«هژمونی زنان» پاسخ مقاومت به«زن ستیزی» فاشیسم دینی

نعمت فیروزی

به بهانه ۸ مارس روز جهانی زن

یکی از بدوی‌ترین رفتار بشر، که از سپیده دم تاریخ و از اعصار تاریک تا همین امروز به همراه ماست، آنرا در مناسبات و نگرش بشر با نیمی از خودش می توان جستجو کرد، و پس از هزاران سال هنوز کبره های کهنه آن بر روح و روان انسان سایه دارد و در بسیاری مواقع اراده آدمی را معطوف به  خودش می کند. مفهوم «زن ستیزی» است. برای شناخت ماهیت ستمگرانه و پرحماقت آن، باید به سفری در دل تاریخ گذشته پرداخت و به تمامی تونل‌ها و دخمه‌های تاریک، به ویژه در قصرها و حرمسراهای پادشاهان و سلاطین و شیوخ ریایی دین سر زد تا هیکل کریه و سیاه و زشت آن را در پرتو دستاوردهای علمی امروز بشر مشاهده کرد. آنچه امروز به عنوان «زن ستیزی» شناخته می‌شود هیولایی است که به مثابه همزاد آدمی، در اکثر تصمیم گیری ها و رفتار او دخالت دارد. این رفتار ستمگرانه ریشه در اعماق اعصار و قرون گذشته دارد و بسیار فعال عمل می کند. و در طول زمان به یک نظام اعتقادی، به نام ایدئولوژی جنسیت، بالغ شده است. این امر تنها به شاهان و سلاطین محدود نمی‌شود، بلکه در رفتار و دایره لغات همه افراد، (زن و مرد) بوضوح، قابل مشاهده است. چکیده این نظرگاه، قبل از هر چیز برای دسته بندی و ارزش گذاری، جنسیت انسان ها را ملاک می داند. اینکه جنسیت یک فرد بخودی خود دلیل بر برتری یا هژمونی و سلطه بر دیگران، یا به عکس دلیل محکومیت، ضعف و حتی غیر انسان شمردن آن باشد البته که در تئوری بسیار مضحک است اما در عمل و رفتار اجتماعی چنان بر روی پوست مناسبات اجتماعی کبره بسته است که بسیاری از مواقع قابل تفکیک از اصل پوست نیست، و حرف اول و آخر را می زند!  

از هنگامی که مالکیت در زندگی بشر نمودار شد، زن نیز در کنار دیگر اموال و اسباب و اثاثیه زندگی، جزئی از ملکیت و دارایی مرد تلقی شد. زیرا او به لحاظ جسمی قوی تر و دارای قدرت بیشتری بود. از آن روز تا به امروز، حول این ویژگی «قوی بودن» بسا تئوری ها بافته شده است و جملات قصار و بسا آیه های کتب آسمانی را با این فاکتور  تعبیر و تفسیر کرده اند. در ادوار مختلف تاریخ، نمود آن متفاوت بوده است اما محتوای آن (درجه دو دیدن زن) ثابت مانده است. هژمونی طلبی جنسیتی و سلطه مرد بر زن، از مظاهر برجسته و کهنه فردیت خودپرستانه و فرو برنده ایی است که تا آنجا پیش می رود که نه فقط خود را برتر می داند، بلکه آن دیگری (زن) را هم ملک خود می داند. و البته همه (زن و مرد) در این باور غوطه ورند! یعنی مرد خود را مالک، و زن هم خود را ملک او می داند. 

