حسین پویا: شعر طنز زیبای «ظریف و مذاکرات هسته ای»

طنزآن وزیر خارجه اندر سویس
می نمودی دائم از “آقا” حدیث

در خیال خویش آن خنگ کچل
کرده بودی خارجی ها را مچل

وعده ها میداد و می خندید او
سیدعلی هم طالب این گفتگو

سیدعلی او را نصیحت کرده بود
دشمنش را نیز لعنت کرده بود

گفته بود او را که چون رفتی “ژنف”!
نزد آن اشتون مکن ما را کنف

هست آن زن خاله ی جک استرا
خود ارادت دارد او گاهی به ما

چند بار او را به رستوران ببر
از برایش آبِ شنگولی بخر

مست کن او را و دستش را بگیر
تا شود در دام چشمانت اسیر

بعد از آن او می شود مامور ما
می شود روشن دلش از نور ما

فکر صیغه کردن او را نکن
شوهرش را دشمن ماها نکن

پس بکن درویش آن چشمان خویش
سر به زیر انداز چون آید به پیش

بعد از آن ای خوشگل مو فرفری
نامه ای بفرست بهر جان کری

تا بیاید نزدتان او در سویس
دست ایشان را بجای من بلیس

ای ظریفِ خوشگل و ناز و ملوس
یک اس ام اس هم بده به فابیوس

آن وزیر خارجه اهل پاریس
تا بیاید او ز راه انگلیس

هم به آن جک استرا ای میل کن
هرچه می ریزد به تندی میل کن

پس مواظب باش مثل احمدی
توی این ای میل ها سوتی ندی

مادر جک استرا خویش تو نیست
اسم او را خط بزن از توی لیست

نیست کار تو بجز وعده و عید
وعده باید داد و هم مدت خرید

هرچه می گویند اول ناز کن
بعد لای پوشه ها را باز کن

مدتی مشغول کن تو خویش را
اخم کن، آنگه بخاران ریش را

پس به دقت گوش کن گفتارشان
مدتی تعریف کن از کارشان

بعد برخیز و برو بیت الخلا
ساعتی بنشین و برگرد و بیا

پس بزن لبخند و بنشین پشت میز
یک کمی سودا برای خود بریز

سینه ات را صاف کن با سرفه ای
فکر کن در شهر موشان گربه ای

بعد با لبخند با ایشان بگو
هست “آقا” راضی از این گفتگو

لیک بهر بیشتر قانع شدن
مهلت شش ماهه ای باید بدن

پس بگیر آن مهلت و برگرد زود
هست این مهلت مرا خوشتر ز “دود”!