شکست شبیخون ارتجاع واستعمار به انقلاب،
از وکالت تا منشور دیکتاتوری تا شبکه گذار!!! و…

پرداختن به تحولات سیاسی جامعه ایران، بویژه که آبستن یک انقلاب اجتماعی است، این الزام را دارد که در آن نقش آفرینی های نیروهای سیاسی مطرح در سپهر سیاسی را خوب فهم کرد و جایگاه حقیقی آن ها را مشخص کرد. هدف این نوشته پرداختن به خط و خطوط و استراتژی های مختلف نیروهای سیاسی نیست، بل هشیاری دادن نسبت به ویروسی است که بر پیکره انقلاب نشسته است.

در کارتجارت یکی ازاسترتژی های بازاریابی برای ارائه محصول،Am bush Marketing بازاریابی شبیخونی است که معمولا از آن به عنوان تاکتیک رشد سریع استفاده می شود. وقتی که یک برند سعی می‌کند با شبیخون زدن خود را با یک رویداد مرتبط وهمسو کند، در حال انجام بازاریابی شبیخونی است. در این روش، شما هیچ نقشی در رویداد ندارید واسپانسر رسمی رویداد نیستید، اما یک راه غیر منتظره پیدا می‌کنید تا برند خود را در این رویداد تبلیغ کنید. مثلا از طریق چند رسانه وبطور همزمان! این باعث می شود که رشد بادکنکی سریعی داشته باشید اما اگر ساز وکار استفاده از این رشد سریع را نداشته باشید باد بادکنک خالی می شود یا هم که میترکد. یعنی مشخص می شود شبیخون زده اید!!

بیش از ۶ ماه است که تحولات قیام وانقلاب درمیهن اسیر وارد فاز نهایی سرنگونی شده است. این فاز برای همه طرفهای داخلی وخارجی پیام خودش را دارد. بدلیل موقعیت ژئوپلیتیک میهن، قابل پیش بینی است که استعمار ودست نشاندگانش همچون اسلاف تاریخی شان در صحنه سیاسی ایران نقش آفرینی کنند. در همین راستا واز عجایب روزگار ما این که بقایای سلطنت مدفون نیز انقلابی وهمگام انقلاب شد!! بقایای سلطنت به همراه چند مهره مشکوک و دون پایه سیاسی نظیر حامد اسماعیلیون و مصی علینژاد، در نقش اسب تروای ارتجاع و استعمار طی تحرکاتی در چند ماه اخیر نشان دادند آماده اند در هر فرصتی به انقلاب، شبیخون بزنند. هدف، سوار شدن بر موج انقلاب وبدست گرفتن سکان رهبری آن واز دور خارج کردن مجاهدین وشورای ملی مقاومت است. بدلیل جنایات رژیم چه در داخل میهن وچه در فراسوی مرزها، برند بی هزینگی و «خشونت پرهیزی» را انتخاب کرده اند! با این برند سه پیام به سه طرف میدهند!! به مردم ایران چنین وانمود میکنند که ما با انقلاب وتغییر بدون هزینه وسوار بر اتوبوس مجانی شمارا مقصد می رسانیم! به غرب پیام می دهد که ما نرم هستیم ومثل مجاهدین وهمپیمانان شان رادیکال وتند وتیز نیستیم می توانیم با هم کنار بیاییم. وسرانجام به رژیم پیام میدهند که نگران ما نباشید ما خودی هستیم! 

نظریه خشونت پرهیزی در اساس مبتنی براین سیاست احمقانه”حیوان را خشمگین نکن” استوار است. دستاویز قرار دادن این تئوری بی پایه وریشه، آن هم در مقابل یکی از فاشیست ترین حکومت های خودکامه عصر حاضر چیزی جز شارلاتانیزم سیاسی نیست. علاوه براینکه بطور جدی و واقعی وارد پروسه سرنگونی نمی شوند، بلکه حاشیه امن برای جنایات پاسدارها فراهم میکنند. در حالیکه در کف خیابان، جوانان با دست خالی به دشمن تهاجم میکنند، آنها تلاش میکنند روح تهاجم را از قیام بیرون بکشند. در جبهة خلق ومردم اما سیاست “حیوان را خشمگین نکن” پشیزی ارزش ندارد وبرعکس معتقد است، به جانور درنده فاشیست یا باید پوزه بند زد ویا اگر به سبب درندگی قابل مهار وپوزبند نیست، راهی جز از پای درآوردن آن نیست. آنها ارزش یک جامعه آزاد ودموکراتیک را می خواهند با یک حاکمیت آدمخوار پیوند بزنند. واضح است که این پیوند نه تنها جوش نمی خورد بلکه عفونت هم میکند!

