محمود خادمی: فقه و شریعت آخوندی؛ مسبب اصلی بحران اخلاق در جامعه

khadamimابوالقاسم فردوسی شاعر بلند آوازه ایران در شعری در وصف ایرانیان میگوید :
همه دین شان مردی و داد بود     وز آن ؛ کشور آزاد و آباد بود
این ملت شریف اکنون در باتلاق فساد و تباهی ؛ دروغ و ریا ؛ حقه بازی و کلاهبرداری ؛ فحشاء و اعتیاد و ……. در حکومت آخوندی ؛ اسیر و گرفتار شده است . امروزه در کنار فحشاء ؛ اعتیاد و انواع دیگر ناهنجاریهای اخلاقی مانند قلدری ، زور گوئی ؛ دزدی و انواع قتل و جنایت در ؛ جامعه اتفاق میافتد . مصرف غیر قابل باور مواد مخدر و روی آوردن جوانان و حتی کودکان و نوجوانان در مدارس به مصرف مواد افیونی ؛ از تزلزل و تباهی اخلاق در جامعه ایران حکایت دارد .
بر خلاف تبلیغات ریاکارانه و دروغین آخوندها ؛ که شب و روز از زهد و تقوی و اخلاق و معنویت دم میزنند ؛ در ایران وضعیت به گونه ای است که بدون اینکه نیاز بکار پژوهشی برای درک عمق فاجعه باشد ؛ میتوان فقط با مطالعه روزنامه های خود رژیم ؛ به اخبار گسترده ای از فساد ؛ دزدی ؛ اختلاس ؛ سوء استفاده از امکانات عمومی ؛ تقلب تا انواع جنایت و تجاوز و ….. ؛ دست یافت .
دستگاه قضائی که باید به امر فساد ؛ دزدی ؛ خلاف و انواع دیگر فساد برسد خود دستگاهی است آلوده به انواع فاسد و خود از مروجین فساد است . دامنه فساد و بی اخلاقی حتی به عرصه های علمی و دانشگاهی رسیده ؛ جعل و خرید و فروش مدارک عالی تحصیلی ؛ دزدی مقاله از موسسات علمی ؛ پرداخت بورسیه های دانشجوئی غیر قانونی به وابستگان مقامات و …… .
خلاصه اینکه ؛ انقلابی که در 22 بهمن سال 57 برای احیاء شأن و کرامت انسانی بوقوع پیوست و آخوندها و سردمدارانِ نظامی که با ادعای گسترش معنویت و اخلاق اسلامی روی کار آمدند ؛ با ترویج دروغ و ریا و انواع فساد ؛ باعث شدند جامعه ایران در بحران اخلاق فرو رود و فرهنگ انسان دوستی و انسانیت و فرهنگ خیرات و حسنات در کشور ما کاملا” بفراموشی سپرده شود و تمام خصائل انسانی مانند رحم و شفقت ؛ انصاف و جوانمردی ؛ صداقت و امانتداری ؛ مروت و مردانگی و …. از میان مردم رخت بر بندد و بیک شعار تبدیل شود .
امروزه بیش از هر زمانی فضیلتهای اخلاقی ؛ وفاقِ اخلاقیِ جامعه ؛ همبستگی ملی که از گذشته در میان مردم شریف ایران وجود داشت از محتوا تهی گشته و در نتیجه هر نوع تلاش برای دست یابی به آرمانهای بشری ؛ امنیت ؛ آزادی و عدالت را با مشکل جدی مواجه کرده است . وضعیت رقت بار کنونی بگونه ای است که بعضا” افراد زیادی برای تماشای جان دادن یک انسان محکوم به اعدام جمع میشوند و نه تنها از اعتراض به شقاوت و بیرحمی آخوندها ــ مسببین اصلی ناهنجاریهای اجتماعی ــ خبری نیست ؛ بلکه با طیب خاطر ؛ جان دادن یکی از قربانیان این رژیم را نگاه میکنند .
جالب تر اینکه ؛ در حالیکه مذهب علنا” در همه عرصه ها و حتی زوایای خصوصی زندگی حضور دارد و در حالیکه تعداد مساجد ؛ مراسم مذهبی ؛ عزاداری ؛ نماز جمعه ها ؛ سخنرانی و بحث های آخوندی در تلویزیون ؛ برنامه های دینی رسانه ها و ….. دیگر ظواهر دینی در حجم وسیعی ؛ در جامعه ایران وجود دارد ؛ جامعه ایران روز به روز بیشتر در باتلاقِ بی اخلاقی فرو میرود .
