بی ارزش شدن پول ملی و… ناشی از ورشکستگی اقتصادی.

دوم:   برآمدن یک قیام انقلابی پر شرر با همه ابعاد سیاسی و اجتماعی آن که در ۴ دهه حاکمیت بی سابقه بوده است. اگرچه موقتا در زیر خاکستر سرکوب قرار دارد.

سوم: شکست دیپلماسی منطقه ایی و پیشروی سیاست نزدیکی اسراییل با کشورهای عربی در پیمان ابراهیم.

چهارم: شکست طرح ایزوله یا محدود کردن و از میدان بدر کردن جایگزین سیاسی شورای ملی مقاومت و مجاهدین با همه زد و بندهای استعماری و چلپی سازی و بخدمت گرفتن بقایای سلطنت.

پنجم: گسترش شقه و شکاف و تصفیه در درون حاکمیت و موج ریزش دربدنه نیروهای سرکوبی، (بنا برآمار بدست آمده، ۳۰ درصد دستگیر شده های قیام از ریزشی های نیروهای خود رژیم بوده است.)

پر واضح است که وقتی رژیم در چنین وضعیتی قرار دارد، طرح جنگ نیابتی از طریق حماس، از موضع ضعف و استیصال است و نه از موضع قدرت. رژیم با این جنگ نیابتی بدنبال اهداف زیر است :

۱- سد بستن جلوی قیام در تقدیر که نه هر روز بلکه هر ساعت، آژیر آن را از جامعه ملتهب و تشنه تغییر در پس هر اتفاق ساده، می شنود.

۲- مقابله با سیاست منطقه ایی اسراییل و به شکست کشاندن پروژه موسوم به ابراهیم و نزدیکی اعراب و اسراییل.( خامنه ایی در سخنرانی خود ۴ روز قبل از حمله گفت: «قمار عادی‌سازی روابط با اسرائیل سراسر باخت است»)

۳- جلوگیری از ریزش نیروها و قدرت نمایی برای مصرف داخلی به هدف خالص سازی در انتخابات مجلس در آخر سال و زمینه سازی برای حل مسئله جانشینی.

تا آنجا که به رژیم برمی گردد، قصدش زدن چند هدف با یک تیر است، آنها فراتر از ماکیاولیسم، سریالی از اقدام جنایتکارانه و تبهکارانه را انجام می دهند تا به مصداق از این ستون به آن ستون فرجی، کمی زمان برای ادامه حاکمیت خود بخرند. اما واقعیت در خارج از ذهن آخوندها امری دیگر است. هنوز که گرد و خاک این جنایت فرو ننشسته است صدای شکست آن بگوش می رسد. از حاصل این اقدام جنایتکارانه، نتایجی که می توان برشمرد بشرح زیر است: 

-پنبه شدن هر آنچه که رژیم در مغازله با مماشاتگران در ۶ ماه گذشته ریسیده بود. (اقدامات آزاد سازی ۶ میلیارد دلار تا تبادل زندانی و سفر رئیسی به نیویورک.)

– ایزوله و منفوریت بیشتر در جامعه جهانی و در خود ایران به عنوان پدر خوانده حماس و تروریسم، بطوریکه همه انگشت ها به سمت رژیم نشانه رفته است. و گویای یک شکست استراتژیک برای رژیم است. تا آنجا که خامنه ای ناچار شد از ترس عواقب این جنایت به صحنه بیاید و دخالت مستقیم رژیمش را انکار کند. جالب توجه است که حامیان سیاست مماشات با رژیم هم همین موضع خامنه ایی را گرفته اند! با این مضمون که درست است که رژیم و حماس با هم رابطه دارند و حتی رژیم به حماس کمک می کند اما، هیچ سندی در دست نیست که نشان دهد ایران مستقیما پشت این حمله است!!(۱) لابد منتظرند که زیر طرح عملیاتی، امضای خامنه ای را ببینند! اینگونه موضع گیری که انشاالله بز است!! و گرگ نیست که به گله زده!! نه فقط نشان از هوشیاری و پیچیدگی دیپلماتیک نیست، بلکه دیپلماسی حقارت بار زانو زدن جلوی فاشیسم دینی است که با فریب می خواهد گردن نگرفتن تعهد و مسئولیت پاسخگویی و ادامه مماشات با فاشیسم دینی را بپوشانند! آن روی این سکه فریب، در بردن فاشیسم دینی و شستن دستان خون آلود خلیفه ارتجاع است! بر خلاف نظراصحاب مماشات، وجدان جامعه جهانی این حقیقت را در آینه تحولات پیش آمده دیده است و بوی گند سیاست مماشات را استشمام کرده است. توجه کنید: 

