شهیاد احسانی: «سرقت یک انقلاب»

در آستانه سرنگونی رژیم شاهنشاهی و سرقت آن توسط خمینی دجال، داشتم دفتر شعرم رو ورق می زدم که، به یک شعری که در 16/11/77 گفته بودم بر خوردم، با نام « سرقت یک انقلاب » یادمه سال 77 هم خاتمی تقریباً یکسال و نیم رئیس جمهور شده بود. وداشتن کرباسچی ودار ودسته اش رو برای دزدی محاکمه می کردن، هر چی شعر رو خوندم دیدم اوضاع با الان هیچ فرقی نکرده.

«سرقت یک انقلاب»
توی این دار پر از سوز و گداز
براتون می خوام بگم یه حرف راست
چرا باید حرف زور رو بشنویم
چرا هر روز ما داریم عقب می ریم
کجا رفته صداقت و صمیمیت
کجا رفته آزادی این مملکت
تا به کی باید سکوت به هر چی ظلم و ناروا
تا به کی تو سری و تحقیر از این نامردما

اومدن با دستای کثیفشون
حاصل این انقلاب رو دزدیدن
واسه انقلاب پنج و هفت
خیلی ها جون دادن و شهید شدن
مثل محسن، طالاقا نی، گل سرخی و حنیف
که الان اسمی از اون ها نمیاد

هممون منتظر یه دولت آزاد بودیم
که تو اون به راحتی حرف بزنیم
که تو اون،حرف اول و آخر واسه ما باشه و بس
نمی خواستیم یه نفر صاحب بشه مملکتو
نمی خواستیم که بازم قبیله ای عمل بشه
حاصل زندگیمون چپاول یه عده شه

چی می خواستیم و چی شد
همه چیز مال آخوندا شد و بس
هر کی حرف زد، جوابش دار و گلوله شد و بس
ما می خواستیم خودمون فکر بکنیم، عمل کنیم
ولی حالا، هر چی میگن، باید عمل کنیم
حالا این مملکت مثل بهشت
واسمون جهنمه از بدی این سرنوشت

آدما چشماتونو وا بکنید
دولتی که مردم، براش هیچ اعتباری نداره
تو کاراش به مردمش هیچ اعتنایی نداره
من می پرسم از شما، میشه گفت مردمیه

وقت رای دادن که شد
میان و تو بوق و کرنا می کنن
که بیاید تو سرنوشت مملکت سهیم بشید
اما رای به کی، به چی
صد تا فیلتر میزارن
همه رو رد می کنن
دو سه تا کاندید برامون می زارن
که هیچ کدومشون، با اون یکی فرق نداره
همه شون، جیره خور ولی امر فقیهن

نظارت برای چی
مگه ما قوه ادراک نداریم
که شما تصویب کنید، بعدش ماها نظر بدیم
تازه بعدش اگه مردم ، رای ندن
همشون، کافرن و منافقن
تو شناسنامه واست مهر می زنن
که اگه رای ندادی، فوری شناساییت کنن
همه، حرفشون اینه، هر چی می خوان،همون بشه
روز به روز مالیات و باج و خراج بیشتر میشه
روز به روز تورم و بد بختی ها بیشتر میشه
واسه یه لقمه نون از سر صبح، تا بوق سگ
می دوایم، اما بازم، گرسنه ایم
در عوض، تو بانکها و شهرداری و صد جا دیگه
اختلاص های میلیلردی، پیدا میشه

مگه میشه حرفی زد،آقا دزدِ بی حیاست
اگه حرفی بزنی،سر و کارت با شلاق، تو زندوناست
صحبت گفتگو با تمدنا،یه ادعاست
شما که نون رو به مردم، تو ایران، خون میکنید
توی گفتگو با دنیا،چه چیزی رو میکنید
باباجون این آقایون فقط می خوان دزدی کنن
خون ما رو بمکن،جیبشونو گنده کنن

همش می گن،فلان قدر کارخونه و کارگاه زدیم
صدرات کشوری، این بوده، حالا این شده
با ارقام بی خودی و دروغکی
میان و ذهنامونو فریب میدن
نمی گن، جمعیت 20 سال پیش چقدر بوده
نمی گن تو اون زمان تکنولوژی،چه جور بوده
نمی گن تو اون سال ها از هر لحاظ کجا بودیم
نمی گن، اگه خوب بود اون سال ها، این انقلاب اصلأ نبود
میان وهر جور می خوان برای ما حرف می زنن

خلاصه، آی آدمای ساده دل
اگه می خواین که اینا حق شما رو پس بدن
توی خواب غفلتید،که اینا فقط می خوان،هیچی به ماها نمیدن
ما باید مجاهد وقوی بشیم
تا بتونیم دنبال، یه راه چاره شیم
ما باید یه فکر تازه بکنیم
تا بشه دستا شونو از سرمون وا بکنیم

اگه با مجاهدین یکی بشیم
میتونیم حق مونو پس بگیریم
مثل سال پنج و هفت، که با هم یکی شدیم
شاه فراری شد ورفت

به امید آزادی خلق در زنجیر
شهیاد احسانی ناطق 31/1/2015