راستی چرا مردم به موعظه های اخلاقیِ آخوندها و تهدید و تشویق های آنان به تقوّی ؛ پاکدامنی ؛ فضیلت های دینی و اخلاقی ؛ توجه ای ندارند ؟ فساد و زوال اخلاق در جامعه ایران محصول و برآیند چه عواملی است ؟

نظام جمهوری اسلامی ؛ عامل اصلی انحطاط اخلاق :
با سرنگونی نظام پهلوی و استقرار جمهوری اسلامی ؛ در حالیکه مردم ایران و جهان در انتظار رابطه ای مدرن و حیات بخش میان اخلاق و معنویت با سیاست بودند ؛ مشاهده کردند آخوندها و حاکمان جدید در همان قدم اول ؛ دستگاه ارزشی جامعه را به سطح دستگاه ارزشی خود ــ مبتنی بر اخلاقیات حوزه ها ــ تقلیل دادند و خوب و بدهای کرداری و اجتماعی ؛ تابع تشخیص ولایت فقیه ؛ ارزش های آخوندی و مصلحت نظامِ دینی شد . یعنی عمل و کرداری خوب و درست است که منطبق بر تشخیص ولایت فقیه و مصلحت نظام دینی باشد .
بدین ترتیب آخوندها با نفی ارزش ذاتی اعمال و کردار ــ که بر اساس عرف و فرهنگ جامعه تغییر و بروز میشود ــ جامعه ایران را با بزرگترین هرج و مرج اخلاقی مواجه ساختند . و انسان و کرامت انسانی بازیچه مصلحت سنجی های مبهم و کشدار ولی فقیه و تشخیص های آخوندها گردید . بطوریکه با یقین می توان گفت ؛ بحران اخلاقی گریبانگیر جامعهِ امروز ایران در درجه اول محصول تبلیغات و سیستم آموزشی و تربیتی و باید ها و نباید های ولی فقیه و آخوندها میباشد .
یعنی این باید و نه باید ها و وارونه گوئی های اخلاقی که ؛ ولی فقیه و آخوندهای فاسد به جامعه ایران تحمیل نمودند ؛ زندگی مردم را از روال طبیعی و نرمال خود خارج کرده و ارکان پایدار زندگی اجتماعی ایرانیان را از هم گسیخته است .
وقتی در جلوی دیدگان مردم بنام دین و خدا واژه هایی که تا دیروز برای مردم مقدس بودند بی ارزش میشوند ؛ وقتی آخوندها و کارگزاران نظام دینی به بهانه حفظ نظام و دفاع از دین ؛ حکم به سلاخی انسانها میدهند . وقتی در زندانها و شکنجه گاههای رژیم با نام محمد و خدا بر تن و جسم زندانیان سیاسی شلاق میزنند ؛ وقتی بدستور مرجع دینی به زنان و دختران زندانی تجاوز میشود ؛ وقتی دین به ایدئولوژی تبدیل میشود و آخوندهای فاسد و فاجر زمام امور مردم و کشور را در انحصار خود می گیرند و …. ؛ طبیعی است با بازی گرفته شدن باورهای دینی مردمِ ساده ؛ جامعه و مردم دچار آشفتگی اخلاقی شوند .
بعلاوه نظام جمهوری اسلامی و آخوندها با مرز بندی های دینی و تقسیم جامعه به ” خودی ” و ” غیر خودی ” ؛ مسلمان و غیر مسلمان و ….. هم بذر کینه ؛ دشمنی و بی اعتمادی را در درون جامعه پراکندند و هم به مانعی جدی در راه اجرا و گسترش اخلاقیات اجتماعی ؛ تبدیل شدند و راه بروز و گسترش ناهنجاریهای اجتماعی را ؛ هموار نمودند .
بنابراین ابتذال و انحطاط اخلاقی که امروزه گریبان مردم ایران را گرفته است ؛ در درجه اول محصول و برآیند سیاستهای بنیانگذار این رژیم ضد بشری ــ خمینی گور بگور شده ــ و آخوندهای حاکم است که با نگاه حداکثری به دین ــ اسلام ــ ؛ آن را در تمام زمینه های سیاسی ؛ اقتصادی ؛ اجتماعی ؛ فرهنگی دخالت داده و حکم صادر کرده و میکنند . یعنی تباهی که امروز بر اخلاق و فرهنگ جامعه ایران سایه افکنده است ارتباط مستقیم با اندیشه های سیاسی و فقهی خمینی پلید دارد .