بنا بر شواهد تاریخی بدست آمده، رسم زن ستیزی همزمان با پدرسالاری، حدود سه تا پنج هزار سال پیش در آغاز عصر برنز پدید آمده است. و اسم و کلمه “زن ستیزی” از یونان باستان آمده است: ازmisos  به معنی “نفرت” و gyne به معنای “زن” ساخته شده است. بنابراین معنای زن ستیزی یک نفرت شدید یا بیزاری بیمارگونه نسبت به جایگاه زنان است! و در هر عصری ظهوری متناسب با فرهنگ آن عصر داشته است. در عصر برده داری هم برده برده دار و هم برده مرد برده بود! در عصر فئودالی، هم کنیز خان بود و هم کلفت رعیت و غلام!  و در عصر بورژوازی هم کارگر کارخانه بود و هم در اندرونی اسباب آرامش کارگر مذکر را فراهم می کرد ووو. در عصر حاضر که امپراطوری سرمایه نام گرفته است، در نقش های متفاوتی به کار گرفته شده است. در تبلیغات رل اصلی، را دارد و در تجارت جهانی، نقش چرخ زاپاس! را بر عهده اش گذاشته اند، تا نقش اصلی انسان بودن و انسان برابر دیدن گم شود. در همه ادوار، این جنسیت و بدن زن است که ملاک ایفای نقش او بوده است و نه ماهیت انسانی و شکوفایی اندیشه اش. از شگفتی های نوبرانه نظام سود و سرمایه در عصر حاضر اینکه فقط به دنبال سود و تجارت با جسم و بدن زن نیست، بلکه به مدد پیشرفت تکنولوژی، با فیلم جسم و بدن زن هم تجارت نان و آب داری براه انداخته است و گوی سبقت را از سایر شیوه های تجارت ربوده است و آن چیزی نیست جز صنعت پورنوگرافی که تاریخ تولدش به تاریخ تولد اینترنت گره خورده است! اینچنین همخوان و همگون دموکراسی سرمایه، ترویج زن ستیزی به شیوه ایی بسیار دمکراتیک! ابعاد صدها میلیارد دلاری به خود گرفته است. این اندیشه ریشه های تاریک خود را عمیقاً در ناآگاهی جمعی می تند و همه دستاوردهای زنان را در سراسر جهان عامدا نادیده می گیرد و یا اساسا میدان اظهار وجود را از آنان می گیرد. زن ستیزی رفتاری که تقریباً همه آگاهانه یا ناآگاهانه در آن مشارکت دارند و فقط همان تبعیض جنسی نیست بل، ابعاد بسا گسترده تری پیدا کرده است. به عنوان نمونه آنچه فرهنگ لمپنیسم نام دارد، در زن ستیزی غوطه ور است، و جوک ها و یا فحش های  جنسی اش بویژه در شبکه های فضای مجازی کابل کشی شده است. تحقیقات نشان داده است که متاسفانه خود زنان بیشتر از مردان زن ستیزی آنلاین می کنند. (۵۲ درصد به ۴۸ درصد) .نگاهی به سراسر جهان نشان می‌دهد که ما هنوز راه درازی در مبارزه با زن‌ستیزی داریم. تا «قوی بودن» مرد، ملاک ارزشیابی است که بواسطه آن مرد سالاری و پدرسالاری به عنوان یک ایدئولوژی و یک نظام اجتماعی که مردان بر آن تسلط دارند، عمل می کند، این مبارزه طولانی ادامه دارد. آنچه که به عنوان ترمز در این مبارزه عمل می کند اتحاد نانوشته و نامرئی مردان نرینه سالار جهان است که برغم همه اختلاف نظرها و حتی جنگ با هم در نقطه حفظ هژمونی بر زنان اشتراک نظر دارند. در دنیای بورژوازی حفظ هژمونی مردان بر زنان را، نامرئی وبه شکل سقف شیشه ایی بر فراز آرزوهای زنان تزئین ساخته است، به او اجازه دیدن افق های دور در ورای سقف و پرواز در خیال را می دهد اما اجازه عبور به مداری در بالای سقف یعنی «هژمونی زنان» را نمی دهد. به صورت محدود و گزینشی، زنان را در قدرت مردانه شراکت می دهد اما اجازه تغییر سرشت قدرت به مفهوم برابری انسانی نمی دهد.

