علیرضا یعقوبی: بازی با مردم

yaghobiرژیم فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران که بیشک از خشن ترین و در عین حال فاسدترین دیکتاتوریهای حاکم بر جهان امروز است در پی از سرکوب و به قتل رساندن تمامی جریانات و شخصیت های دگراندیش، در بدعتی بغایت مسخره که شعور انسان معاصر را نشانه رفته است، اقدام به بازی با مردم در قالب اپوزیسیون سازی از جریانات داخلی خود نمود.

جریاناتی که از همان ابتدای انقلاب نقش اصلی در سرکوب هر دگر اندیشی را بعهده داشتند. همان جریاناتی که حتی در مجلس فرمایشی تحمل شخصیتی همچون مهندس بازرگان را نداشتند، اینبار در قالب «اپوزیسیون قانونی» به صحنه آورده شدند. این جریان که در پروسه حرکت، «اصلاح طلبان» نام گرفت چیزی نبوده و نیست از خلص ترین سرکوبگران و جنایت پیشگانی که از سرکردگان جریانات چماقدار و خشونت ورزی محسوب می شدند. به این جماعت لباس «اصلاح طلب» پوشانده شد. خامنه ای هم از دو بال پرواز رژیم نام برد که زمینه پرواز رژیم ولایت فقیه را فراهم می سازند. هر چند که این جریان اصلاح طلب، توسری خورده هایی بودند که به حضور فسیلی در بدنه رژیم رضایت داشتند و بهره گیری از خوان نعمت را غنیمت می شمردند. این بازی از ۲ خرداد ۱۳۷۶ با انتخاب محمد خاتمی بعنوان رئیس جمهور رژیم شروع شد.

جماعت اصلاح طلب نقش مهار «جنبش اجتماعی» را بعهده گرفت تا در گام نخست با تعدیل شرایط، زمینه لازم برای سرکوب فعالان جنبش اجتماعی نوین را فراهم آورند. نمونه مشخص آن قیام دانشجویی سال ۷۸ با حمله نیروی انتظامی به خوابگاه دانشجویان دانشگاه تهران بود. همگان به عینه شاهد غدر و خیانت، محمد خاتمی به جنبش دانشجویی بودند که با به تحلیل بردن انگیزه های مبارزاتی دانشجویان که بعد از این حمله شدیدا برانگیخته شده بود، چگونه در قدم بعدی، زمینه دستگیری و محاکمه دانشجویان شرکت کننده در آن قیام را فراهم آورد.

رژیم در قدم بعدی فعالیت بروزی مرزی را هم بعنوان بخشی از ماموریت این جناح در راستای حفاظت از «حریم ولایت»، منظور داشت. شاهد بودیم که چگونه تنی چند از اصلاح طلبان ابتدا دستگیر شده و از آنها در تبلیغات چهره یک قهرمان ملی ساختند و در قدم بعدی همین افراد را به خارجه صادر تا نقش پادو و دلال محبت برای رژیم ولایت فقیه را عهده دار شوند. آنهم در حالیکه که دختر خردسال نسرین ستوده و انسان سالخورده ای همچون مرحوم حاج سیدجوادی در سنین بالای ۹۰ از کشور ممنوع الخروج می شدند. هر چه جماعت به اصطلاح اصلاح طلب در داخل فعالیتشان محدود و محدودتر می شد به فعالیتهای این  جریان در خارج در خدمت و سرویس دهی به رژیم فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران، وسعت بخشیده می شد. از ارسال نامه سرگشاده به سران کشورهای غربی گرفته تا تماس با جریانات با نفوذ سیاسی در کشورهای غربی در راستای کاستن از فشار بر رژیم و همچنین دلالی و پیشبردن پروژه هسته آن و …

خامنه ای سال ۸۸ بعداز محدود کردن این جریان در مجلس فرمایشی هفتم، به داشتن ۲۰ تا ۳۰ نماینده برای ایفای نقش سوپاپ اطمینان رژیم بعنوان اپوزیسیون قانونی با نق و نوق زدن های بی محتوا و میان تهی در مجلس، تصمیم گرفت از دستیابی این جریان به قدرت دولتی بعنوان «رئیس جمهور» جلوگیری بعمل آورد. این اقدام منجر به اعتراضاتی شد که به قیام مردمی برای رهایی از ستم رژیم جهل و جنایت آخوندی راه برد. جنایاتی در کف خیابانها و یا در کهریزک ها اتفاق افتاد که هر کدام از آنها برای اعتراض یک صدای جامعه جهانی و در نهایت عقب نشینی رژیم از مواضع سرکوبگرانه مطلق کافی بود اما ره  بران جنبش سبز در پیامی به سران کشورهای با نفوذ در جامعه جهانی، آنها را از اعتراض به جنایتهای رژیم برحذر داشتند تا سعید مرتضوی بتواند در کهریزک و کهریزک ها با فراغ خاطر به زن و مرد با هم تجاوز کند!.