و تنها با سرنگونی این رژیم ضد انسان و اخلاق و استقرار یک حاکمیت ملی و مردمی و اداره کشور بر بنیادی غیر دینی و آزاد ــ با تبعیت از اعلامیه جهانی حقوق بشر ــ ؛ جامعه ایران میتواند از تعارضات و نابسامانی های اخلاقی نجات پیدا کند و اخلاق و رفتار اجتماعی انسانها از سلطه و تحمیل احکام و سنتهای عهد بوقی و باید و نبایدهای ناشی از این احکام ؛ رهائی یابد .

اما جمهوری اسلامی و آخوندها چگونه و با بکارگیری چه ابزار هایی به اخلاق و روابط اجتماعی ؛ چنین آسیبی رسانده اند ؟
1 ) روحانیت تحلیل برنده ارزش ها :
روحانیت بعنوان نماینده و نماد دین چه در گذشته ( دورانی که تنها حضور معنوی در جامعه داشت و به روضه خوانی و دعا نویسی و مفت خوری مشغول بود ) و چه در دوران حکومت جمهوری اسلامی که قدرت سیاسی انحصاری را در اختیار داشته و دارد ؛ نه تنها به منافع مردم و کشور دلبستگی نداشته ؛ بلکه دشمن شماره یک آزادی و آزاد اندیشی هم بوده است . چرا که در صورت وجود آزادی در جامعه دکان اصلی آخوندها یعنی خرافات ؛ ریا و فریبکاری و …. تخته میشود و از رونق میافتد . بنابراین با حاکمیت آخوندها و سرکوب آزادیها ؛ دکان دروغ ؛ ریا ؛ تملق و چاپلوسی رونق مضاعف گرفت .
با پیروزی انقلاب ؛ رفتار و کردار روحانیون و سایر سردمداران نظام دینی ؛ الگوئی از اخلاق و ادب را به نسل جوان تشنه معنویت و اخلاق ارائه داد . این اخلاق و ادب و این راه و رسمِ آخوندی بتدریج در جامعه نهادینه شد . روحانیون از جمله با ایجاد هراسِ کاذبِ اخلاقی از مخالفین و دگر اندیشان ؛ هم عرصه فرهنگ و اخلاق جامعه را بی رقیب در دست گرفتند و هم انسانیت زدائی را موجه و مشروع جلوه دادند و با تقلیل و غیر اخلاقی نشان دادن اندیشه و باورهای دیگران ؛ سرکوب و نابودی و قلع و قمع آنان را موجه و قانونی نمودند .
آخوندها با استفاده از مساجد و بلندگو های رادیو تلویزیونها و بخصوص در نماز جمعه های رژیم ــ که در ظاهر عملی است عبادی و باید کارکردی اخلاقی و معنوی داشته باشد ــ ؛ و در خطبه های نماز دروغ گوئی ؛ تهمت های غیر واقعی علیه مخالفین ؛ دشمن تراشی ؛ مرگ خواهی علیه این و آن و …. در جامعه رواج دادند .
کیش شخصیت آخوندها باعث شد که آنها تنها خود را معیار خوب و بد ؛ خیر و شر بدانند و با تقسیم بندیِ دینیِ خوب و بد های اخلاقی به ” حلال ” و ” حرام ” های دینی ؛ باعث شدند تخم اخلاق ؛ نوع دوستی ؛ همزیستی مسالمت آمیز انسانها ؛ جوانمردی و همدلی از باروری بیافتد و در حالیکه مهر ورزی ؛ همدلی و همیاری همواره از ارزشهای پسندیده فرهنگ کهن و غنی ایرانیان بوده است ؛ مردم به کینه ورزی ؛ دشمنی ؛ بدبینی و بی اعتمادی بهم ؛ روی بیاورند .
آخوندها در این 35 سال حکمرانی و مملکت داری ؛ همواره دینی را ترویج و تبلیغ کرده اند که به دروغ ؛ تزویر و ریا ؛ نفرت و توهین ؛ قتل و خونریزی ؛ تجاوز و شکنجه و ….. مشروعیت داده است . و در نتیجه آن ؛ امروزه بسیاری از جوانان کشور از عارضه افسردگی ؛ عصبیت ؛ نفرت ؛ دشمنی ؛ بی اعتمادی و بی تفاوتی نسبت بدیگران ؛ رنج میبرند .

