محمد قرایی: درد یکی، دشمن یکی، هدف یکی

بدنبال ضربات پیاپی هفته ها وماههای اخیر بر رژیم پابگورآخوندها به نظرمیرسد حاکمیت تعادل خودرا ازدست داده ودرحال تلوتلوخوردن است

قیام خونین محرومان وستمدیدگان درآبانماه، قیام دانشجویان قهرمان دانشگاهها دردیماه والهام بخش بودن کانونهای شورشی برای ادامه وتعمیق وگسترش خیزش مردم را میتوان درزمره اساسی ترین ضربات دانست. گسترش واوج گرفتن تظاهرات اعتراضی درعمق استراتژیک ملاها یعنی عراق ولبنان و… باشعارمشترک علیه دشمن مشترک ورسیدن به اهداف مشترک یعنی آزادی ورهایی اززیرحاکمیت وابسته به ولایت فقیه جنبه دیگری ازاین ضربات تعیین کننده به حاکمان تهران است

حذف سردارکودک کش قاسم سلیمانی ویتیم شدن آدمکشان وابسته به خامنه ای درعراق ولبنان بعنوان نفردوم نظام ولایی را به نوعی میتوان کلان ضربه استراتژیک غیرقابل جبران به عمود نظام مفلوک درام القرای اسلام عزیز! ملاها قلمداد کرد.، 

جنازه گردانی قطعات جسد پاسدارسلیمانی درشهرهای گونان ودرروزهای متوالی برغم کشته سازی عمدی شرکت کنندگان برای بزرگنمایی هم برای ملاها آبی گرم نکرد. خامنه ای برای شیره مالیدن به سروصورت ذوب شدگان درولایت که خواهان انتقام سخت ازدشمنان بودند نمایشنامه پرتاب موشک های ویرانگر!به پایگاههای امریکایی را اجرایی کرد. جارزدند که چنین وچنان کردند وازکشته ها پشته ساختند وحال انکه به گفته یکی ازرسانه های خود رژیم خون ازدماغ سربازی هم جاری نشد. بقول معروف این بارهم کوه تبلیغات ولایت گوبلزی موش زایید.

دراین گیرودارواوضاع بحرانی بود که سپاه پاسداران ولایت ، هواپیمای مسافربری را موشک باران کردند. زن ومرد، پیروجوان وکودکان خردسال درآتش کین ملاها سوختند وجزغاله شدند. سردمدران ولایی با تاخیرمجبورشدند مسئولیت به آتش کشیده هواپیمارا تحت فشارهای بین المللی به عهده بگیرند. دراین وانفسای نفس گیر، موضع گیری های سران رژیم بخصوص خامنه ای وروحانی بیش ازپیش کلیت حاکمیت را درانظارافکارعمومی داخلی وخارجی افشاکرد. آنچنانکه جهانگیری معاون روحانی گفت نظام ولایی هرگزوهرگزدرعرض چهل سال گذشته درچنین گردابها وبحرانهای هولناک گیرنکرده بود. گویا زمنجیق فلک سنگ بلاست که برسرعمامه آخوندها آوارمیشود. همه این گرفتاریهای رژیم البته که قانونمند است. ازمکافات عمل خودشان است. انهایی که هرلحظه باد جنایت وشقاوت کاشتند لاجرم طوفان سهمگین امواج سرنگونی را می باید که انتظارمیکشیدند. درودیوارخیمه ولایت بزبان آمده اند که آتش درکمین آنهاست. ذوب شدگان ولایی وحافظان سینه چاک ورنگارنگ آنها درهمه جناحها فریادشان به آسمان است. عباس عبدی ازآدمهای جناح مغلوب در یاداشتی درروزنامه دولتی شهروند با عنوان «هشدارها را جدی بگیرید» نوشت: “چندی پیش در متنی توضیح دادم که تحمل این حد از تنش روانی برای مردم عادی که سهل است، برای فعالان سیاسی نیز قابل تصور نیست.
اخیرا یکی از نزدیکان با من صحبت می‌کرد که توان تحمل این حد از تنش را نداریم. هر آن منتظر واقعه‌ای هستیم. صبح‌ها با ترس و نگرانی بیدار می‌شویم. دخترم با ترس و لرز تلفن‌همراهش را روشن و  گریه می‌کند.”

هوشنگ ابتهاج ملقب به “سایه” را که می شناسید وازارادتش به حزب توده آدم فروش وهمزمان به رژم ولایی هم لابد اطلاع دارید . “سایه “خفت زندگی درزیربیدق وسایه آخوندها را برشرف ایستادگی ومبارزه باارتجاع ترجیع داد. پیرمرد صبورولایت هم گویا دررابطه بااوضاع کنونی رژیم احساس خطرکرده وچراغهای خطرش را برای حفظ نظام روشن کرده است. به قسمتهایی ازدردل دل او بایکی ازهمپاکی هایش گوش کنید.

دکتر میلاد عظیمی عضو هیات علمی دانشگاه تهران در کانال شخصی خود با عنوان نور سیاه آورده است:

 “الآن سایه تلفن کرد. ذوق کردم .گفتم خوبید؟ به هق‌هق افتاد. زار زد. گفت: فلانی! طاقت من صبور هم دیگر تمام شده است. دلم دارد می‌ترکد. دوست دارم داد بزنم. نمی‌دانم  این فریاد را کجا باید بکشم. وقتی می‌گفت “داد” وقتی می‌گفت “فریاد” در صدایش بغض و درد و تظلّم و استیصال گره خورده بود.  گفت: نمی‌دانم بر مزار کدام کشته باید بگریم. گریه امانش نداد… گفت: انگار در قبرستانی بزرگ ایستاده‌ام و نمی‌دانم بر مزار کدام کشته باید بگریم… مدام تکرار می‌کرد: نمی‌دانم… نمی‌دانم… گفت: فقط حرف این ۱۷۰ نفر نیست. از ایران چیزی نمی‌ماند. از مردم چیزی نمی‌ماند. فردوسی هزار سال پیش گفت: دریغ است ایران که ویران شود… چرا این را نمی فهمند. چرا نمی‌فهمند با دروغ نمی‌شود کشور را اداره کرد؟ 

 گفت: من به آخر راه رسیده‌ام. نگرانم شما جوان‌ترها چه می‌خواهید بکنید؟ 

خطاب به ” سایه آخوندها و” بنده ملاها” وهمه آدمهای ریزودرشت رژیم ولایی لبه گورباید گفت نگران نباشید. مردم ایران وجوانان بپاخاسته درکانونهای شورشی درکمین نظام غرقه دربحرانهای شماست. ناله ها ودلنگرانی های شمایان حاکی ازفروپاشی تمام عیارنظامی است که عمرش به سررسیده است.. 

محمد قرایی- سوئد

بهمن ماه نود وهشت