 در جنبش انقلابی در جریان، مثل همه جنبش ها وتحولات اجتماعی جهان طبقات مختلفی از خلق در آن شرکت دارند وتا سه چهار ماه اول هم صفوف خلق درهم وقاطی بود. بعد از شبیخون ویورش به آرمانهای انقلاب وبنا به ضرورت واجبار می بایست صف خلق از صف ضد خلق تفکیک می شد. وقتی نیروی ضد خلق خیز برمیدارد که با حمایت خود رژیم واستعمار با الگو برداری از تجربه های پیشین انقلاب مشروطه وانقلاب ضد سلطنتی، بر موج انقلاب سوارشود وآن را به سرقت ببرد ألبته که راهی برای پیشتاز انقلابی ورهبری اش جز این که مرز را قاطعانه ترسیم کرده و جبهه خلق را از آسیب دشمن مصون کند، نمیماند. حالا اگر از سطح به عمق تحولات برویم با این سوال روبروهستیم که چگونه این مرزبندی محقق شد؟ وچه عواملی در آن دخیل بود؟  درجبهه خلق دو عامل اصلی این مرزبندی را محقق کرد. یکی ایستادگی مجاهدین وهمپیمان شان در شورای ملی مقاومت بر اصول اعلام شده مقاومت ودیگری پیام های چهارگانه بسیار روشنگرانه وهوشیارانه در دو ماهه گذشته از طرف آقای مسعود رجوی مسئول شورای ملی مقاومت ورهبری مقاومت بود که پیکره جبهه خلق را از دل تخته سنگ بی شکل «همه با هم» بیرون کشید. جا دارد این مهندسی اجتماعی وتاریخی را قدر دانسته وبر ضرورت آن گواهی داد. عامل دیگری هم در جبهه ضدخلق به برآمد جبهه خلق کمک کرد و آن عملکرد خود رضا پهلوی بود.

دوستی به طنز میگفت چرا این شاهزاده اینقدر برای سوزاندن خودش عجله دارد ؟!!پاسخ این است عجله ندارد. اگر بپذیریم که انقلاب همانند موجود زنده قانونمندی حرکت خود را دارد بنابر این نمی توان با شامورتی بازی، پرتاب کلمه های قشنگ وزیبا وچند پهلو را جایگزین قانونمندی نمود. از این رو سرعت تحولات انقلاب ونیزماهیت حضورش در انقلاب، باعث شد با هراقدام وموضع گیری کمک به افشای خودش کند. نگاهی به اقدامات رضا پهلوی به عنوان نماینده ویروس سلطنت بخوبی نشان می دهد که چگونه رژیم واستعمار درحمایت ازاو با سیاست ازاین ستون به آن ستون مسیر تخطئه قیام وانقلاب را طی کردند. از «وکالت می دهم» تا تور اروپایی مونیخ وازمنشور دیکتاتوری ووابستگی تا تشکیل «شبکه گذار» نشان می دهد که هیچ حرفی جدی برای گفتن وهیچ استراتژی واقعی برای عمل جز تفرقه وتخطئه قیام بسودآخوندها ندارد. آیا نفس همین حرکت ازاین ستون به آن ستون، نشان نمیدهد که خط پیش نمی رود وشکست خورده دربن بست است؟ بویژه که درهرستون تعدادی ازعناصرهمراه قبلی را از دست می دهد. اگرنه چه نیازی است که هرچند روزیک بارپوسته عوض کند وبا محفل جدید نقش آفرینی کند؟ حالا اگرقد راست کنید وخوب به صحنه سیاسی ایران نظرکنید می بینید: آن پراکندگی درصفوف که رژیم سودش را برد حالا می رود تا با گسترده شدن واتحاد عمل نیروهای جبهه خلق به بار بنشیند و از سوی دیگراین پراکندگی و ریزش است که صفوف ضد خلق را در بر گرفته است. 

پس از همه کش وقوس ها بالاخره رضا پهلوی درمصاحبه اخیرش (۲۵ اسفند) در نوفدی (یک شرکت خصوصی بانک فکری) ماهیت اصلی خود ونقش ترمزی را که در قیام دارد را نشان داد وگفت:‌ آمدن مردم به کف خیابان نه واقعی است ونه ضروری!! چرا مردم در خیابان گلوله بخورند؟!!! ویا با ساچمه بزنن به چشمشون! به‌جایش کشورهای خارجی کمک کنند! پول بدهند به آنها که اعتصاب می کنند تا آنهاروند سرنگونی را پیش ببرند! معنی فارسی سلیس این حرف چیزی جز تکرارحرف های سلامی فرمانده سپاه نیست که به جوان های عزیز! فراخوان میداد که به خیابان نیایید ما می کشیم تان!!