2 ) تقیه یا دروغ شرعی ؛ اسباب توجیه بی اخلاقی :
در حالی که در هر دینی و در اسلام نیز ؛ امری غیر اخلاقی تر و نا پذیرفته تر از دروغگویی وجود ندارد ؛ اما آخوندها با استفاده از حربه ” تقیّه ” دروغگوئی را موجه جلوه داده اند . تقیّه کلاه شرعی دروغ گفتن است که بشدت توسط آخوندها بکار بسته و ترویج داده میشود . در طول تاریخ هم ؛ آیت الله ها و روحانیون شیعه با استفاده از همین حربه ؛ بریدگی و فرار از مبارزه با ظالمان را توجیه کرده اند . تقیّه یا دروغ شرعی تمامی ساختار شریعت شیعه و در این 35 سال کل بنیان نظام جمهوری اسلامی را به حیطه تصرف خود در آورده است .
کلینی صاحب ” اصول کافی ” و جاعل معروف حدیث در مذهب شیعه گفته بود ” تقیه به تنهائی نه دهم دین است و تمامی دیگر فرایض دین ؛ یکدهم باقیمانده است ” و خمینی هم معتقد بود که ” واجب بودن تقیه از روشن ترین احکام عقلی است ” بنابراین همه متولیان و مبلغین دین و بویژه روحانیون برای حفظ قدرت و چپاول ثروت و سرمایه های کشور بدون هیچگونه شرمی با توجیه تقیّه ؛ دروغ میگویند و فریب و تقلب تحویل مردم میدهند و دروغگوئی را امری موجه نشان میدهند .

3 ) اسلام فقاهتی ؛ مشروعیت بخشِ بی اخلاقی :
مطابق آموزه های فقه خدا ” ارباب ” و ” مولا ” و انسان ” عبد ” می باشد . در صورتیکه رابطه خدا با انسان را آنطور که فقیهان میگویند ؛ رابطه ارباب و بنده بدانیم . از آنجا که خدا در جامعه و در رابطه با انسانها حضور مادی ندارد ؛ بنابراین انسانها باید با نمایندگان و سخنگویان خدا ــ روحانیت ــ در روی زمین چنین رابطه ای را برقرار نمایند ــ اگر به مفهوم و معنایی که بشر امروز از ” عدل ” و ” داد ” می فهمد ؛ خدا عادل باشد ؛ نمی تواند و نباید به فقه موجود و مورد استناد آخوندها که بنیادش بر بندگی و تبعیض و نابرابری است و رابطه ارباب و عبد را موجه جلوه میدهد ؛ مشروعیت ببخشد ــ .
بهر حال در شرایطی که برابری انسانها اساس و پایه دموکراسی و حقوق بشر است و شاخص های سعادتِ انسان و تعالی روح جامعه ؛ ” آزادی ” ؛ ” برابری ” ؛ عدالت و رفاه و ….. میباشد ؛ با تشکیل جمهوری اسلامی ؛ با استفاده از حقوق ویژه ای که فقه برای روحانیت در نظر گرفته است ؛ آخوندها نابرابری خود با دیگران را بعنوان امری دینی موجه نشان دادند . بدین ترتیب آخوندها و آیت الله ها با برخورداری از امتیازهای ویژه روز بروز پروار تر ؛ گردن کلفت تر و توانا تر و در مقابل مردم مصیبت زده ایران روز به روز فقیر تر ؛ ناتوان تر ؛ بی نوا تر و پژمرده تر و به موازات آن به لحاظ اخلاق و کرامت های انسانی به قهقرا و عقب ماندگی سوق داده شدند .
همچنین با تأکید بیش از حد روحانیون بر وجوه حقوقی اسلام ــ فقه و شریعت ــ و اجرای احکام وحشیانه قصاص ــ اعدام ؛ سنگسار ؛ دست قطع کردن و چشم از حدقه در آوردن و ….. ــ ستیزه گری ؛ خشونت ؛ قتل و جنایت در کشور رواج گسترده یافت و بالعکس عشق ؛ محبت و دوستی و تسامح از جامعه رخت بر بست . یعنی آخوندها بعد اخلاقی و معنوی دین را بسمت ستیزه و خشونت سوق دادند و در نتیجه آن ؛ جان و مال و کرامت انسانها بی ارزش گردید .