روزنامه نیویورک پست در ۱۶مهر، روز بعد از جنگ نوشت: هر نتیجه‌گیری در مورد این‌ که چه اشتباهی و غفلتی رخ داده باید شامل موارد زیر باشد:

۱ –دل مشغولی دولت بایدن به توافق اهریمنی هسته‌ ای خود (برجام با رژیم ایران)

۲ – افشا شدن اخیر یک حلقه جاسوسی ایرانی که به بالاترین سطوح وزارت‌خارجه و پنتاگون رسیده است!

۳- حمله به گروه مخالف ضد رژیم ایران، مجاهدین خلق، در آلبانی در ماه ژوئن.

برای ما روشن است که مرض مزمن مماشات در سیاست آمریکا ریشه در کجا دارد! که البته جای بحثی جداگانه دارد. اما من باب عبرت، نیاز است که برای آنکه اهل خرد و تفکر است یادآوری شود که مماشات به واقعیت و حقیقت کار ندارد به تمایل و منفعت کار دارد و لذا می تواند «غافل» شود. نمونه برجسته از این غفلت را در سال ۲۰۰۲ شاهد بودیم که به جای اینکه »سر مار« یا به بیان آن روز «محور شر» در تهران هدف قرار بگیرد، جایی دیگر یعنی عراق، هدف قرار گرفت و نتیجه آن، فاجعه ای شد که دیدیم. هم منجر به  طولانی تر شدن عمرش هیولای بنیادگرایی به میزان ۲۰ سال تا امروز شد و هم به زادولد آن کمک کرد. تاریخ ۴ دهه گذشته قدم به قدم اثبات کرده است که ما مردم ایران فقط خودمان و یگانه گنجینه مان را داریم. آنکس که جگر و جنم ایستادگی در برابر فاشیسم دینی و هیولای بنیادگرایی را داشته مجاهدین بوده اند و جهان و همین اصحاب مماشات، یک تشکر و یک معذرت خواهی تاریخی توامان به آنها و به مردم ایران بدهکارند. 

پاورقی: (۱).آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا عصر یکشنبه در گفتگو با شبکه خبری «سی‌ان‌ان» گفت که واشنگتن شواهدی در دست ندارد که نشان دهد ایران این حمله را هدایت کرده یا در پشت آن بوده است. مکرون رئیس جمهور فرانسه نیز گفت: «من هیچ نظری در مورد دخالت مستقیم ایران ندارم چون مدرک رسمی برای آن نداریم. نقل از سایت بی بی سی.

  (۲). سخنان یکی از فرماندهان سپاه : می‌بینید چه کسانی کم آوردند؟ کسان زیادی را دیدیم بریدند… نمی‌دانم تا فردا چه خبر است چون به چشم دیدم سرداران بزرگی کم آوردند، فرماندهان خود من که لحظه لحظه جنگ را بودند زخم برداشتند و چه شجاعت ها به خرج دادند کم آوردند، مقابل ارزش ها ایستادند، مقابل آقاشون ایستادند مقابل نظام‌شان ایستادند» (شبکه حکومتی تبرستان ـ۶دی ۱۴۰۱).