جواد پوینده: اندر حکایت مارها
بالای کوهی، میان سنگها و صخره ها، ماری تو سوراخی زندگی میکرد. تمام زندگی مار این بود که برای سیر کردن شکمش از سوراخ بیرون می اومد، کمی همان دور و بر روی خاک میخزید تا طعمه اش را پیدا میکرد. طعمه را یکجا می بلعید و باز میخزید تویادامه