محمود نيشابوري: پرواز قهرمان كشتي و مربي ورزش

منصور آروند

منصور آروند

اعدام، اعدام، و باز هم اعدام

بار دگر قداره بندان رژيم منفور آخوندي از اوج استيصال، قهرماني ديگر از  مردم غيور كردستان را بشهادت رساندند.

«منصور آروند كه از ورزشكاران خوشنام مهاباد بود در خرداد 90 بازداشت و توسط بيدادگاههاي آخوندي و در حاليكه به او اجازه انتخاب وكيل هم نداده بودند، به اتهام «محاربه با خدا» و «تبليغ عليه نظام و عضويت در حزب دموکرات کردستان» به اعدام محكوم شد. او طي چهار سال حبس در زندانهاي مختلف از جمله اطلاعات مهاباد و زندان اوين تحت شديدترين شكنجه ها قرار گرفت و به همين خاطر از بيماريهاي مختلف ازجمله عفونت كليه رنج مي برد. وي در حالي اعدام شد كه ماهها پيش به وي ابلاغ شده بود كه حكم او به حبس ابد تخفيف يافته است.

منصور آروند از جمله زندانياني سياسي كرد بود كه از 29 آبان ماه 93 در زندان مركزي اروميه در اعتراض به تلاشهاي اطلاعات آخوندي براي انحلال بند زندانيان سياسي و همچنين انتقال زندانيان سياسي به بند مجرمان عادي و افزايش فشار عليه خانواده هاي زندانيان دست به اعتصاب غذا زدند. اين اعتصاب غذا بيش از يكماه به طول انجاميد.».1

آي آدمها

كه در ساحل نشسته شاد و خندانيد

يك نفر در آب دارد مي‌كشد فرياد

اشتهاي سيري‌ناپذير رژيم ضدبشري آخوندي براي حلق‌آوبز انسانهاي بيگناه و به‌خصوص جوانان, هر روز بيشتر و بيشتر در زندانهاي قرون وسطايي جريان دارد. رژيم ضدبشري كه در محاصرة بحرانهاي اجتماعي و سياسي و براي ايجاد جو رعب و وحشت در ميان مردم, در ماههاي اخير به اعدامهاي خودسرانه به‌ويژه جوانان و نوجوانان ابعاد تازه‌يي داده است.

شمار اعدامهاي اعلام شده طي چند هفته اخير به‌طور مستمر روبه افزايش و تعدادي از آنان به‌هنگام جرائم انتسابي سنين كمتر از 18‌سال داشته‌اند.

اين‌كه چگونه اين رژيم خونخوار در قرن بيست‌ويكم به خود چنين جرأتي مي‌دهد تا در برابرانظار بين‌المللي و به رغم 56‌بار محكوميت در ملل متحد دست به چنين جنايتهايي شقاوت باري بزند, خود بحث جداگانه‌يي است‌(كه بهتر است جوابش را از حاميان و شركاي اصلي تجاري اين رژيم و مبتكران سياست مماشات و گفتگوي حقوق‌بشر با حراميان حاكم بر ايران جويا شد).

تا آن‌جا كه به طينت ضدبشري حكومت آخوندي بر‌مي‌گردد, گسترش اعدامها قبل از اين‌كه ماهيت حقوقي و هدف قضايي داشته باشد, داراي ماهيت سياسي است و با هدف حفظ حاكميت آخوندها صورت مي‌گيرد.

سي  و پنج سال از حاكيمت خونريز اين رژيم سفاك مي‌گذرد اما با اين همه دو چيز هرگز و هرگز در اين رژيم تغيير نكرده و نمي‌كند, يكي صدور تروريسم و بنيادگرايي و ديگري اعدام و سركوب وحشيانه است. اين دو اهرم به مثابه دوپايه اصلي و دو عنصر مبنايي حاكميت اين رژيم ضدبشري است.

بنابراين خواه شيادي مثل خاتمي با شعار اصلاح طلبي در حاكميت باشد و خواه باند سركوبگر موسوم به اصولگرايان  و هر كس ديگري  در اين رژيم جنايت پيشه باشد, در هرحال رژيم ولايت فقيه هرگز دست از سركوب و صدور تروريسم برنخواهد داشت.

سؤال اين است كه آيا موج اعدامهاي علني و روبه گسترش توانسته است خيزشهاي اجتماعي را سركوب و خاموش كند؟

وقتي در حضور دادستان رژيم, دژخيم مرتضوي, حسين و مجيد كاووسي‌فر, دار و درفش آخوندي را با عزم و رزمشان, لبخند برلب به سخره گرفتند و آن جوان ديگري كه فرياد مي‌زد «گريه نكنيد, انتقام مرا بگيريد» و…همه و همه گوياي اين نيست كه در بن بست سرنگوني و دوران تعيين‌تكليف سركوبي و اعدام تيغ دولبه است؟

اين سؤالها, ما را به خصلت منحصر به فرد سركوب آخوندي هدايت مي‌كند, چيزي كه در هيچ رژيمي نمونه ندارد. از يك طرف نياز مبرم به سركوب و اعدام براي بقاي حكومت ننگينش و از طرف ديگر در هراس و وحشت از بازتاب اجتماعي آن ناگزير قربانيانش را در زندانها به چوبه دار مي‌آويزد.

پدرخواندة تروريسم بين‌المللي و سردمدار قاچاق مواد مخدر.. .كه جز انتشار فساد و تباهي ارمغاني براي منطقه و جامعة جهاني نداشته و ندارد, دم از «جريان خانمان برانداز قاچاق و… » مي‌زند. اين ديگر ماوراي وقاحت آخوندي است.

اما آيا اين رژيم توانسته است از تأثير مقاومت سازمانيافته بر موج خيزشهاي اجتماعي بكاهد و مانعي در مقابل اعتصابها و تظاهرات مردمي در شهرها ايجاد كند؟ اين همان رمز و راز بن بست اضمحلال و سرنگوني رژيم آخوندي و ناگزير اصرار ديوانه‌وار براي اجراي اعدامهاي وحشيانه است كه همزمان با اوج گرفتن اعتراضهاي اجتماعي از يك‌سو و ضعف و تلاشي درون رژيم از سوي ديگر, روز به روز بر ابعاد آن افزوده مي‌شود.

اعدام وحلق‌آويز انسانهاي بيگناه به هر دليلي كه باشد, نه فقط بيانگر اقتدار وتثبيت نظام قرون‌وسطايي آخوندي نيست بلكه دقيقاً نشانة اوج استيصال, شكنندگي و زبوني اين جانيان است. چرا كه آخوندهاي جنايتكار نمي‌توانند حتي يك روز بدون سركوب و اعدام و بگير و ببند بر اريكه قدرت باقي بمانند.

آن‌چه كه اعدام را به وسيله‌يي در دست سران حكومتي قرار مي‌دهد, چيزي جز نياز مبرم و تلاشي لجام گسيخته براي بقاي حاكميت منفورشان نيست. بي جهت نيست كه آمار اعدامها همزمان با پيروزيهاي چشمگير مقاومت افزايش يافته است. در يك كلام اعدام پاسخ نياز مردم ايران به آزادي است كه آن‌را در مقاومت و مجاهدين متبلور مي‌بينند.

مقاومت سرفرازي كه در اوج اقتدار و سربلندي, همزمان با خيزشها و اعتراضات مردمي رو‌به‌گسترش, مي‌رود تا جرثومه فساد و تباهي تاريخ بشريت را به زباله دان تاريخ بيفكند.

محمود نيشابوري 16 ژوئن 2015

  • از اطلاعيه شوراي ملي مقاومت محمود نيشابوري