با به بن بست رسیدن کامل رژیم با اعمال تحریمهای نیم بند بین المللی، خامنه ای ناچار شد از تصمیم خود عدول کرده و اینبار با بیرون کشیدن روحانی از صندوق های رأی، زمینه بسط شعار «روحانی مچکریم» را با به قدرت رساندن او فراهم اورد. «بازی با مردم» وارد فازی جدید شد. در کنار به قدرت رساندن روحانی، رژیم «بازی با مردم» را تکامل بخشید و وارد عرصه خیابانی هم کرد. نمونه مشخص آن بازگشت روحانی از نشست مجمع عمومی ملل متحد در نیویورک بود. دو طیف موافق و مخالف از طریق ارتباط و فراخوان در عالم مجازی! به فرودگاه مهراباد کشانده شدند. دو طرف به قواعد بازی سیاسی موافق و مخالف وفادار مانده و بدون درگیری صحنه را ترک کردند همان نیروهایی که در سال ۸۸ با سوار شدن بر ترک موتور به سوی مردم تیراندازی می کردند. این جماعت بیکباره به چنان برخورد متمدنانه ای رسیدند که مخالف خود در صحنه را تحمل کنند!.

گام بعدی اجرای در صحنه «بازی با مردم» در بازگشت تیم مذاکره کننده هسته ای به تهران بعد از توافقات اخیر ژنو بود. اینبار حتی عده ای در قلب دانشجو و «جنبش دانشجویی» به صحنه گسیل شدند تا بگویند «اونو نبین که ظریفه/به تنهایی شش کشورو حریفه»!. و این رژیم هنوز از آستین شعبده چه چیزهای دیگری را هم در شرایط خلاء کنونی رو خواهد کرد را در آینده شاهد خواهیم بود.

بله اینها بخشی از «بازی با مردم» ولی فقیه با بکارگیری طیفی فسیلی بنام «اصلاح طلب» به عنوان «اپوزیسیون قانونی» است که بهای غدر و خیانت آنها به مردم ایران را فرزندان همین آب و خاک می پردازند. جنایت اعدامهای روزانه در هر شهر و در هر کوی و برزن و جنایت قتل عام در اشرف با ۵۲ انسان بی سلاح و دست بسته و گروگانگیری ۷ تن دیگر از آنان.

جنبش اجتماعی ایران تا زمانیکه نتواند به مرزبندی دقیق با جماعتی که «اصلاح طلب» نام گرفته اند، دست یابد، نخواهد توانست راهی به سوی آزادی و حاکمیت مردم بگشاید. هرگونه گشایشی در امر مبارزه و حتی «جنبش مدنی» مردم ایران، از مرزبندی دقیق و روشن در مقابل جریانات اصلاح طلب می گذرد. فرهنگ لمپنی و مبتذل «روحانی مچکریم» باید افشا و ماهیت آن برای توده های مردم روشن شود. تا این رژیم هست، هیچ راهی برای تحقق آزادی و آرمانهای انسانی نیست. این نیازمند افشاگری وسیع غدر و خیانت باند های درونی رژیم از جمله اصلاح طلبان می باشد. نسل چهارم انقلاب در راه است. آنها هیچ خاطره ای از روزهای خون و قیام و از رشادت و فدای نسل اول و دوم انقلاب ندارند. نگذاریم ضمیر پاک آنها با شعار بغایت فساد برانگیز «روحانی مچکریم» آلوده شود. باید به این نسل، درس عزت و اقتدار و افتخار و پاسداشت کرامت انسانی را آموخت. آنها بیشک در قافله جهانی بسمت آزادی در دنیای نوین پرچمدار مبارزه در دفاع از حریم عزت و آزادگی و کرامت انسانی خواهند بود. نسل چهارم انقلاب را دریابیم. اینچنین باد.