کیت مین، استاد فلسفه در دانشگاه کورنل آمریکا، با انتشار کتاب «زن فرمانبر: منطق زن‌ستیزی»، استدلال میکند:« که «زن‌ستیزی» الزاماً معادل تنفر یا خصومت برخی مردان علیه تمام یا بخشی از زنان نیست، بلکه فراتر از آن، به کنترل، پاییدن، تنبیه و طرد زنانی اشاره دارد که به هنجارهای رایج جنسیتی اجتماعی تن نمی‌دهند و سلطه مردانه را به چالش می‌کشند.» او با متمایز کردن دو مفهوم «جنسیت‌زدگی» و «زن‌ستیزی» تصریح میکند که جنسیت‌زدگی مجموعه‌ای از اعتقاداتی است که در جامعه ایی طبیعی مطلوب جلوه می‌کند. اما زن‌ستیزی مانند «قدرت پلیس» است که زنان خاطی و سرکش را به خاطر نقض این اعتقادات، مجازات و «سر به راه» می‌‌کند. نمودهای نگاه زن ستیزانه  به صورت امری مشروع در هنر، ادبیات، ساختار اجتماعی بشر، رویدادهای تاریخی، اساطیر، فلسفه و دین در سراسر جهان منعکس شده است.

زن ستیزی فاشیسم آخوندی

آنچه در بالا گفته شد در مفهوم زن ستیزی در اغلب کشورها در دنیای معاصر است که شدت و حدت آن در کشورهای مختلف متفاوت است. اما به ایران آخوندی که می رسیم در مدار دیگری قرار می گیریم . اینجا زن ستیزی حتی همگون زمانه نیست. اینجا جامعه را به عصر قبل از قرون تاریک وسطی، دوره گذار از برده داری به فئودالی پرتاب کرده اند. اینجا مرد، فقط برتر یا حتی مالک بر زن نیست بل خدای زن است! اینجا اگر چه جان و مال همه افراد در دستان ولایت است اما زنان همان کنیز و برده مرد هستند. بویژه اگر قدرت حاکم را به چالش بکشند، چند برابر مستوجب تنبیه اند. اینجا شدت زن ستیزی فقط در اجرای قوانین تبعیض آمیز خلاصه نمی شود. بلکه امتداد نفرت، بسیار سریع به حذف و قتل عمد «زن کشی» می رسد. جنایتی که بسیار مینیمیزه شده و «خشونت خانگی» نام گرفته. و اگر چه ناشی از نفرت مردانه است و به وفور در گوشه و کنار میهن بدست نرینه ایی، (پدر یا برادر یا شوهر)، صورت میگیرد. اما قبل از آن، انعکاس دست باز جنایت است که از راس سیستم ولایت به عنوان پشتیبان سرچشمه می گیرد، و به لحاظ قانونی هم حمایت می شود. وجه دیگر زن کشی، خودکشی های گسترده زنان است که در جهنم سیاه زندگی خانوادگی، هیچ راهی برای خلاصی، جز مرگ پیدا نمی کنند. بطوریکه نرخ خودکشی زنان در ایران به نسبت جمعیت با هیچ کجای جهان قابل مقایسه نیست.اینجا زن ستیزی  فقط فرهنگ نیست، بلکه قانون و سیاست برنامه ریزی شده، و از حقوق مردان است. مردان با الگو برداری از حاکمان و حمایت آنها، برای خود یک سلسله «امتیازات مردانه» مانند قدرت سیاسی، در راس امور بودن و فرمانبری دیگران از آنان، اطاعت جنسی و اخلاقی زن و…، قائل هستند. آنان مشخصاً از زنان توقع دارند که کنیز مرد خود باشد و نه همسر. در خانه وظیفه اش مراقبت از مرد و نگهداری از فرزندان‌شان و برآوردن خواسته‌های مادی و غریزی‌شان است تا مردان بتوانند به «کارهای مهم‌تری» رسیدگی کنند.«زنان و دخترانی که به خاطر رعایت نکردن خواسته‌های مردان مجازات می‌شوند، نه تنها به دلیل خودخواهی بیش از حد مردان صورت می‌گیرد، بلکه ساختار قانونی و سیاسی هم، به همین هدف و برای تقویتش تنظیم شده است. در نظام آخوندی، انگاره «زن ستیزی»  بخش مرکزی ایدئولوژی جنسیتی و سیاست حکومتی سرکوب آخوندها را تشکیل می دهد و از این رو حاکمیت، دینامیزم حرکت اش و همچنین ماندگاری اش را در تشدید سرکوب زنان به عنوان نیمی از جامعه می بیند به همین خاطر ساده ترین و پیش پا افتاده ترین موضوعات مانند حجاب و پوشش زن را تبدیل به خط مقدم سرکوب تمام جامعه کرده است. 