بنابراین نظام فقهی آخوندها که بنیادش بر تبعیض و نابرابری ؛ تحقیر زنان و توجیه قدرت و خشونت است ؛ در آماده سازی ذهن مردم ایران برای تاریک اندیشی ؛ سنگدلی و قساوت ؛ دشمنی و کینه نقشی اساسی داشته است . یعنی فقه آخوندی آبشخور نظری و توجیهی فساد ؛ دروغگوئی ؛ قتل ؛ جنایت ؛ تجاوز و ….. در کشور بوده است . خمینی با همین درک از اسلام بود که در پاسخ به اعتراض بعضی از کارگزاران نظام به اعدامهای فله ای دهه 60 ؛ گفت ” هر کس میگوید در اسلام نباید آدمکشی باشد ؛ نفهم است و از اسلام هیچ نفهمیده است ”

انحطاط اخلاقی مسئولین و کارگزاران نظام به انحطاط اخلاق در جامعه دامن میزند :
در همه کشورها صرفنظر از نظام سیاسی آنان همواره در صدی از فساد سیاسی و اجتماعی وجود دارد و تا حدودی موجه است . اما گسترش انواع فساد و آلودگیهای سیاسی و اجتماعی در جمهوری اسلامی بخصوص در میان کارگزاران و مقامات دست اول نظام به مرز انفجار رسیده است . این امر آسیب های شدید به اخلاق و هنجارهای اجتماعی وارد آورده است .
حکومتی که بنام دین ؛ اخلاق و معنویت بر سر کار آمد و انتظار این بود که مسئولان و مقامات ش نماد و نمونه تقوی و پرهیزکاری و پاکدامنی باشند ؛ نه تنها چنین انتظاری برآورده نشد ؛ بلکه اکثر مقامات و مسئولین نظام حاکم از فاسدترین و بی اخلاق ترین افراد جامعه بودند . بنابراین انتظار جامعه ای اخلاقی و منزه در چنین نظامی ؛ انتظاری عبث است . چرا که سلامت جامعه و مصونیت اخلاقی جامعه در گرو آن است که کسانی در جایگاه اداره کشور و در مناصب مهم سیاسی و اجتماعی قرار میگیرند ؛ نظام اخلاقی سخت گیرانه ای در مورد شان رعایت شود .
سعدی شاعر شیرین سخن شعر فارسی میگوید :
گر ز باغ رعیت ؛ مَلک خورد سیبی      بر آورند غلامانش ؛ آن درخت از بیخ
بهمین خاطر در کشورهای پیشرفته ؛ جرم ارتکاب یک گناه اخلاقی و عمل خلاف عرف ( دروغ ؛ دزدی ؛ خیانت در امانت و یا هر فساد دیگر ) ؛ از سوی یک رهبر اجتماعی ؛ یک مقام مسئول نابخشودنی و بسیار سنگین تر از ارتکاب همان گناه از سوی یک فرد عادی جامعه است . وقتی مقامات یک حکومتی در برابر چشم مردم ایران و جهان براحتی دروغ میگویند فساد و فریبکاری میکنند ؛ کاملا” طبیعی است که دروغ و فریبکاری تا ژرف ترین لایه های جامعه هم نفوذ می کند .
اصولا” وقتی دروغگویان و فاسدان بر کشور ما حکومت میکنند ؛ وقتی در همه سطوح حکومتی ــ مجلس ؛ رئیس جمهور ؛ رئیس قوه قضائیه ؛ رهبر و …. ــ دروغ گفتن ؛ تقلب ؛ دزدی ؛ فساد کردن یک امر عادی میباشد ؛ چگونه میتوان مردم عادی جامعه ؛ کارمندان ساده ادارات و ….. را از دروغ گفتن و کارهای خلاف پرهیز داد ؟!
دلیل بی اخلاقی هر چه که باشد ؛ هم اکنون جامعه ایران با بحران جدی و خطرناک فرهنگ و اخلاق مواجه است . رژیم در سایه این بحران اخلاقی آسانتر می تواند به حکومت جابرانه اش ادامه دهد . شرط ضروری اخلاقی شدن جامعه ؛ حداقلی از آزادی در حوزه عمومی است . اخلاق و آزادی از ضروریات زندگی فردی و بویژه زیست جمعی میباشند .
برای مقابله جدی با این بحران باید پیش از هر زمانی ؛ حقوق بشر جدی گرفته شود و جامعه ایران بسوی یک جامعه مدنی با قوانین عادلانه ؛ جامعه ای آزاد و مترقی و مبتنی بر حقوق بشر هدایت شود . امری که تنها با سرنگونی این رژیم ؛ میسر میشود . پس با امید روزی که شیر خفته غیرت ؛ شرف و شهامت مردم و جوانان ایران بیدار شده و با تمام توش و توان به مصاف و هماوردی با علت العلل هم نابسامانیهای کشور قیام کند .

13.10.2014
21 مهر 1393
arezo1953@yahoo.de