او اگر مکانیزم فرار پدروپدر بزرگ را خوب درک میکرد، واین میزان تناقض گویی و پرت و پلا و بی ربط گفتن درمقاطع مختلف هم برایش مفهوم داشت، حتما مواضع دیگری میداشت. اینکه چراتصمیم گرفته فرار پدررا معکوس فهم کند اول به میزان جنایت رژیم برمیگردد وبعد به میزان شعور وبه جنس وجنم ومنش انسانی خودش ربط دارد. بقول شاه شهید!!! ناصرالدین، لابد همه چیزشان به همه چیزشان می آید!! 

هر عقل سلیمی جملات بالا را از رضا پهلوی بشنود اگر او را نشناسد میگوید این آدم دچار هذیان گویی شده است. نمیداند که این خانواده از پدر تا پدر بزرگ، وقتی در مقابل تعادل قوای برتر قرار میگیرند چگونه صحنه را واگذار میکنند وواکنش غریزی شان مثل گربه دزد، اول فرار است. ۴۵سال پیش پدرش هم دچار همین حالت شد به یکی از مشاورانش هوشنگ نهاوندی که برای ماندنش تلاش زیادی کرد گفت: ”آقای نهاوندی؛ این کله را می‌بینید؟ این دیگر کار نمی‌کند. ولم کنید. می‌خواهم بروم. ارتش هم هرغلطی می‌خواهد بکند خودش بکند. ازدست من دیگر کاری برنمی‌آید ”(۱)

 منشور دیکتاتوری و وابستگی

از دیگرابتکارات بچه شاه! یکی هم منشور همبستگی ودرواقع منشور دیکتاتوری و وابستگی است. این منشور یک بخش نانوشته! دارد که قبل ازانتشارآن، درتور اروپایی شروع شد وآن راه اندازی کمپین های شیطان سازی به نیابت ازرژیم، علیه مجاهدین وآلترناتیو اصلی رژیم شورای ملی مقاومت، نزد مماشاتگران اروپایی است. در بخش مکتوب آن هم که در محتوا بقول دکتر هزارخانی فقید برابر با دو پیمانه آب و یک چمچه دوغ است، راه سرنگونی را دررایزنی با قدرت ها دانسته است! صدسال پس از کودتای انگلیسی ها و به تخت نشاندن پدربزرگش، حواسش هست که باید در لفافه آمادگی خودش را برای ایفای نقش رضا خان دوم اعلام کند!! این خانواده علاقه ایی عجیب به پول توجیبی گرفتن از بیگانه دارند و کلا روش حل مشکلات موضوعات سیاسی واجتماعی را درخریدن آن میدانند! همین سبک مملکت داری را از پدرش به ارث برده است. اميرعباس هويدا نخست وزیر پدرش که حق دخالت درسیاست خارجی نداشت! پس ازچهاربرابرشدن بهاي نفت در سال ٥٣ به خبرنگاران غربي ميگفت ”ما از اين به بعد مشكلاتمان را ميخريم!” انقلاب هم لابد كالايي است مثل  كالاهاي ديگر, و ميتوان يك فروند لوكسِ آن را سفارش داد و دركانتينر تحويل گرفت!(۲)

تاریخ به ما میگوید که جایگاه در خورشأن طایفه شاه وشیخ فقط زباله دانی تاریخ است. والا در کدام کشور دیگر بوده که سلطنت مرده را از گوربه تخت نشانده اند؟ دو ماه پس از برآمدن جبهه خلق وتصفیه صفوف انقلاب ازعناصر رژیمی و فرصت طلب به وضوح می توان دید که بدلیل حضورمجاهدین و همپیمانان شان و جبهه بزرگ ”نه شاه و نه شیخ” تجربه انحراف انقلاب همچون گذشته تکرارشدنی نیست و بقول رهبر مقاومت به یقین می‌توان گفت برخلاف انقلاب مشروطه وانقلاب ضدسلطنتی این بارانقلاب ماندگار است و سرقت آن امکانپذیر نیست. البته این مهم با هشیاری و فعال بودن ما درصحنه میسراست .

نعمت فیروزی

پاورقی:

(۱)  نقل از مصاحبه هوشنگ نهاوندی در تاریخ شفاهی مصاحبه با شاهرخ مسکوب.

(۲) نقل از کتاب «داستان آیندگان »  نوشته محمد قائد