داستان پرغصه مردممان در زیر حکومت اخوندی

در ایستگاه میدان آزادی همهمه است. هنوز عقربه‌های ساعت به ۸ صبح نرسیده. با مشاهده عینی می‌توان تخمین زد که تعداد مسافران مرد به تعداد مسافران زن می‌چربد و تقریبا بالای ۸۰ درصد مسافران، مرد هستند. چیزی که در این میان نگران‌کننده به‌نظر می‌رسد، تعداد چشمگیر میانسالان در ازدحام مسافران مترو‌ست؛ گروه سنی که گفته می‌شود ویروس کووید-۱۹ برای آن‌ها خطرناک‌تر عمل می‌کند. ازدحام، فاصله اجتماعی را به کمتر از ۵۰ سانتی‌متر رسانده است. آقای چهل‌وچندساله‌ای بدون ماسک با دستکش‌های مشمایی حاضر به مصاحبه می‌شود، عده زیادی تمایل به مصاحبه ندارند و معتقدند آنچه بر سرشان آمده، اظهرمن‌الشمس است و مثل روز روشن دلیلش آشکار. از مو‌های جو‌گندمی شانه‌نخورده، صورت رنگ‌و‌رو‌پریده و آفتاب‌ندیده مرد میانسال پیداست روز‌های قرنطینه بر او سخت گذشته: «کارگرم. تو یکی از کارگاه‌های قطعه‌شویی ماشین‌آلات مرکز شهر کار می‌کنم. ۲ هفته به اصرار زن و بچه‌هام از خونه بیرون نیومدم، اما بعد از ۲ هفته که یخچال خالی خالی شد، خودشون به این نتیجه رسیدن که چاره‌ای نیست و باید برم سر کار. من ۳ تا بچه دارم. این ۲ هفته همش رعایت‌کردن و غذای‌های ساده خوردن مث تخم‌مرغ و سیب‌زمینی و… با وجود این با ۷۰۰ هزار تومن پس‌انداز تونستیم ۲ هفته دووم بیاریم. باور کن شکم نیمه‌سیر بودیم و میوه هم یک دونه نخریدیم. بچه‌ها این‌جوری می‌خواستن زمان بیشتری باباشون تو خونه بمونه، اما با این وضع چاره‌ای جز از خونه بیرون اومدن نیست…» پسر جوانی با دستکش و ماسک خونش به جوش می‌آید، گفتگو را قطع می‌کند و پشت‌سرهم جملات کوتاهش را به زبان می‌آورد: «من بدهکارم. پنچری دارم. نزدیک ۲۰ روزه بستنش. ۹ میلیون اجاره مغازه. از کجا بیارم. لاستیک فروش زنگ زده تهدیدم کرده. حق داره. چک دستشه. صاحب مغازه اجاره‌شو می‌خواد…» دست در جیبش می‌کند و یک عابر‌بانک بیرون می‌آورد. مثل آنکه بخواهد کارت شناسایی‌اش را نشان بدهد آن را در چشم‌مان می‌کند: «یه قرون هم توش نیس. قبلا با تاکسی می‌رفتم سرکار. حالا با مترو می‌رم. ممکنه کرونا بگیرم. اما به درک! داداش با جیب خالی نمی‌تونی از جونت مواظبت کنی. زن و بچه آدم که با هوا زنده نیستن. زندگی خرج داره…» افتاب نیوز