راه حل هژمونی زنان 

در حال حاضر ما در عصری زندگی می کنیم که پدیده ی زن ستیزی، نه تنها به عنوان عامل ظلم و ستم، بلکه به عنوان مانعی بر سر راه توسعه انسانی و پیشرفت های اجتماعی و اقتصادی شناخته شده است. نیروهای پیشرو جهان در کشورهای مختلف به دنبال زدودن و پالایش جوامع خود از اندیشه و نگرش جنسیتی هستند و در این مسیر گام هایی نیز پیموده اند. 

در ایران ما ۴۳ سال است که نبردی برای درهم شکستن این نظم اهریمنی نرینه سالار در جریان است. و از پیچ و خم ها و راههای صعب العبوری گذرکرده است. شگفت اینکه نرخ مشارکت زنان در این نبرد تحسین برانگیز بوده است. این میزان از حضور زنان در میدان نبرد، در هیچ جنبش قهر آمیز انقلابی دیگری در جهان سابقه نداشته است. کمیت و کیفیت حضور زنان در نبرد و مقاومت در همان سال های آغازین نبرد، خودش را بارز کرد. و سرانجام به خلق جدیدی در رهبری مقاومت راه برد. شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق با سرمایه گذاری بر رهبری زنان، جنبش را دستخوش یک دیگرگونی بنیادین در اندیشه و عمل نمود .رهبری زنان در همه امور، وجه تمایز مقاومت ایران با ملایان اهریمن می باشد که بقای خود را در سرکوب زنان به عنوان رکنی از ارکان حاکمیت خویش یافته اند. مشارکت زنان در رهبری و پذیرش هژمونی از سوی مردان متاثر و مشروط به هم بوده اند.این خلق جدید که بیش از ۳ دهه از آن می گذرد آزمایشات بسیاری از سرگذرانده است و شایستگی خود را در متن نبردی خونین و پر هزینه به اثبات رسانده است. آنها که حتی از دور دستی بر آتش مبارزه قهر آمیز سازمان یافته دارند می دانند که مفهوم پذیرش هژمونی زنان و حضور زنان در رهبری یک جنبش مقاومت با دشمنی بسیار ستمگر و قسی چون فاشیسم آخوندی چه بار سنگینی دارد؟ این درحالی است که در بقیه طیف های اپوزیسیون به سختی یک نفر در رهبری یافت می شود. حتی با پذیرش تبعیض مثبت بقول خودشان زنان حاضر به پذیرش مسئولیت در آن تشکل ها نیستند و ظرفیت ها خالی مانده است.! بگذریم از ورثه سلطنت که خود از حامیان زن ستیزی هستند. هژمونی زنان پاسخ مقاومت ایران به زن ستیزی نظام فاشیسم دینی است. رهبری زنان در قیام های سراسری سال های ۹۶ و ۹۸ و ۱۴۰۱ نتیجه این مبارزات تاریخی و الگو قرار دادن زنان پیشتاز در جنبش اپوزیسیون توسط زنان ایرانی است.

تجارب و دستاوردهای جنبش مقاومت در این رابطه جای بحث فراوان دارد که در مجال این مقال نیست اما اجازه دهید با نقل قولی از خانم مریم رجوی در گردهمایی بسیار الهامبخش به مناسبت ۸ مارس، این نوشته را به پایان ببرم که گفت: «شکستن طلسم نابرابری کنونی با یک جهش میسر است. آن هژمونی زنان است. راه حل سهیم شدن و شراکت در قدرت مردانه نیست بلکه تغییر سرشت قدرت مردانه است.» آیا سرانجام مردان یاد می گیرند که، این کهن ترین تعصب جهانی را آنچنان که سزاوارش است، خوار بدارند وطرد کنند؟  بدون تردید، آن روز آغاز و طلیعه تاریخ واقعی و حقیقی انسان است .